فرازهایی از مصیبت «سیلیزدن» به روی مبارک إنسیّة الحَوراء سلاماللهعلیها، توسط شخص «دوّمی» ...
🥀 روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه میکردند و به امیرالمومنین علیهالسلام میفرمودند: أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا
یاعلی! گریه میکنم بر آن ضربتی که بر فرق تو و آن سیلیای که برگونه فاطمه سلاماللهعلیها میزنند.(۱)
🥀 خود دوّمی در نامهاش به معاویه چنین نوشت: ...
وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی،
بعد از آنکه لگد بر زدم، وارد خانه شدم که با فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» روبرو شدم؛ نور او، چشم مرا کور کرده بود.
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ،
پس از روی پوشیهاش چنان سیلی به صورتش زدم که گوشوارهاش کنده شد و بر روی زمین افتاد.(۲)
🥀 خود حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در روایتی فرمودند: وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ
پشت در بودم که عمَر با لگد بر در زد و در به طرف من برگشت؛ من باردار بودم که با صورت در بین شعلههای آتش به روی زمین افتادم.
وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی
عمر وارد خانه شد و به صورتم لطمه زد و آنچنان به صورتم سیلی زد که گوشوارهام از گوشم افتاد.(۳)
🥀 در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
مادر ما قباله فدک را از ابوبکر گرفته بود و در مسیر بازگشت به خانه بود که عمر راه را بر او بست؛ عمر هر چه که گفت قباله را به من بده، اما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آن را به او نداد. فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ...
پس با پایش آنچنان به مادر ما لگدی زد که مادرمان به روی زمین افتاد. ثُمَّ لَطَمَهَا فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی قُرْطٍ فِی أُذُنِهَا حِینَ نُقِفَتْ
سپس جلو آمد و بر صورت مبارک مادرمان چنان سیلی زد که هنوز که هنوز است گویا دارم میبینم آن لحظهای را که گوشواره های مادرم بر روی زمین افتاد...(۴)
📚(۱)الامالی،شیخ صدوق،ص۱۹۷
📚(۲)بحارالانوار، ج۳۰ ص۲۹۴
📚(۳)الهدایةالکبری،خصیبی،ص۱۷۹؛ و بحارالانوار، ج۳۰ ص۳۴۹
📚(۴)الاختصاص، ص۱۸۵
مردک پَست که عمْری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجهی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دو سه تا سیلیِ محکمتر خورد...
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
شأن نزول یک پری از آسمان به خاک
دامان مادریست که در شأن کوثر است..
او فاطمهست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است..
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است
مولا هنوز اوّل بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
مهدی_مردانی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
پای تن مجروح زهرا با سر افتاد
از دست این غم، خون ز چشمانِ تر افتاد
در زیر بارِ این مصیبت کوه خم شد
تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد
میشُست جای بوسههای مصطفی را
بند کفن تا بسته شد، پیغمبر افتاد
درهم شده اوضاع و احوالِ عوالم
وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد
فضه شهادت میدهد در این نود روز
هر جا زمین افتاد مادر، دختر افتاد
این روزهای آخری از شدت درد
خیلی غریبانه میان بستر افتاد
تا آسمانها صوت الرحمن او رفت
روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد
او بار شیشه داشت و میزد مغیره
قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد
شانه به شانه با اجل همراه میشد
سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد
از جنگ برگشته علی یا از سرِ قبر؟!
پشت سرِ تابوت مردِ خیبر افتاد...
ابراهیم_میرزائی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
غافلان آیهی تطهیر خدا را نزنید
شعلهی کینه به کاشانه مولا نزنید
حامل وحی بر این خانه ادبها میکرد
به در خانه امالنجبا پا نزنید
شرمتان کو؟ ز رسول مدنی ای مردم
شعله بر خانه آن عصمت کبرا نزنید
این که بر گردن او حلقه زده دست طناب
فاتح بدر بود همسر او را نزنید
دینتان کو؟ چه شد انسانیت و مردیتان؟
سیلی کینه به انسیهی حورا نزنید
چل نفر یک طرف و یک طرف آن منصوره
ضربه بر بازوی صدیقهی عذرا نزنید
تازیانه، لگد و سیلی و آن ضرب غلاف
دل ندارید مگر؟ این قدر او را نزنید
نصیر_حسنی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
با گوشهچشم یا نفسی یا اشاره ای
بر جان خسته ام بده جان دوباره ای
از چیست ای شکسته ترین کشتی نجات
پهلو گرفته ای ز علی در کناره ای
آرام هم که گریه کنی میشود بلند
آه از نهاد زخمی هر سنگ خاره ای
از تو نمانده غیر خيالي به بسترت
از من نمانده غیر دل پاره پاره ای
در ابتدای هجدهمین فصل دفترت
باور نمی کنم که چنین در شماره ای
آیات رفتن از چه بخوانی بمان که نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ای
وقت قنوت مرگ مرا از خدا بخواه
جز مرگ اگر برابر تو نیست چاره ای
در کوچه ها شکسته دل گوشوار عرش
از ماجرای گم شدن گوشواره ای
محسن عربخالقی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
تمام عشق فقط نام توست بیبی جان
کلام عشق فقط نام توست بیبی جان
قسم به عصمت و پاکی وجود بیحدت
قوام عشق فقط نام توست بیبی جان
قسم به درد دلت در غریبی حیدر
مرام عشق فقط نام توست بیبی جان
قسم به رزم تو در بین معبری باریک
قیام عشق فقط نام توست بیبی جان
قسم به دست تو بانو و ضربههایغلاف
دوام عشق فقط نام توست بیبی جان
نفس نفس زدنت اعتلای بانگ غدیر
پیام عشق فقط نام توست بیبی جان
مباد شیعه نگرید به غمگساری تو
که دام عشق فقط نام توست بیبی جان
نصیر حسنی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
ای به عالم پناه یا زهرا
بانوی بی گناه یا زهرا
شود آیا که مادرانه کنی
سوی ما هم نگاه یا زهرا
ای که در قلب عاشقان داری
گنبد و بارگاه یا زهرا
راه گم کرده ام نگاهم کن
تا شوم رو به راه یا زهرا
قسمتت شد پس از رسول خدا
ناله و اشک و آه یا زهرا
در دفاع از امام خود بودی
یک تنه یک سپاه یا زهرا
در فراق تو گفته است علی
درد خود را به چاه یا زهرا
من بمیرم که گوشه ی چشمت
شد کبود و سیاه یا زهرا
پشت در محسن تو را کشتند
خانه شد قتلگاه یا زهرا
مهدی_شریفی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
مادرم سرچشمهی وحی است، کوثر شاهد است
باء بسمالله، تا آن سینِ آخر شاهد است
مادرم سوغاتی عرش است در تندیسِ سیب
لَیلَةُالمِعراج میداند؛ پیمبر شاهد است
هر زمان مسجد به پای گریههایش مینشست
شانهی محراب میلرزید؛ منبر شاهد است
لشکرِ کذّاب، از صدّیقه شاهد خواستند
با وجودِ اینکه میفرمود: حیدر شاهد است
مقتلِ مکتوبِ آتش در گلستان قاب شد
ضربهی مسمار بر دیوار را در شاهد است
سنگهای کوچه بارِ شیشه را انداختند
تکّهی آیینهی همراه مادر شاهد است
او که جای ذوالفقارش ریسمان در دست داشت
یکّهتاز مرکبِ رزم است، خیبر شاهد است
رضا قاسمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
راز آئینه رو برملا نکن
خودتو این همه جابجا نکن
الهی درد و بلات به جون من…
در خونه رو تو دیگه وا نکن
یعنی میشه دوباره صدام کنی
از دل این همه غم رهام کنی
اینقَدَر به دندههات فشار نیار…
نفست در نمیاد سلام کنی
زندگیمون داره زیر و رو میشه
بودنت داره یه آرزو میشه
زینبت رو تا میرم آروم کنم…
گریهی حسین تو شُرو میشه
گرد غم نشسته روی دامنت
چه بساطی شده جارو کردنت
دیگه جون مرتضی زمین نخور
بخدا داره میبینه حسنت
بغض چشمای ترت کشته منو
زخمای بال و پرت کشته منو
اشکِ بندِ رختِ خونه دراومد
شُستشوی بسترت کشته منو
داغ حیدرِ تو غربتش شده
همه جا نَقلِ مصیبتش شده
دلِ رفتنِ به مسجد ندارم…
قاتلت امامجماعتش شده
زخم بازوت دلمو تکون میده
عطر پیرهنِ تو بوی خون میده
منو هرجا میبینه قنفذِ پست
غلاف شمشیرشو نشون میده
مگه حرمتت حریم حج نبود؟!
کاشکی دشمن تو اهل لج نبود
لااقل گیر نمی کردی پشت در…
کاشکی میخِ گُر گرفته،کج نبود
لب من باید خدا خدا بگه
دردِ دلهاشو توو ربّنا بگه
حسرتش علی رو داره میکُشه
محسنم نشد یه بار بابا بگه
دلمو عذابِ بی اموون نده
به من اسباببازیشو نشوون نده
لالایی خوندتو عرشو سوزوند…
اینقَدَر گهوارهاشو تکوون نده
شاعر:بردیا محمدی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
منبرکوتاه...
💠کسب هیبت و اهمیت 💠
امیرالمؤمنین از مقابل دکان قصابی میگذشت و قصاب هم گوشت خوب و تازه ای آورده بود.
گفت: مولای من گوشت تازه آورده ام برای
خانه ببرید.
حضرت فرمود: الآن پول ندارم.
قصاب گفت: آقا مگر من پول خواستم، هر وقت داشتید بیاورید.
حضرت فرمود: نمی خرم و به شکمم میگویم صبر کند؛ یعنی در عوض اینکه گوشت بخرم و بگویم فردا پول میدهم، به شکم خود میگویم فردا گوشت میخرم.
سپس فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعْتُ خَمْسَةٌ فِي خَمْسَةٍ: الْعِزِفِي الطَّاعَةِ وَالذُّلَّ فِي الْمَعْصِيَةِ والحكمة فى خُلُو الْبَطْن والهَيبَةِ فى صَلَاةِ اللَّيْلِ وَالْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ»
خداوند متعال پنج چیز را در پنج چیز دیگر قرار داده است: عزّت را در بندگی، ذلّت را در معصیت، حکمت را در کم خوردن و خالی بودن شکم، هیبت و ابهت را در روی آوردن به #نمازشب و ثروت و بی نیازی را در قناعت.
🌃#آثار_مادی_و_معنوی_نمازشب
📚ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۹
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
4_5769566307590605352.mp3
8.77M
﷽
#زمینه
نصیب هیچ مردی نشه الهی ...
ویژه ایام فاطمیه
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#شور
مگه یادم میره ...
ویژه ایام فاطمیه
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
⭕ عرض سلام و وقت بخیر
👈 ضمن خیر مقدم خدمت اعضای محترم به اطلاع شما همراهان بزرگوار می رسانیم با توجه به فیلترینگ تلگرام کانال حاج سید محسن بنی فاطمی فعالیت خود را در پیام رسان ایتا آغاز خواهد کرد.
👈 محبت بفرمایید کانال ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید.
✔ این کانال جهت ارائه احادیث و روایات و اشعارو صوت ها و تصاویر و اعلام جلسات مداح اهل بیت حاج سید محسن بنی فاطمی تاسیس شده است لذا صمیمانه خواهشمندیم ما را با حضور و دعوت دوستان خود همراهی کنید.
@seyedmohsenbanifatemi
سپاس 💐
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
روضه و توسل
فاطمیه
قم المقدسه
مسجد سیدان
پنجشنبه ، بعد از نماز مغرب و عشا
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
روضه و توسل
فاطمیه
قم المقدسه
هیئت غمخانه حضرت ام البنین سلام الله علیها
پنجشنبه ساعت ۲۱
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
دعای پر فیض ندبه
فاطمیه
اصفهان
رهنان
گلزار شهدای رهنان
صبح جمعه ۱۰ آذر
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
روضه و توسل
فاطمیه
قم المقدسه
دانشگاه قم
یکشنبه ۱۲ آذر در خدمت دوستان دانشگاه قم
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
روضه و توسل
فاطمیه
قم المقدسه
پردیسان
از جمعه ۱۰ آذر به مدت سه شب
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن ؛ خشکسالیِ دلم پایان ندارد
دیروز خیلی گریهکردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را الآن ندارد
من با فراقَت دائماً سرگرم هستم
این بینوا کاری به این و آن ندارد
دست از سر من برنمی دارد غمِ تو
داغت رهایَم می کند؟!..، امکان ندارد!
بیماری عُشّاق ، زخمی لاعلاج است
دردی که هرگز نسخهی درمان ندارد
عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد
عاشقشدن جز باختن تاوان ندارد
راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً
این مقصد اصلاً جاده ای آسان ندارد
من مطمئن هستم که نان شُبهه خورده
هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد
هر بار بد کردیم..،تو گردن گرفتی
اما به لطف تو کسی اذعان ندارد
باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد..،دور از جان ندارد!
بی مصرفم..،امّا فقط بگذار باشم
ظرفِ شکسته ، جا در این دُکّان ندارد؟!
دارد اَجَل سر می رسد..،پس کِی میایی!
چشمانتظارت فرصتی چندان ندارد
محتاج آغوش تواَم..،من را بغل کن
فرزند ، بی بابا سر و سامان ندارد
جانِ همان پهلوشکسته..،زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد
طوری لگد زد..،میخ در پهلو فرو رفت...
نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد!
در اوج تنهایی ، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد
بردیا محمدی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار
هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار
از اين كبودی دو پهلوي تو پيداست
يك ضربه ميخ در زده يك ضربه ديوار
بگذار فضه زير بالت را بگيرد
اينگونه زهرا ميخوري كمتر به ديوار
حال من از حال تو چيزي كم ندارد
تو دست به ديواری و من سر به ديوار
در خانه بعد از آنکه با تو دشمنی کرد
تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار
تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی
خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار
من کربلا را پشت درب خانه دیدم
تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ....
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علی هم نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
#بردیا_محمدی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi