eitaa logo
سید عبدالحسین تقوی نژاد
3.2هزار دنبال‌کننده
727 عکس
381 ویدیو
8 فایل
نویسنده کتاب در زمینه کودک ، خانواده و ازدواج مشاور و پژوهشگر ☎️ : نوبت مشاوره حضوری و تلفنی، ثبت نام و خرید دوره های آموزشی👇 https://eitaa.com/ofogh1410 ⭐️: ارتباط با من : 👇 @Sayedabdolhosintaghvinajad ⭐️: ادمین 👇 @L_karimiyan2020
مشاهده در ایتا
دانلود
. راهکار سوم : اهداف خود را در زندگی بنویسید.🌱 .
. اهداف خود را تا آخر ۱۴۰۲ بنویسید و برای رسیدن به آن👇 👊بجنگید 😔نخوابید 📂کتاب بخونید 🤝 مشاوره بروید 🤔 فکر کنید 👌زندگی نامه آدمهای موفق را بخونید 🤕مصاحبت با آدم های مأیوس و ناامید و افسرده نداشته باشید .
‌. قرار شد اهدافت را تا آخر ۱۴۰۲ بنویسی و بعد برای رسیدن به آن اهداف بجنگی 👊 .🌱
. _ اجازه نده امسالت هم مثل پارسالت باشه👌 _اجازه نده، قربانی روزمرگی شوی👌 _اجازه نده، خودت به خودت نمره منفی بدهی👌 _اگر مادر هستی، مدام به خودت نگو من مادر خوبی نبودم👌 _همین که هنوز به عنوان مادر برای اولادت نفس می کشی، این بهترین هدیه خداوند به فرزندت هست👌 _اگه هنوز دختر و پسر نوجوانت حریص هستن که در کنار تو باشن، یعنی هنوز از چشمه محبت تو سیراب نشده‌اند.👌 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💎 مهارت‌هایِ ارتباط مؤثر یعنی : مديريت رابطه با 👇 ✨ خدایِ خود ✨ خود ✨ خانواده ✨ دیگران ✨🔹شنبه ها و یک شنبه ها ارتباط با خود(مدیریت ذهن، خودشناسی، توسعه فردی، استعدادیابی) ✨🔹دوشنبه ها و سه شنبه ها ارتباط با خانواده (کودک، نوجوان، قبل از ازدواج(انتخاب همسر) دوران نامزدی، روابط زوجین) ✨🔹چهارشنبه ها ارتباط با دیگران(مهارت‌های ارتباطی، مهارت‌های کسب کار) ✨🔹پنج شنبه ها ارتباط با خدا .
﷽ ‌. مهارت‌های ارتباط مؤثر با خانواده (مدیریت پسران ۹تا۱۵ سال) (قسمت بیستم) والدین سعی کنند نوجوان را بخصوص نوجوان پسر را مثل شیشه مواظبش باشید، تا در مسیر صحیحی مديريت بشه ، بهترین راهکار برای نوجوان اینه که بعد از اینکه نوجوان رابطه گرم پدر و مادر را با چشم خودش دید، حالا لازم است هماهنگی بین . پدر و مادر در مدیریت خودشو ببینه، نه این که پدر یه چیز بگه، مادر یه چیز دیگه، نوجوان این عدم هماهنگی را وقتی می بینه ممکنه 👇👇 _بهم بریزه و دچار تضاد بشه _عصبانی و پرخاشگر بشه _هر کدوم که میلش کشید انجام دهد _از خانواده فاصله می گیره و سراغ دوستان بره 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .
. 📚 کتاب دوران دیدن هانَ گفتن ها (راهکارهای کاربردی تربیت کودکان در هفت سال اول) 📚 کتاب مَن در حال تماس (بایدها و نبایدهای دوران مجردی، انتخاب همسر و دوران متاهلی) ✍نویسنده : سید عبدالحسین تقوی 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .
. سلام شب بخیر 🌱 ‌.
. خدمت اعضای جدید کانال عرض سلام و خیر مقدم دارم، عیدتون مبارک،طاعات و عباداتتون قبول باشه، انشاءالله 🤲 .
. قبلا داستان علی را در کانال گذاشتم ، و استقبال خوبی از آن شد بنا به درخواست برخی از عزیزان دوباره داستان علی را میزارم. امیدورام برای اعضای جدید جالب باشه.🙏 .
.۲ کانون اصلاح و تربیت مربوط به زندانیان ۱۳ تا ۱۸ سال است، بش زندان بچه ها هم میگن‌. .
.۳ در کانون اصلاح و تربیت کلاس های آموزشیِ قرآن، اعتقاد و مهارت‌هایی زندگی برای بچه ها برگزار میشد. یه روز تقریبا اسفند ماه بود که رفتم توی یکی از بندها، همین که وارد بند شدم بچه ها اومدن به صورت دایره نشستن تا کلاس شروع بشه. .
.۴ دیدم یکی از بچه ها که به نظر می رسید تازه اومده، رو تخت نشسته یه کتاب هم تو دستش بود داشت مطالعه می کرد. صداش زدم گفتم خوشتیپ از عرش بیا به فرش یعنی از تخت بیا پایین که کلاس را شروع کنیم، گفت حاج آقا من حوصله ندارم، پیش خود گفتم خب ولش کنم، کلاس را ادامه دادم. .
.۵ ولی شخصیتش حالش مرامش زبان بدنش نظرم را به خودش جلب کرد. .
.۶ سر کلاس حواسم بش بود، سعی کردم زودکلاس را تمام کنم و برم پیشش و باش حرف بزنم، احساس کردم حالش یکم با بقیه بچه ها متفاوته. .
.۷ بعد از کلاس رفتم پیشش نشستم اولش خیلی دل نمی داد که حرف بزنه،یکم باش شوخی کردم دیدم یَخَش شکست، همانطور که حدس می زدم روحیات و شخصیتشون ایشون متفاوت از بقیه بچه ها بود. .
‌ .۱۰ متوجه شدم علی را از یه زندان دیگه به اینجا منتقلش کردن. .
.۱۱ علی خصوصیت های خوبی داشت ، یکی از این خصوصیت ها، توسل کردن ایشون بود، ایشون ارادت خاصی به امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه اسلام داشتند. میزان ارادت خود را به حضرت عباس برای من با یه ذوقی بیان می کرد، که تو دلم گفتم، سید به این جوون نگاه کن. تو ادعاش داری، ایشون خود ارادت است. .
.۱۲ هر روز که می اومدم کانون یه سر به علی می زدم. یه روز به من گفت حاج می تونی بری برای من رضایت بگیری؟ گفتم علی بزارانشاءالله بعداز عید. گفت باشه آقا سید. گفتم اسفند ماه بود که علی را دیدم. .
.۱۳ قرار شد بعد از عید بریم از خانواده شاکی رضایت بگیریم. ‌.
.۱۴ اون سال عید نوروز از راه رسید، روز سوم عید بود که می خواستیم بریم شهرستان، از طرف سمیرم می رفتیم. راستی یادم رفت به شمابگم علی اهل سمیرم بود. .
.۱۵ اون موقع یه آردی مدل ۷۶ داشتم. الان یه ماشین آردی مدل ۸۳ دارم. یه بند خدایی می گفت حاج آقا، آردی ماشین آخوندهاست گفتم چطور مگه؟گفت من چند آخوند دیدم همش آردی دارن یه لحظه خنده ام گرفت، چون‌ فکر کردم دیدم الان این سومین ماشین آردی بود که من داشتم. 😍 .
.۱۶ داشتم می گفتم سوم عید بود که به اتفاق خانواده راه افتادیم بریم شهرستان. وارد سمیرم نشده بودیم از راه کمربندی رفتیم. هر سال این موقع که از سمیرم به شهرستان می رفتیم هنوز برف ها روی کوه ها آنجا کاملاً آب نشده بودند و زمین بخاطر برف ها ی روی کوه ها یکم نَم داشت، این حالت منظره یِ خیلی جالبی برای اون منطقه ایجاد میکرد. دیدم خانمم گفت حاج آقا هر سال اینجا برف بود زمین حال و هوای بهاری و بارانی خوبی داشت.امسال هیچ خبری نیست،نزدیک غروب آفتاب بود،دیدم جمله خانمم تمام نشده بودکه بارون شروع کرد به باریدن، البته چون آنجا کوهستانی هست احتمال بارندگی بخصوص در فصل بهار وجود داشت. اما این که بلافاصله بعد از جمله خانمم این اتفاق افتاد، تعجب کردم گفتم خانم لااقل یه چیز دیگه از خدا می خواستی😍 .