‌ برم سراغ ادامه بحث دیشب که خیلی هاتون دوست داشتید✔️🌿 ‌‌ راسش من دو سال بود به فکر این بودم که افرادی رو آموزش بدهم که در پشتیبانی بچه های کارگاه زوج درمانی کمکم کنند ولی خب موانعی تو ذهنم داشتم که نمیشد 🚫 بعضی موانع اینا بود👇 ➖️میدونی چقدر زمان می بره چنین نیرویی هایی تربیت کنی بعدم یهو میذارن و میرن ➖️هیچکس نمیتونه کار خودت رو بکنه چون پشتیبانی مباحث زوج درمانی نیاز به تخصص و تجربه داره و مشكلات زوج ها ساده نیست که هرکسی بتونه بهشون کمک کنه ➖️اگه بخوانی چنین نیروی هایی تربیت کنی کلی باید هزینه کنی و انرژی بذاری و بعد باید حمایتشون کنی ارزشش رو داره؟ ➖️ممکنه توی ارتباط این پشتیبان ها با مردم عادی مشكلاتی پیش بیاد و خدا ناکرده به دور از چشم تو سو استفاده هایی صورت بگیره و... 🔸️خلاصه این افکار نمیذاشت من طرح همیاری رو استارت بزنم ولی یادمه یه بار نشستم بعد کلی فکر و مشورت روز کاغذ قدم قدم مراحل انجام رو نوشتم و با تمااااام وجودم و قوا چالشگری کردم و چند ماه طول کشیده تا بالاخره کامل اجرا شد✅️ ‌ ‌

‌ اما الان اگر کسی ازم بپرسه یکی از قیمتی ترین پروژه های آموزشگاه شما چیه ؟ بدون مکث و قاطع میگم‌ 🔸️پروژه ی همیاری 🔸️ چرا؟ چون وقتی می بینم ۳۰ نفر خانم هر کدوم دارن به ده ها زوج کمک می‌کنند و چه اتفاقات قشنگی به یمن‌ وجودشون داره میوفته نمیدونم چطور‌ خداروشکر کنم🥲 مرتب پیام هایی از زندگی هایی که نجات پیدا کرده رو برای من میفرستن و من انگشت به دهن میمونم😳 مثلا ديروز سرکار خانم همتی از یکی از زوج ها برای من گفتند شما هم پیام این زوجه رو ببینید👇 ‌ ‌

تازه تو پیام های دیگرشون از مهربون تر‌‌ شدن همسرشون گفتند ... میخواستم بگم اگر چالش گریزی میکردم و از سختی کار فرار میکردم این اتفاقات قشنگ رخ نمی داد🥰 ‌

‌ و اما دیروز ما یه نشست آنلاین با همیار های آموزشگاه داشتیم (از همه جای ایران ما همیار داریم) خلاصه من داشتم صحبت می‌کردم که یهو آیفون خونه زده شد و یه اتفاقاتی افتاد که قلبم داشت می ایستاد😱😅 باور کردنی نبود🙂 ان شاالله شب میام میگم ...⚘️

خب ادامش رو بگم

آقا ما داشتیم توی نشست آنلاین صحبت میکردیم که یهو دیدم آیفون به صدا در آمد و یکی از همیاران بزرگوار با آقازاده ی عزیزشون با کلی هدیه اومدند تازه فهمیدم اینا همگی باهم هماهنگ بودند که وسط نشست آنلاین روز معلم رو تبریک بگند و یه نفرشون هدایای همه رو بیاره فقط موندم خانمم چقدر تمیز و بی سر وصدا با این بزرگواران دستش تو یه کاسه بوده😅 منم خیلی تمیز بی خبر از همه چیز🫥 ‌#سوپرایز😍

بعد که مراسم سوپرایز آنلاین تمام شد تازه پیام هاشون رو دیدم ... راسش من خودم رو لایق هییییچ کدوم از این تعریف ها نمی‌دانم چون میدونم یه عبد روسیاهم ولی این خوبی هایی که اینها بیان کردند رو دقیقا در خودشان می بینم

قسمتی از هدایای ارزشمندشون... مخصوصا اون متن زیبایی که داخل لوح نوشته بودن و ذره پروری کرده بودند ... البته از هرچه بگذریم سخن کیک خوش تر است(شاعر شکمو)😌 ‌ ‌پ ن : در ضمن از تمام شما عزیزان که از روز روانشناس تا روز معلم تبریک گفتید صمیمانه متشکرم و واقعا دعاتون میکنم... جان مایید🪴⚘️ ‌ ‌

سلام رفقا ... دود این شهر مرا از نفس انداخته است به هوای حرم کرببلا محتاجم.... کی دلش میخواد چند لحظه توی هوای خنک حرم ارباب نفس بکشه ؟... هرکی دلش میخواد چند لحظه دلشو راهی بهشت کنه یه لبیک یاحسین برای من بفرست اینجا👈 @seyedhoseinyp ‌

. امشب ارباب منتظرته .... چند لحظه مهمونش شو ....💔 .

💢 هم قدم هم وارد خیمه ارباب بشیم... همه دلمشغولی‌ها رو اینجا میخواهیم قدم قدم عقده‌گشایی کنیم...

با این کلیپ برو زیارت ...💔 قبل از اینکه باهم سلام بدیم ... ماجرای شخم زدن حرم توسط متوکل ماجرای قتل متوکل توسط پسرش ماجرای ابراهیم مجاب و توجه حضرت به زوار رو برات گفتم ... السلام علیک یا اباعبدالله...😭 التماس دعا🥺 این کلیپ رو برای یک نفر بفرست و در ثواب زیارت اون شریک باش #معنویت کانال #سید_حسینی _ عضو شوید 👉⚘️

زیارتتون قبول دوستان 🥰 دیدم خیلی هاتون این کلیپ رو منتشر کردید و افراد زیادی رو به فیض زیارت رساندید🌿

صحبت های #امام_جمعه_رشت سر و صدا و پس‌لرزه‌های زیادی در فضای مجازی ایجاد کرد (کلیپ رو ببینید)👆 به نظر می‌رسد صحبت های ایشان از سر دلسوزی و امربه‌معروف و ارزش های دینی نبود وگرنه خیلی پدرانه‌تر و اصولی‌تر بیان می‌شد. ⭕️ این صحبت ها از سر ترس بود ترس از اینکه فردا هجمه ای علیه #امام_جمعه نشود ؛ که چرا در مجلسی حضور پیداکرد که بعضی #حجاب نداشتند . ترس از اینکه نگویند او بی‌حجابی را تایید کرد. بله . بهتر بود ایشان به این میزان نگـــــران حاشیه‌ســــــــــــازی عــــده‌ای #مقدس‌_مــــــــآب نباشند یا اگر میخواهند واکنشی نشــان‌‌ بدهند ، به جای #بیزاری مثلا کمی آرام‌تر و مهربان‌تر می‌فرمودند: " بسیار خوشحالم که درخدمت شما خواهران و برادران و فرزندان عزیزم هستم که در این جشنواره که در مسیر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بوده ، دور هم جمع شده‌ایم ، اما چیزی که کمی قلبم را آزار داد این بود که بعضی از دخترانم حجاب بر سر ندارند . امیدوارم که دلسوزی پدرانه حقیر را درک کنند و با داشتن حجاب خود لبخند شهدای راه حق را نصیب خود کنند " ☘️ اما در این ماجرا نباید از سهم حاشیه سازان مقدس مآب که به راحتی علیه شخصیت ها جوی می‌سازند ، غافل شد . شاید این امام جمعه حسابی از دست این #افراد می‌ترسد و قبلاً صابون آن ها به تنش خورده باشد. 🤷 فراموش نکنیم : مهمترین هدف دشمن در این زمان بر هم زدن همدلی و مدارا و صلح میان ‌مردم این جامعه هست تا بتواند آسیب فرهنگی و امنیتی بیشتری وارد کند❌️ ⚠️مراقب باشیم در زمین دشمن بازی نکنیم⚠️ #سید_حسینی #نشرحداکثری 📩 کانال #سید_حسینی - عضـــــــــــــــــو شویـد 👉 ☘️

بچه دار ها می‌فهمن 👆😅 فقط خونسردی شوهرش🫥 ‌#طنز

🔸️ماجرای یکی از بچه های کارگاه زوج درمانی ======================== سلام. خدا قوت من به طرز معجزه آسایی با کانال شما آشنا شدم و خدا رو شکر می کنم. راستش من سیستم خطر و انگیزش به شدت بیش فعالی دارم و بعد از ازدواجم احساس می کنم بیش فعال تر هم شده. به حدی که تا همسرم حرفی مخالف من می‌زدند به شدت دعوامون میشد. تا اینکه در دوره زوج درمانی ثبت نام کردم و جالب بود که دقیقا پریروز قرار بود بعد از یکسال بریم قم. همه کارهامو کرده بودم و وسیله جمع کرده بودم که یک روز کامل قم باشیم و به شدت خودم و بچه هام ذوق داشتیم. همسرم هم از چند روز قبل بذ اطمینان گفته بودند که میریم و چون حدودا یکساله که مسافرت نرفتیم خیییلی خوشحال بودیم. روز قبلش من صوت جلسه دوم رو داشتم گوش میدادم درباره سیستم امنیت و ویژگی های آدم مشفق و داشتم به این فکر میکردم که من متاسفانه مشفق نیستم. همون موقع همسرم اومدن منزل و گفتن فردا نمیریم قم چون لاستیک های ماشینم صافه و خطرناکه. همون موقع سیستم خطر و انگیزشم فعال شد ولی به بهانه کاری رفتم تو اتاق و تو دلم گفتم مگه یه دفعه آدم لاستیک ماشینش صاف میشه و چرا الکی گفت میریم و.. 😬 به شدت عصبانی بودم ولی میخواستم واقعیتش ببینم این چیزایی که شما گفتید اثر داره یا نه و چه اثری. قبلا ها در این شرایط من به شدت دعوا میکردم و به همسرم می گفتم بی فکری و بعد مجبورش میکردم تحت هر شرایطی کاری که قول داده رو انجام بده. ولی اون روز خیلی عادی اومدم بیرون و گفتم باشه انشالله برای ماشینت لاستیک خریدی بریم. همسرم باورش نمی شد بعدم با شادی ظاهری البته شروع کردم به غذا درست کردن و با بچه ها بازی کردن. همسرم همش منتظر بود که من منفجر بشم که نشدم خداروشکر ☺ خلاصه که به لطف خدا و شما آنقدر خوب رفتار کردم و سعی کردم یه کوچولو مشفق باشم که همسرم همش میگه انشالله بزودی میریم قم و مشهد و کربلا با اینکه اصصصصصلا مسافرتی نیست. 😬 و خیییلی آرامش داره و نمیدونم چی شده که از اون روز خییییلی راحت مسائل خودشو بهم میگه. ممنونم 🌹 ‌ ‌

‌ شاید بعضی از شما بزرگواران بگویید چطور میشه همسرمونو جذب کنیم و روش اثر بذاریم⁉️ این یه نمونه عینی از بچه های کارگاه هست تازه هنوز مهارت های گویندگی رو اجرا‌‌ نکردند ⚘️ ‌