.۳۰
داخل خونه سه نفر بودند
یه پیرزن، یه خانم جوان
سومی هم همین جوون بود.
همون اول خود این جوون همه
را معرفی کرد،این مادر خانمم
هست، ایشون خانمم هستن و
من داماد این خانواده هستم .
من خودم سید هستم، چون
مادر خانمم تنها بودن، من و
خانمم برای این که احساس
تنهایی نکنن اومدیم پیشش.
فعلاً همیجا زندگی می کنیم.
.
.۳۱
دیدم سید گفتن آقا سید
شما شام خوردید، دیدم
خانمگفتن دست شما درد
نکنه ما تو ماشین خوارکی
با خودمون آوردیم و تو را
استفاده کردیم . دوباره
اینجا من گفتم سید من
گرسنه هستم دیدم خانمم
رو کرد آروم میگه
ماشاالله به این رو 😁
.
.۳۲
جاتون خالی یه ماست محلی با نون
محلی آوردن، دوست داشتم یه پیاز
محلی هم با این ماست بخورم
خواستم بگم آقا سید یه پیاز، دیدم
خانمم یه نگاهی کرد، گفتم اینجا
ترمز کنم و چیزی نگم.همینطور که
داشتم شام می خوردم آخر شام
بود که دیدم پیرزن شروع کرد به
صحبت کردن و با گریه میگه آقا
سید تو را خدا دعا کنید، گفتم
مادر محتاج دعا شما هستیم، بعد
بلافاصله گفتم چرا گریه می کنی
دیدم گفت فرزندم را کشتن. یه
لحظه خشکم زد گفتم مادر ببخشید
چی گفتین، دیدم دوباره گفتن
بچه ام را کشتن، با لحنی خیلی
ناراحت همراه با تعجب گفتم
کی کشته، دیدم گریه اش شدیدتر
شد و با همان حالش کل ماجرا را
تعریف کردن. من همینطور که
می شنیدم حواسم رفت پیش
علی، دیدم این ماجرا دقیقاً
شبیه ماجرای علی هست.🤔
.
.۳۳
گفتم اسم قاتل چیه؟ یه
مرتبه گفت علی، فامیلی اش
را هم گفت، خشکم زد گفتم
یاخدا ما خواستیم بعد از عید
برای رضایت بیاییم این خونه
ما را الان گذاشتی تو این
خونه؛ اون هم بدون مقدمه.
چند دقیقه ای مات و مبهوت
بودم تمام اتفاقات را از لحظه
شروع باران تا الان مرور کردم
دیدم همه ی این اتفاقات مثل
دانه های تسبیح در کنار هم
چیده شدن تا ما الان اینجا باشیم.
.۳۵
خواستم ببینم دقیقاً نظر
آنها در مورد علی چیه؟
دیدم پیرزن آهی کشید و
گفت آقا سید من دو پسر
و یک دختر داشتم یکی
از پسرانم که کشته شد
یکی دیگه سرطان گرفت
و فوت شدند، حالا فقط
همین دختر برام مونده که
گفتم بیایید پیش من باشید
خدا را شکر از دامادم هم
راضی هستم .
.
.۳۶
همین که گریه می کرد صحبت
می کردمن مثل صیادی که به
بدنبال شکار می گشت دنبال
راهی می گشتم که رضایت بگیرم.
.
.۳۷
دیدم بین صحبت هایش میگه،
اون پسرم که کشته شد چندین
مرتبه به خوابم اومده که علی
را ببخش اون یک اتفاق بود.
.
.۳۸
اون پسرم هم که سرطان
داشت چندین مرتبه به من
گفت مادر علی را ببخش خدا
را خوش نمیاد یه خانواده
دیگه را داغدار بشن. اینجا
بود که من وارد بحث شدم
مادر خدا فرزندانت رحمت
کنه آنها درست گفتن، لذتی که
در گذشت است در انتقام نیست.
اون شب چند ساعتی طول کشید.
فردا صبح هوا صاف شده بود و
ما به مسیر مون ادامه دادیم.
.
.۳۹
بعد از مدتی علی از بیرون
زندان با من تماس گرفت و
گفت حاج آقا آنها با پرداخت
دیه از طرف ما، به من رضایت دادن.🤲
.
.۴۰
چیزی که از این جریان می توان
فهمید این نکته است، که علی بخاطر
ارادتی که به امام حسین علیه السلام و حضرت عباس داشتند. زمینه ی آزادی
خودش را فراهم کردند. و من ناقابل
در این مسیر فقط یک وسیله بودم
خدایا ما را و اولاد ما را در مسیر امام
حسین علیه السلام و باب الحوائج
ابوالفضل العباس ، قرار بده 🤲
انشالله و روزی همه یِ ما کن که
دلهامون، اولادمون،زندگی و مرگمون
حسینی باشه الهی آمین 🤲
.
.
﷽
💎 مهارتهایِ ارتباط مؤثر
یعنی : مديريت رابطه با 👇
✨ خدایِ خود
✨ خود
✨ خانواده
✨ دیگران
✨🔹شنبه ها و یک شنبه ها
ارتباط با خود(مدیریت ذهن،
خودشناسی، توسعه فردی،
استعدادیابی)
✨🔹دوشنبه ها و سه شنبه ها
ارتباط با خانواده (کودک، نوجوان،
قبل از ازدواج(انتخاب همسر) دوران
نامزدی، روابط زوجین)
✨🔹چهارشنبه ها
ارتباط با دیگران(مهارتهای ارتباطی، مهارتهای کسب کار)
✨🔹پنج شنبه ها
ارتباط با خدا
.
﷽
سلیقه ای، ذوقی و احساسی نمیشه
با نوجوان برخورد کرد ، بهتر است
مهارتهای ارتباطی با نوجوان را
بلد باشید.👇
🎁مدیریت دختران ۹تا۱۵ سال توسط والدین
https://eitaa.com/seyedabdolhosein/859
🎁مدیریت پسران ۹تا ۱۵ سال توسط والدین
https://eitaa.com/seyedabdolhosein/877
_________________________
🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی
https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
.
﷽
#مهارتهای ارتباط موثر
#رابطه با دیگران (رابطه
عروس با مادر شوهر)
(قسمت پنجم)
برخی مواقع بین عروس خانم و
مادر شوهر #جنگ ذهنیِِ سختی
شکل می گیره، این جنگ تا آنجایی
پیش میره که حتماً باید یکی از
این دو نفر پیروز میدان باشند، به
عبارتی طوری میشه که باید یکی
از این دو حرفش به کرسی بنشیند،
در اینجا می خواهیم علت ایجاد
این جنگِ ذهنی را توضیح دهیم.👇
پسری را فرض کنید که عزیز دُردُونه
مامان بوده، مامان همیشه یه توجه
جداگانه ای در محبت و رسیدگی به
این عزیز دُردُونَش داشت،
___________________
🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی
https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
.
.
﷽
#مهارتهای ارتباط موثر
#رابطه با دیگران (رابطه
عروس با مادر شوهر)
(قسمت ششم)
وقتی خونه می اُومد، معلوم
بود مامان حالش تغییر می کنه،
معلوم بود مامان دلش برای
دیدنِ ایشون غِنج میره، حتی
چند مرتبه اعضایِ خانواده این
تذکر را با شوخی و ناراحتی به
مامان گوشزد کردند که مادر تو
بیشتر به ایشون توجه می کنی!
اما باز هم مادر کار خودشو می
کرد، تا اینکه این عزیز دُردُونه
ازدواج می کنه، اینجا مادر می بینه
دیگه اُون توجه و محبت خیلی کم
شده، اینجاست که پیش خودش
میگه تنها کسی که تونست بیاد توجه
این عزیز دُردُونه را به سمت خودش
جذب نماید ، عروس خانم است؛
از اینجاست که جنگ و جَدل بین
عروس و مادر شوهر ایجاد میشه،
این جنگ برخی مواقع اینقدر کِش
پیدا می کنه که گاهی تا زمانی که
مادر شوهر زنده است، سایه یِ این
جنگ هم هست.
_________________
🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی
https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
.
.
💎 سلام خدمت اعضای محترم کانال
✨🔹از همراهی شما عزيزان در
بهبود کیفیت مطالب کانال
کمال تشکر را دارم🌱
🔹 برخی از عزیزان، سؤال
از رِزومه کاری من کردند ، بنده 👇
✨۱_سطح یک حوزه علمیه هستم
✨۲_دانشجوی ترم آخر کارشناسی
ارشد در رشته روانشناسی عمومی
هستم.
✨۳_دو کتاب در زمینه یِ کودک
و خانواده تالیف کردم
✨۴_حدود ۸ سال در زندان فعالیت
تبلیغی داشتم
✨۵_حدود چهار سال در کانون
پیوند مهر ازدواج به عنوان
مشاور ، مشغول به کار هستم
.
.
امشب خدا توفیق داده اُومدم
قبر شهید محسن حججی🌷
دعای گوی شما عزیزان هستم.
شهدا آرایشگران واقعی #معنویت
هستن.
.
.
﷽
💎 مهارتهایِ ارتباط مؤثر
یعنی : مديريت رابطه با 👇
✨ خدایِ خود
✨ خود
✨ خانواده
✨ دیگران
✨🔹شنبه ها و یک شنبه ها
ارتباط با خود(مدیریت ذهن،
خودشناسی، توسعه فردی،
استعدادیابی)
✨🔹دوشنبه ها و سه شنبه ها
ارتباط با خانواده (کودک، نوجوان،
قبل از ازدواج(انتخاب همسر) دوران
نامزدی، روابط زوجین)
✨🔹چهارشنبه ها
ارتباط با دیگران(مهارتهای ارتباطی، مهارتهای کسب کار)
✨🔹پنج شنبه ها
ارتباط با خدا
.