eitaa logo
آموزشگاه سید حسینی|خانواده_معنویت
397.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
. کمکت میکنم" در نقش مادری و همسر" احساس آرامش و رضایت رو تجربه کنی! . ⚠️اینجا از روانشناسی زرد دوری میکنیم⚠️ فهرست مطالب ما👇 https://eitaa.com/seyedhoseiny_ir/1874 ارتباط با ما👇‌ @seyedhoseiny1 آدرس 👇 https://zil.ink/seyedhoseiny . .
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشه از درد و دل ها شما👆 (اگه قلبتون ضعیفه نبینید) برای اینکه از این مشکلات نجات پیدا‌ کنیم چقدر ارزش داره تلاش کنیم⁉️
. ولی خب ما هم فقط بنا نیست درد های شما رو بشنویم و هیچ کاری نکنیم یه تیم حرفه ای تشکیل دادیم که که تو ایران بی نظیره ... .
بخشی از تیمی که عاشقانه با تموم وجود به کانون خانواده ها کمک میکنند خداااااااایا شکرت که مارو قابل دونستی🥺
. سلام سلام به رفقای بزرگوارم🌸 تولد کریم اهل بیت آقا امام حسن خییلی خیلی مبارک💚 .
امروز تولد یه نفر دیگه هم هست یادش بخیر چه روزایی بود🥺
آموزشگاه سید حسینی|خانواده_معنویت
آن شب پشت درب زایشگاه عجیب ترین شب عمرم بود 😨 دکتر به همه مراجعین که وقت زایمانشان رسیده بود گفته بود ساعت ۱۲ شب بیایید اول کار شلوغ بود ولی بعد دو ساعت اکثر افراد پست درب زایشگاه رفتند و هر خانم باردار با یک همراه داخل زایشگاه بودند اما چرا عجیب ترین شب عمرم بود چون با توجه به فاصله ما تا زایشگاه با اینکه چند دیوار بین مکان ما و آنجا حائل بود صدای ضجه هایی می‌آمد که بدنم مور مور میشد😱 نمی‌توانم آن ناله ها را به ناله ای تشبیه کنم ... مامااااااان یا صاحب الزماااااان یا امیر االمومنیییییین ولم کنیییید دارم میمیرم‌ نه یکبار و دوبار نه یک ربع و نیم ساعت از شب تا صبح... نزدیک ساعت سه که شد یک خانم ۴۰ ساله و یک آقا ۴۵ ساله که از شدت اضطراب ذکر می‌گفتند و فقط راه می رفتند با مشت به در به زایشگاه می زدند و داد می زدند چرا سزارین نمی‌کنید این خانوم یه بار سقط کرده هرچه ماما سعی بر آرام کردن آنها می کرد بی جواب بود و هر آن ممکن بود دعوای شدیدی پیش بیاید 😟‌ هفت صندلی آن طرف تر از من مرد و زنی بودند که به کادر زایشگاه بد و بیراه می گفتند من هم مات و مبهوت شروع به قدم زدن کردم به این فکر می‌کردم اگر فقط یک دانه از درد های یک مادر در کل زمان بارداری و زمان زایمان را بخواهند قیمت‌گذاری کنند چند میشود؟ که یاد این حدیث زیبا افتادم😰‌ نقل شده كه مردى مشغول طواف بود و مادر پير و ناتوان خود را بر دوش گرفته و طواف مى داد، پيامبر صلی الله علیه و آله را در همان حال مشاهده كرد عرض كرد : هل اديت حقها ؛آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم، پيامبر در جواب فرمود: لا و لا بزفرة واحدة؛ نه حتى جبران يكى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل نکردی....‌ یکم آرام شدم سپس همانجا دست به قلم شدم تا چند خطی سرپایی برای فرزندم بنویسم🥰 نوشتم : مادرت ۹ ماه با استرس اینکه نکند مشکلی برایت پیش بیاید در آغوش من آرام شد... بارها از من بابت استرس ها و رفتارهای مضطربانه شرمنده شد بارها گفت الان میفهمم مادرم برای من چقدر زحمت کشید... مادرت ساعتها منتظر یک حرکت تو می نشست و من برای اولین بار می دیدم که چطور با لگد انسانی دل مادری اینچنین شاد میشود...💔 تمام سرچ های او و اکسپلورر پیج او پر از بچه های نوزاد و کوچک بود🧑‍🍼 و من به اندازه موهای سرم لباس بچه دیدم و پابه‌پای ذوق های عمیق و اصیل مادرت به ظاهر ذوق کردم☺️ امیدوارم من و تو قدردان زحمات او باشیم ....‌😍‌ ‌ ‌شما این جمله را شنیدید که : تو که کاری نکردی منم که دارم کار میکنم پول در میارم تو هم تو خونه میخوری و می‌خوابی @seyedhoseiny_ir