eitaa logo
آموزشگاه سید حسینی|خانواده_معنویت
425.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
930 ویدیو
8 فایل
ما یه تیم 40 نفره و حرفه ای هستیم که به مدد الهی به ارتقای کانون خانواده و معنویت چندين هزار نفر کمک کرده ایم☘️👨‍👩‍👧‍👧 فهرست دیدنی مطالب ما👇 https://eitaa.com/seyedhoseiny_ir/1874 ارتباط با ما👇‌ @seyedhoseiny1 . .
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم میخواست داد بزنم . نتوانستم نباید کسی میفهمید صدا در گلویم جا ماند. با همان کفن بهشتی که پیامبر داده بودند، فاطمه را کفن کردم و بندهایش را بستم. در را باز کردم. - عزیزان دلم بیایید برای آخرین بار مادرتان را ببینید. صدای گریه شان سکوت شب را شکست بندهای کفن باز شد. فاطمه چشمانش را رو به بچه ها باز کرد آغوش گشود و آنها را محکم به سینه چسباند. صدایی از آسمان آمد. جبرئیل بود. - علی جان بچه ها را از مادرشان جدا کن فرشته ها دیگر طاقت ندارند. بچه ها را جدا کردم. - حسنین به خانه ابوذر بروید بگویید می خواهیم مادرمان را تشییع کنیم. لحظه ای بعد ،ابوذر ،عمو عباس، پسرانش فضل و عبدالله، سلمان، مقداد، عمار، حذيفه ، زبیر و همچنین ام سلمه و ام ایمن خانه مان بودند. سلمان در افکارش غوطه می خورد شاید به پنج سال بعد از ازدواج من و فاطمه فکر می کرد. دیدن پیامبر آمده بود خم شد و پای ایشان را بوسید. پیامبر بلندش کردند. - سلمان جان مثل مردم ایران با پادشاهانشان با من رفتار نکن من هم یکی از بنده های خدا هستم. غذا خوردن و نشست و برخاستم مثل بقیه است. فاطمه چادر وصله داری سرش کرده بود. سلمان زیرلب خواند. - عجبا! دختران قیصر و کسری روی کرسیهای طلا می نشینند. لباسهای ابریشمی زربافت تن میکنند ولی دختر محمد چادرش را وصله زده است. فاطمه جوابش را داد. خداوند لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در قیامت ذخیره کرده است.
فاطمه را طبق وصیتش در تابوت گذاشتم همراه با خیل عظیم فرشته ها نماز میت را به پنج تکبیر خواندیم. زینب از همه بی قرارتر بود. - زينت بابا ، یک وقت بلند گریه نکنی نباید کسی بفهمد. آستین لباسش را توی دهانش چپاند و سرتکان داد. شاخه خرمایی را آتش زدم. تا چراغ راهمان باشد. به سمتِ بقیع راه افتادیم بی آن که خلیفه را خبر کنیم. تابوت را زمین گذاشتیم. خواستم بگذارمش داخل قبر که دو دست شبیه دستان پیامبر نمایان شد فاطمه را تحویل گرفت اشکهایم را با پشت دست پاک کردم. - ای قبر! من امانتم را به تو سپردم حواست باشد. ایشان دختر پیامبرند. - نگران نباش علی، من از تو به فاطمه مهربان ترم. آخرین نگاهم را به او دوختم و اولین سنگ لحد را گذاشتم گریه امانم را بریده بود . عمو عباس دستم را گرفت و از سرِ قبر بلندم کرد. - نگذار دلتنگی بر تو غلبه کند تو مرد روزهای سختی. روزهای بدر و احد و خیبر. تو مرد شبهای پرستاره شعب ابی طالب وليله المبيتي. بچه ها دارند نگاه میکنند. دستهایم را پیشکش آسمان کردم. - خدایا من از دست دختر پیامبرت راضی ام. آبی که همراه آورده بودیم را روی قبر خاکی اش ریختم. همه دست به کار کندن قبر دیگر شدیم مزار فاطمه باید پنهان میماند. زیرلب میخواندم. - جدایی ها نشان از آن است که دوستی ها دوام ندارد بالاخره یک روز همه می میریم. - هر فراقی غیر از مرگ کوچک و بی اهمیت است. - به زودی یاد من و دوستی من هم فراموش میشود. بعد از من مردم
حدیثم را برای هم میگویند. نزدیک سپیده صبح کار برآمده کردن قبرهای خالی تمام شد. - سلام ای رسول خدا ... سلامی از طرف من و دخترت که شتابان پیشت آمده است. با از دست دادن فاطمه صبرم کم شده است طاقت و توان قبل را ندارم. من غم کمرشکن شما را هم تجربه کرده ام؛ اما بازهم صبر میکنم ما از خداییم و پیش خدا بر میگردیم.... امانتی که به من سپرده بودید برگردانده شد. از این به بعد اندوهم جاودان و شبهایم با بیداری میگذرد.تا بالاخره من هم پیش شما بیایم به فاطمه اصرار کنید تا بگوید امت بعد از شما چطور هم دست شدند و به ما ظلم کردند. احوال ما را هم از او بپرسید از رحلت شما مگر چند روز گذشته بود؟ شما هنوز از یادها نرفته بودید. سلام من به هر دوی شما. با شما خداحافظی میکنم نه چون خسته شده ام ، میروم در حالی که به وعده هایی که خداوند به صابران داده است ایمان دارم. در راه خانه با فاطمه حرف میزدم میدانستم صدایم را می شنود. - فاطمه جان من میروم؛ اما خودت هم خوب میدانی دلم را پیشت جا گذاشتم. به خدا اگر خیالم از شر دشمنان راحت بود، تا آخر عمر کنار مزارت میماندم و تا جان داشتم گریه میکردم .همه به خانه هایشان رفتند سایه سنگین سحر کوچه ها را قرق کرده بود. وارد خانه مان شدیم خانه ای که دیگر خانم نداشت. بعد از چند سال زندگی پرآرامش رؤیاگونه، من مانده بودم با خانه ای پر از غربت و کودکانی که مادرشان را می خواستند. - قربانتان شوم عزیزانم میخواهید چیزی برایتان بیاورم بخورید؟ بچه ها به فضه فقط سر تکان دادند یعنی که نه. حسنین گوشه ای کز کردند مدتها بود ساکت و رازآلود شده بودند. مدتها بود از خواب و خوراک افتاده بودند. دیگر عادت کرده بودم به نگاهشان که هردَم روی چادر مادرشان ثابت میماند.
کنجی نشستم .زینب و ام کلثوم خودشان را در بغلم جا دادند. دنبال نشانه روشنی از فاطمه در آنها گشتم از برق چشمهایشان میشد خواند که مثل مادرشان باشند. هنوز تمام سینه ام داشت میسوخت از فکر غریبی پاره تن پیامبر و محسنی که هیچ وقت ندیدمش. جای جای خانه پر از خاطره بود. دلم میخواست فاطمه کنارم بود. باز دستانش را میگرفتم چشم از او برنمی داشتم و به او میگفتم :لبخندهای عاشقانه ات را باجهانی عوض نمیکنم.
یک روز بعد از خاکسپاری فاطمه، مقداد در خانه را زد. خون از سروصورتش می ریخت. - ابالحسن! همه فهمیده اند فاطمه را دیشب تشییع کرده ایم به آنها گفتم: دختر پیامبر از دنیا رفت زخم پهلویش هنوز خوب نشده بود. میدانید چرا؟ برای اینکه شما با غلاف شمشیر به پهلویش زدید. عمر عصبانی تر از همیشه یقه ام را گرفت.گفتم وصیت خود خانم بود. تا می خوردم ، من را زد. بعد هم همه سمت بقیع رفتند. - ابالحسن عجله کن میخواهند همه قبرها را بشکافند. بلند شدم ذوالفقار را برداشتم. عمامه زردم را روی سر گذاشتم و به بقیع رفتم همه میدانستند عمامه زردم را تنها زمانی تن میکنم که خیلی عصبانی ام حرارت از کف دستهایم میبارید مردم خودشان را سرزنش میکردند ای وای بر بدن دختر پیامبر نماز نخواندیم. اصلا نمی دانیم کجاست. عمر با توپ پر جلو آمد. - این چه کاری بود که کردید؟ چرا ما را خبر نکردید؟ - وصیت فاطمه بود. - ابوبکر! نگفتم اینها کار خودشان را میکنند؟ ... ما هرطور شده، فاطمه را از قبر بیرون می آوریم تا خلیفه نمازش را بخواند.
با همه خشمم با یک ضربه عمر را زمین زدم روی سینه اش نشستم . - از خلافت دست کشیدم، مبادا مردم از دین برگردند. تا امروز هر کاری کردید، صبر کردم؛ اما به حق خدایی که جان علی در دست اوست اگر به این قبرها دست بزنید زمین را از خونتان سیراب میکنم. همه شما من را خوب میشناسید میدانید پای حرفی که میزنم هستم. ابوبكر به لكنت افتاد... - به حق ،پیامبر قسمت میدهم از عمر بگذر منصرف شدیم. اصلا نبش قبر نمی کنیم . کانال آموزشگاه سید حسینی 👇💚 ‌https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀
امشب چقدر دلم روضه می خواست شب وفات ام البنین هست نمی تونم به خاطر بچه ها برم بیرون سراغ کانالتون اومدم داستان رو خوندم واییییییییییی چقدر روضه ی سنگینی بود😭😭😭😭 چقدر عالی🙏🌹
جاتون خالی امشب منزل پدر شب وفات حضرت ام البنین جلسه بود... دعاگوتون بودم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دوست داری توسل پیدا کنی این ویس رو گوش کن ... خیلی دوست داشتم .... از جلسه امشب ضبط کردم🖤💔 مدح و مصیبت
سلام حاج اقا همین تازه سرگذشت حضرت فاطمه رو تموم کردم چقد گریه کردم بدا مظلومیتشان دلم دو جا کباب شد یکجایی وقتی ک برای دوری از پدر و ظلم مردم گریه میکرد و همسایه ها شکایت کردن ویکجا وقتی حضرت زینب برای بلندنشدن صدای گریش استین لباسش را دردهنش گذاشت بخدا گریم بندنمیاد برامظلومیتشون برا غریبی مولام علی امام علی شافعتون باشه ان شاءالله بازم از زندگیشون برامون بزارید من توی دوره ی زوج درمانی شرکت کردم اما همین چن پارت از سرگذشت حضرت زهرا خودش کلی درس داشت برای من کلی حرف بود برای منو امثال من خدا آخرعاقبت شما وخونوادتون رو ختم بخیر کنه 🙌🙌😭😭😭
همیشه رو منبر جام کمه 🫥 ولی این منبر ماشاءالله جا دار و مطمئن... سنگی هست مدرسه امام صادق (چهارباغ ) یکی از مدرسه هایی که همش دلم میخواست اونجا درس بخونم ولی نشد چون تو مدرسه دیگه ای بودم که سطح علمیش بالاتر بود ولی محیطش مثه زندان بسته و تاریک😑
رفقا دلم نیومد از تجربه ی خودم از ایشون نگم ...🙂 راسش دو روز پیش محمد حیدر سرفه های خشک داشت پشت سر هم و از درون نگران بودم خداناکرده این سرفه ها تبدیل به آسم نشه ... حس میکردم نفسش هم تنگه ... با خودم گفتم شاید مال آلودگی هواست ... خانمم گفتند بریم یه دکتر متخصص ریه ... گفتم حرفی ندارم ولی بیایید یکم درمان های خانگی رو باهم مرور کنیم ببینیم کدوم رو انجام ندادیم و امتحان کنیم اگه نتیجه نداد بریم دکتر ... . . خلاصه دونه دونه مرور کردیم تا رسیدیم به بخور سرد که اصلا بهش امیدی نداشتیم ولی همینقدر بگم یه شب گذاشتیم صبح فوق العاده اثر مثبت داشت روی بچه ....‌ باورم نمیشد ولی خداروشکر جواب داد و سرفه ها تموم شد ...
‌ یک دستگاه بخور سرد در زمستان، به ۱۰ روش سلامت پوست و خانه شما را بهبود می‌بخشد. هوای زمستانی هوای خشک است. دستگاه بخور سرد رطوبت را به هوا باز می‌گرداند که می‌تواند فواید زیادی برای شما و خانواده‌تان داشته باشد. برای مثال مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۳ نشان داد که افزایش سطح رطوبت به ۴۳ درصد یا بالاتر باعث کاهش توانایی ویروس‌ها برای ایجاد عفونت آنفلوآنزا می‌شود. در حقیقت، در یک محیط با رطوبت کم، ۷۰ تا ۷۷ درصد ویروس‌ها می‌توانند بیماری را از طریق سرفه منتقل کنند، اما وقتی رطوبت به ۴۳ درصد یا بیشتر افزایش یافت، این تعداد تنها به ۱۴ درصد کاهش می‌یابد. مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۹ نتایج مشابهی را نشان داد و رطوبت انتقال ویروس آنفولانزا را محدود کرد. دستگاه بخور سرد ممکن است در جلوگیری از بیمار شدنتان در زمستان کمک کند. همچنین باعث می‌شود پوستتان نرمتر و درخشان تر شود و حتی به حفظ مبلمان چوبی شما نیز کمک کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبر و حوصله بچه شتر رو ببین😁 منم در برابر بچه مثه این بچه شترم 😶 ‌ صبر و سعه صدر از ارزش هاي اخلاقي مسلمانان است و يک مربي مسلمان بايد آراسته به اين صفات ارزشمند باشد؛ لذا حضرت موسي (عليه السلام) وقتي رسالت بزرگ خود را شروع مي کند در ابتدا از خداوند متعال سعه صدر درخواست مي نمايد:(قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي... ) کانال آموزشگاه سید حسینی 💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقام حضرت ام البنین سلام الله علیها حجت الاسلام مومنی کانال آموزشگاه سید حسینی 💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00
سلام سلام به رفقای بزرگوارم🌺 جاتون خالی روضه ی صبح ... با صفا و باحال رفقا بیایید امروز رو با این حدیث شروع کنیم☘️ امام صادق (علیه السلام) وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنِ اِسْتَقَلَّ قَلِيلَ اَلرِّزْقِ حُرِمَ كَثِيرُهُ. کسی که رزق اندک را کوچک شمارد رزق بسیار برای او حرام میگردد✅️ تمام کلاسهای موفقیت خلاصه در این حدیث هست❗️ اگر از نعمتهای کوچک انرژی نگیری قدرتی برای تلاش و به دست آوردن نعمت های بزرگ پیدا نمیکنی👌 بیا یه چالش رو با هم شروع کنیم بیاخدا را بابت سه تا نعت به ظاهر کوچک شکر کن مطمئنم اگر پنج روز این تمرین رو انجام بدی افزون شدن نعمت رو میبینی🥰
خدایا شکرت بابت این صبحانه ی خوشمزه 😀😍 هر روز صبح پا میشی و قدر خییییییلی از نعمت ها رو نمیدونی ... یه لحظه تصور کن پا شدی از خواب و چشمات اطراف رو سیاه می بینه به حدی که باید دستت رو بگیرن این طرف و اون طرف بری ....😯 حالا یه بار چشماتو ببند و تصور کن این حالت رو و بعدش چشماتون باز کن و بابت همین چشما خداروشکر کن😢
حکایت من و شما 👇❤️ ‌ ✍️روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند. اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود. به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!!‌ ‌ ‌کانال آموزشگاه سید حسینی 💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی یک مجتهد و فقيه از همسرش کتک می‌خورد 😲‌ ‌ چقدر نوع نگاه افراد متفاوت هست 🧐‌ ‌ کانال آموزشگاه سید حسینی 💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویس بالا جواب سوال شما: ‌⚘️🌱 سلام آقا سید .خوبید من ۷سال با همسرم دوست بودم ۱ماهه ازدواج کردیم.منو همسرم عاشق معشوق به معنای واقعی هستیم.ولی اخیرا بحث و دعواهامون زیاد شده....دلیلشم عصبانیته.من همیشه عصبی بودم...ولی دلیل عصبانیت همسرم اینه که یکم فشار روشه.فشار زندگی جدید....همو به شدت دوست داریم و برامون این عصبانیت خطرناک شده چیکار کنیم که این موضوع حل ب خیر بشه؟😔‌ ‌ @seyedhoseiny_ir
سلام به رفقای عزیز و بزرگوارم خب خوبید ان شاالله...🥰 عکسو دیدی؟ تو زندگیم مهترین عادتی که در بلند مدت برام معجزه‌ های زیادی به ارمغان آورد همین بود ... هر روز صبح خدارا برای چندتا نعمت شکر میکنم و این انرژی روانی منو بالا می بره تا بهتر کار کنم 💣‌ بعد لیست اقدامک های امروز رو می نویسم ... میدونی اقدامک یعنی چی ؟ اقدامک یعنی تنها راه رسیدن به پاداش های بزرگ .... اگه نتونستی زندگیت رو زیر و رو کنی چون اقدامک نداری❌️‌ تو دوره از افسردگی تا شادکامی قشنگ یاد میدم چطوری باید اقدامک برای خودت بنویسی و برای رشد قدم قدم و رسیدن به احساس رضایت برنامه داشته باشی ‌ ‌ شما هم اهل اقدامک نوشتن روزانه هستید ؟ از تجربتون برام بگید🪴
به قول چینی ها ...👏
فکر کنم بعد ۹ سال اصفهان داره برف میاد ... خوبه دفتر ما این پنجره رو داره حداقل برف ببینیم .... ندید بدید شدیم😄
. . کامل گراها!!! توجه . .
من به عنوان یه آدم کمالگرا با این تمرین‌ها تلاش کردم ذهنم رو مدیریت کنم🌱 در زمان‌هایی که ناراحت بودم با خودم صحبت میکردم و میگفتم: اگه از کسی یا اتفاقی رنجیدی نشانه این نیست که اون سیاه مطلقه، سعی کن خوبی‌هاش رو ببینی کلمه‌های باید یا نباید رو حذف کردم و دیگه به خودم نگفتم: زندگیم، روابطم، اطرافیانم باید اینجوری باشن یا نباید اینجوری باشن وقتی زندگیم رو با دیگران مقایسه کردم و احساس کمبود کردم به خودم گفتم: هرکس داستان خودش رو داره و تو نباید جنبه‌های منفی زندگیت رو با قسمت‌های مثبت زندگی دیگران مقایسه کنی به قول اکهارت تله: «من نباید رنج بکشم» و این طرز فکر خود ریشه رنج است! ____