eitaa logo
سید عبدالحسین تقوی نژاد
3.5هزار دنبال‌کننده
707 عکس
368 ویدیو
8 فایل
نویسنده کتاب در زمینه کودک ، خانواده و ازدواج مشاور و پژوهشگر ☎️ : نوبت مشاوره حضوری و تلفنی، ثبت نام و خرید دوره های آموزشی👇 https://eitaa.com/ofogh1410 ⭐️: ارتباط با من : 👇 @Sayedabdolhosintaghvinajad ⭐️: ادمین 👇 @L_karimiyan2020
مشاهده در ایتا
دانلود
چون چند مرتبه ماشین من که خراب 
شدعیب و ایرادش را می گفت اتفاقاً 
عیب و ایراد را درست می گفت 🥰 

.
.۶ بابای امیرعلی هم همسایه ما بود همین اینکه یکی از کسانی بود که مرتب در نماز جماعت مسجد شرکت می کرد.🤲 .
بابایی امیر علی تقریباً خورجینی از 
استعدادو مهارت بود، این کارها که 
خودم شاهد بودم اوستا بود👇
_معمار ساختمان
_فنی کار
_برقکار
.
.۸ جالب این بود که بابای امیر علی یه باغ داشت و کل کارهای باغ را خودش به همراه امیر علی انجام می دادند، پدر امیر علی صفر تا ۱۰۰ کارهای باغ را خودش انجام می داد. .
.۹ بعد متوجه شدم علاقه امیر به کارهای فنی ، بخاطر پدرش بود، امیر علی وقتی پدر مرتب مسجد می اومد ایشون هم همراهش. می اومد، یجورهایی رابطه امیر علی با پدرش فراتر از رابطه پدرو پسری بود، بیشتر با رفیق بودند .
.۱۰ امیرعلی با پدرش مسجد می اومد برخی مواقع که پدرش شیفت کاری داشت و نمی تونست مسجد بیاید امیر علی با دوچرخه مسجد می اُومد، به این طریق که دوچرخه را دم در مسجد قفل می کرد بعد می اُومد نمازش می خوند .👌 ‌.
.۱۱
کم کم امیرعلی  با افرادی ‌که 
مسجد بودند ارتباط خوبی
 برقرار  کرد،اگه سیستم صوتی
 مسجد یا روشنایی و برق مسجد
 مشکلی پیش می اومدامیر علی 
سعی می کرد اون مشکل حل
 کنه، اگه از طریق خودش حل
 نمی شد ، با وجود پدرش حتما 
حل می شد.👌☺️

.
.۱۲
اولش فکر می کردم امیر علی
 نوجوان هست، کم کم شوق به
 مسجد و نماز جماعت در او کم 
 میشه، ولی با اومدن مرتب پدر 
 و مادر به مسجد باعث تقویت
 شوق به نماز و مسجد در امیر 
علی شد
.👌😄 .
.۱۳
یه روز دیدم امیرعلی با یه موتور 
مسجد اومد ، هیچ وقت این اندازه 
سرحال ندیدمش خیلی شوق موتور 
داشت، 🤩

.
‌.۱۴
چند روزی که با موتور اومد
 مسجد،فقط در زمینه موتور
 صحبت می کرد، تمام هیجانی
 که با موتور داشت می اومد در
 کلامش به نمایش می گذاشت، 
احساس می کردم کلامش هم
 سوار موتور بود بس که این 
کلام هیجان و انرژی داشت.

.
.۱۵
یه روز پدر امیر علی را دیدم
 احساس کردم خیلی ناراحت
 هست، علت ناراحتی اش را 
پرسیدم‌ ، دیدم  ناراحتی اش
 بخاطر موتوری که امیرعلی
 تازه سوار شده بود، هم پدر
 و مادرش بشدت از این جریان
 ناراحت بودند، من یه طرف
ناراحتی پدر و مادر امیر علی 
را دیدم یه طرف ذوق و شوق
 امیر علی .🤔
.
‌.۱۶
یه روز یه جلسه سه نفره بین
 امیر علی و پدر و مادرش 
برگزار کردم، موضوع جلسه
در مورد موتور بود🤔
.
.۱۷ جلسه یکم طول کشید امیرعلی چنان شوق موتور داشت که اصلاً زیر بار نمی رفت که دل از موتور بکند.😍 .
.۱۸
یه مرتبه خیلی قاطع گفتم امیرعلی
پدر و مادر دوست داری گفت: بله
گفتم احترام پدر و مادر واجبه؟
 گفت: بله!
گفتم یا رضایت پدر و مادر یا عشق
 موتور، اینجا بود که امیر علی به 
فکر فرو رفت بعد از چند دقیقه ای
 که گذشت گفت من دیگه کاری با
 موتورندارم، ولی واقعاً دل کندن از
 موتور براش سخت بود، اما در آخر 
رضایت پدر و مادر را بر رضایت 🌱
خودش ترجیح داد، بش گفتم نتیجه
 این احترام و ادب را در مقابل پدر و 
مادرت خواهی دید
.🥰😘 .
.
خب داستان امیر علی تا اینجا بسه👌
انشاالله بقیه را فردا ادامه میدم هر
کسی داستان امیر علی را تا اینجا
خونده و براش جالبه بود لطف کنه
 نظر خود را  به پیام ناشناس ارسال
 کنه👇
.
. 🎁
مدیریت دختران ۹تا۱۵ سال توسط
والدین
https://eitaa.com/seyedabdolhosein/859 🎁
مدیریت پسران ۹تا ۱۵ سال توسط
      والدین
https://eitaa.com/seyedabdolhosein/877 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/seyedabdolhosein .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
شهادت رئیس مذهب حقه
 تشیع حضرت امام جعفر 
صادق (علیه‌السلام) را بر
 شیعیان آن  حضرت تسلیت
 می‌گوییم.

🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .
.👆👆 سلام صبح بخیر ✋😎 نظر برخی از عزیزان در مورد داستان امیر علی .
. و اما ادمه داستان امیر علی 👇 .
.۱۹
بعد از جریان موتور، امیر علی را 
 یه حال دیگه دیدم ، احساس کردم
  به خاطر احترامی که به پدر و 🌱
  مادرش انجام داد، خدا او را برای 
 خود خرید.😌

.
.۲۰
یه روز به امیر علی گفتم
 بلند شو اذان بگو، گفت صِدام 
 خوب نیست، گفتم خُب تمرین
 کن، چند روزی تمرین کرد و
 اومد اذان گفت، پیش خود
 گفتم ،این اولین توفیقی است 
 که خدا بعد از اون کار خوب
  تقدیم ایشون کرد، در این سنی 
  که غالب همسن سال های امیر
  علی در پی سیگار، موتور، قلیان،
  مُد و روابط با جنس مخالف 🌱
  هستند، تو داری تو مسجد خدا
  اذان  میگی☺️🥰

.