eitaa logo
آموزشگاه سید حسینی|خانواده_معنویت
440.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
890 ویدیو
8 فایل
ما یه تیم 40 نفره و حرفه ای هستیم که به مدد الهی به ارتقای کانون خانواده و معنویت چندين هزار نفر کمک کرده ایم☘️👨‍👩‍👧‍👧 فهرست دیدنی مطالب ما👇 https://eitaa.com/seyedhoseiny_ir/1874 ارتباط با ما👇‌ @seyedhoseiny1 . .
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار جمله تضمینی از امام صادق برای رسیدن به آرامش💚‌ ‌این کلیپ به رزق معنوی و روحی برای شماست‌‌ ‌ با ما همراه باشید 👇https://eitaa.com/joinchat/2382102563C1821233c00
گردنم تو خیلی حق داری ای مادرم فاطمه.... یه نگاه کن به حالم که دل من شکسته.... تو قنوتت دعام کن با همون دستای خسته...🥹🖤
حدس میزنی کجام ؟
فعلا یه زیارت و دورکعت نماز به نیابت شما بخونم💔 ... بعد ببرمتون یه جای خوب یه نکته ی جالب بگم ...
. . اینقده دلتنگ حرم امام رضا هستم که ناخودآگاه جلو ضریح حضرت معصومه میگم : السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا... . . ان شاالله به زودی قسمت همه ی ما بشه ... دم ورودی حرم اقا بگیم : آمدم ای شاه پناهم بده😢‌ .‌ .
منظورم از جای خوب اینجاست ... اما نکته چیه؟
پسر آیت الله بهجت میفرمایند: اصل کلی در رفتار آیت‌الله بهجت در محیط خانواده گذشت، دامن نزدن به مسائل و کوتاه آمدن بسیار در موضوعات مختلف بود، اصلاً کنارآمدنش هم خیلی فوق‌العاده بود. او معتقد بود که؛ "اگر می‌خواهید زندگی دوام داشته باشد، راهش این نیست که به هر چیزی پاسخ و واکنش نشان بدهید، آن هم در قبال فردی که خودش را به آن راه زده و نمی‌خواهد بفهمد". ایشان معتقد بود که گاهی اوقات افراد در قالب اعتراض‌های مختلف چه در محیط خانه و... می‌خواهند خودشان را تخلیه کنند، می‌گفت "بگذارید خودشان را تخلیه کنند و حرفشان را بزنند، در چنین شرایطی باید فرصت دهیم تا اندکی زمان بگذرد، با گذشت زمان اگر زمینه را مساعد دیدیم، با ملایمت با او صحبت کنیم".
نظر شما در مورد توصیه ایشون چیه؟🧐
یه مهارتی هست به نام هنر عبور کردن ... واقعا اگه سر دونه دونه رفتار ها و کلمات همسر بخواهیم گیر کنیم دیگه کی باید زندگی کنیم؟ کی باید مغزمون استراحت کنه؟
یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد. نجار عادت داشت موقع رفتن، بعضی از وسایل کارش را روی میز نجاری بگذارد و برود. آن شب هم ارّه را روی میز گذاشته و رفته بود. همین طور که مار در دکان نجاری گشت می زد و دنبال غذا می‌گشت ناگهان بدنش به اره گیر کرد و کمی زخمی شد. مار بسیار عصبانی و ناراحت شد و برای دفاع از خود و تلافی، اره را گاز گرفت. اما با این کار دور دهانش هم زخم شد و خونریزی کرد.مار نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده و فکر می کرد اره موجودی است که به او حمله کرده و اگر کاری نکند مرگش حتمی است. پس برای آخرین بار سعی کرد از خود دفاع کند. مار به طرف اره حمله کرد و بدنش را دور اره ‌پیچید و اره را با تمام قدرت فشار داد… صبح که نجار به دکان آمد، دید روی میز به جای اره، لاشه ماری بزرگ و زخم‌آلود افتاده است! ماری که فقط و فقط به خاطر نادانی و خشم زیاد مرده است.‌ ‌این مار عبور نکرد و مرد🟥 . . حکایت خیلی از ما انسان هاست ....‌ کجا در زندگی خود عبور نکردید و آسیب دیدید؟