باسمه تعالی
امام سجاد علیه السلام میفرماید:
اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو بیشتر بود بگو چون سنش از من بیشتر است پس ایمانش هم از من بیشتر است. اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو کمتر بود بگو چون سنش از من کمتر است پس گناهش هم از من کمتر است. اگر با کسی برخورد کردی که همسن و سال تو بود بگو من به گناه خود یقین دارم و به گناه او شک، پس در هر حالت ممکن است که او در نزد خداوند از من عزیزتر باشد.
عزیزان! بیایيم از امروز به بعد که روز ولادت باسعادت آن امام همام است، همه با هم این کلام و فرمایش زیبای امام سجاد علیهالسلام را که زینت عبادتکنندگان و از بازماندههای حادثهی تلخ کربلا است، سرمشق کلام و امور خود قرار بدهيم...
ﺧﺪﺍی خوب من!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ میگیرد ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ میبرم..
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
استان اصفهان
شهرستان آران و بیدگل
یادواره شهیدان زاهدی و عبدالله زاده
پنجشنبه ۲۶ بهمن
ان شاالله امشب
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
⭕ عرض سلام و وقت بخیر
👈 ضمن خیر مقدم خدمت اعضای محترم به اطلاع شما همراهان بزرگوار می رسانیم با توجه به فیلترینگ تلگرام کانال حاج سید محسن بنی فاطمی فعالیت خود را در پیام رسان ایتا آغاز خواهد کرد.
👈 محبت بفرمایید کانال ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید.
✔ این کانال جهت ارائه احادیث و روایات و اشعارو صوت ها و تصاویر و اعلام جلسات مداح اهل بیت حاج سید محسن بنی فاطمی تاسیس شده است لذا صمیمانه خواهشمندیم ما را با حضور و دعوت دوستان خود همراهی کنید.
@seyedmohsenbanifatemi
سپاس 💐
بسم الله النور
اطلاع رسانی جلسات
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام
قم المقدسه
مسجد سیدان
#استاد_بندانی
#سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
آسمان باز پُر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه، قرص ماه حسين
دومين حيدر سپاه حسين
خلق و خويش پيمبرى ديگر
على اكبر نه، حيدرى ديگر
پهلوان دلاورى ديگر
تو بگو شير لشكرى ديگر
هست پيغمبرى سراپايش
به عمو رفته قدوبالايش
چهرهاش ماهِ آسمان حرم
سايهاش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سايهی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بيشتر على باشد
بازهم يك نفر على باشد
چقدر اين پسر على باشد!
مثل حيدر قويست او عزمش
چند بيتى بگويم از رزمش
بين گرد و غبار مىآيد
روى مركب سوار مىآيد
پسر ذوالفقار مىآيد
حيدر روزگار مىآيد
عشق مىريزد از سر و رويش
ذوالفقار است تيغ ابرويش
پاش تا در ركاب مىافتد
دشت در پيچ و تاب مىافتد
سر ز تن بى حساب مىافتد
به تلاطم عقاب مىافتد
بُهت در چشمهاى اين دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خشم او تيغ و نيزه و تیر است
هرنگاهش دو قبضه شمشير است
چقدر رزم او نفسگير است
نوهی شير غالباً شير است
تيغ مىزد همين كه از چپ و راست
از حرم بانگ ياعلى برخاست
رزم با اين جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهانها زبان گره خورده
ابرويش آنچنان گره خورده
كه همه ياد حيدر افتادند
ياد آنروزِ خيبر افتادند
رعد و برق است يا كه طوفان است؟
كه دقيقاً ميان ميدان است
يا جوان حرم رجزخوان است؟
روى لبهاى عمهها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مىزند لبخند
مىرود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرفِ مىروم بزند
ديد بايد كمى قدم بزند
پيش چشم پدر جوان مىرفت
داشت از جسم شاه، جان مىرفت
رفت در نيزهزارها افتاد
بين گرد و غبارها افتاد
زير پاى سوارها افتاد
وسط نيزهدارها افتاد
پاى نيزه به پيكرش وا شد
به زمين خورد اِرباً اِربا شد
علی زمانیان
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
یم عصمت! زهی امشب به دامان گوهر آوردی
برای آفتاب امشب فرزوان اختر آوردی
حسین ابن علی را هم پسر، هم یاور آوردی
تعالی الله یا لیلا! علیِّ اکبر آوردی
تو لیلایی و مثل آمنه پیغمبر آوردی
و یا بنت اسد گردیده شیر داور آوردی
محمّد خو، علی رو، فاطمی طینت پسر زادی
ملک زادی؟ بشر آورده یا خیر البشر زادی؟
بغل بگشا، چو جان گیرش ببر جان حسین است این
به رخ مصحف، به خطّ و خال قرآنِ حسین است این
ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این
گل بستان احمد، روح و ریحان حسین است این
میان ماهها، مهر درخشان حسین است این
گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این
بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید
لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید
رخش سوره، دو بسم الله دارد از دو ابرویش
یدالله فوق ایدیهم بود نقش دو بازویش
خجل گردد زرخ گر ماه بنشیند به پهلویش
زیارتگاه زوّار محمّد مصحف رویش
شفای چشم ثاراللّهیان خاک سرِ کویش
عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش
مباد از گردش چشمی بگیرد هستِ یوسف را
که هم دست زلیخا بُرَّدُ هم دست یوسف را
کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد
قد رعناش طوبی، سایه بر این نُه چمن دارد
به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد
چراغ از عارض نورانیاش هر انجمن دارد
هزاران جان عالم در درونِ پیرهن دارد
علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد
به چشم اهل دل، ماه تمامش میتوان گفتن
رسولش میتوان دیدن، امامش میتوان گفتن
علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش
حسین بن علی، چشم خدا، گرم تماشایش
سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش
سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش
علیّ بن حسین بن علی نام دل آرایش
نوای کربلا برخیزد از نیزار اعضایش
که من در کربلا اوّل قتیل آل یاسینم
شود در موج خون تقدیم جانان، جان شیرینم
رسول الله خضر و تشنهی آب بقایم من
به مسعای شهادت عاشق سعی و صفایم من
ذبیح ذبح اعظم در منای کربلایم من
حسین بن علی را شیر دشت نینوایم من
خدا را خونم و ریحانهی خون خدایم من
به جای شیر مادر، تشنهی جام بلایم من
شهادت سرفرازی میکند با خون من فردا
پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا
من آن حُسنم که در امواج خون پیداست تصویرم
شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم
منم آیات ایثار و ولایت کرده تفسیرم
به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکبیرم
یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم
مرا سینه سپر بر هر بلا میپرورد لیلا
وجودم را برای کربلا میپرورد لیلا
مرا روز ولادت روز عاشوراست، میدانم
تنم چون برگ گل در دامن صحراست، میدانم
رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست میدانم
حسابم با خدا در محشر کبریست، میدانم
خدایم از برای بذل جان آراست، میدانم
سرم آن روز روی دامن زهراست، میدانم
رسول الله میگیرد به موج خون در آغوشم
زدست او به میدان شهادت آب مینوشم
تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر
تو از دوران شیری، شیرِ پیکاری علی اکبر
تو نور عین عین اللهِ داداری علی اکبر
تو خود از کوثر توحید، سرشاری علی اکبر
تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر
تو ابن الثّاره، ثارالله را یاری علی اکبر
بهشت عارفان مهر و جحیم کافران خشمت
نگاه زینب بر رخ، دل عبّاس در چشمت
تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری
تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری
تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری
تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری
تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری
تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری
ولی اللّهی و چشم و چراغ حجّت اللّهی
نه «میثم» را، که خلق عالمی را مشعلِ راهی
غلامرضا سازگار
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
ای که در سورۀ تبسم خود
لطف «وَالشَّمس» و «وَالقَمَر» داری
نوری از آفتاب روشنتر
رویی از ماه، خوبتر داری
تو کدامین گلی که دیدن تو
صلواتی محمدی دارد
چقدر بر بهشت چهرهٔ خود
رنگ و بوی پیامبر داری
هجرتت از مدینه شد آغاز
مکه هم شاهد سلوک تو بود
کربلا، کوفه، شام، حیراناند
تا کجاها سر سفر داری
باوری سرخ بود و جاری شد
«اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو
چه غرور آفرین و بشکوه است
مقصدی که تو در نظر داری
با لب تشنه بودی و میسوخت
در تب کربلا پَر جبریل
وقت معراج شد چه معراجی
ای که از زخم، بال و پر داری
از میان تمام اهل جهان
عرشِ پایینِ پا نصیب تو شد
عشق میداند و ادب که چقدر
شوق پابوسی پدر داری
شوق پابوسی تو را داریم
حسرت آن ضریح ششگوشه
گوشهچشمی، عنایتی، لطفی
تو که از حال ما خبر داری
در مدیح تو از مدایح تو
یا علی هرچه بیشتر گفتیم
با نگاهی پر از عطش دیدیم
حُسن ناگفته بیشتر داری
سیدمحمدجواد شرافت
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیِ اکبرِ لیلاست، بَه چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمهای، نه قناتی، نه دجلهای، نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با بَرَکاتی
قدش چه سروِ بلندی، چه گیسویی، چه کمندی
چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی
چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورایِ صفاتی
حواس قافله رفتهست در صدای اذانش
هلا چه حیَّ علایی، چه عجّلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماهِ جمیلی، پدر چه بابِ نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و میگفت
«مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبي يَقولُ إنَّكَ آتي»*
عباس شاه زیدی
*سعدی (ترجمه: زمان گذشت و قلبم میگوید تو حتما میآیی).
چشمانمان بر دست ذرهپرور لیلاست
مستی ما از نام مستیآور لیلاست
یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل میتپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوبمان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوتنامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد
یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد
صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست
"والیل" قطعاً مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
"إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت، باده میسازد
سجادها از وصلهی سجاده میسازد
"قد قامتِ…" او قبله را آماده میسازد
با یک نفس، صدها مؤذنزاده میسازد
الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعرههایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش، سقا میشود گاهی
جمع تمام آینهها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضهاش، راز پریشانی ششگوشهست
مرثیهی همواره طوفانی ششگوشهست
هم رونق شبهای روحانی ششگوشهست
هم شک ندارم باعث و بانی ششگوشهست
کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست
::
قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمهجان سخت است
راهی شدن تا کوفهی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد
با "یا أبا"یش ولوله در خیمهها افتاد
این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلاییها! جوانِ پرپر لیلاست
علیرضا خاکساری
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi