eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
681 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴یا جوادالائمه ادرکنی (قسمت دوم) 🔺شرایط دریافت نصیحت 🔹و حال این‌که ما آن‌چه را که فهمیده ودانسته‌ایم، کمتر شده که ببینیم از آن کلاس‌هایی که ما گذرانده‌ایم از دانستن و به مرحله‌ی وارد کردن، واقعاً فراغت شده، و یکی از آثار این مسئله این است که اگر آدم آن‌چه را که فهمیده ودانسته، سعی کند که عمل کند، نتایجی در وجودش پیدا می‌شود که راه برایش باز می‌شود؛ دیگر محتاج به این‌که کسی دستش را به او بدهد نیست؛ که برود پیش این و آن بنشیند وبگوید که مرا کن، به من کن، چیزی، راهی به من نشان بده. راه به وسیله‌ی عمل به آن‌چه می‌داند، برای انسان باز وگشوده می‌شود وانسان ترقی می‌کند؛ به خود مشغول می‌شود، سرگرم خودش می‌شود، دیگر از این و آن فراغت پیدا می‌کند. در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت وپیشوایی ونفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند. وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت وتوصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقتها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که یکی از ارباب نفوس ومکتب‌های تربیتی، از او نقل می‌کند که در جلد اول تفسیرش [ ج۱ ص۱۴۳]؛ می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی وفراغت از و این‌ها را برای این‌که و معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در ما دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده ومثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 نکاتی پیرامون شرایط تفسیر و ترجمه و برداشت های قرآنی (قسمت ۵ و پایانی) ⏪ ...و قبلاً هم عرض کردم، حالا هم تکرار می‌کنم، کسی‌که این مسأله را دیدم روشن با شرایطش ذکر کرده، مرحوم آیت الله در تفسیر شریف است که بیشتر از یک جلد هم نشده، -موفق نشدند که این را بنویسند- در آن‌جا آخر این تفسیر تعلیقاتی دارند. در تعلیقه‌ی پنجم تحت عنوان: «ترجمة القرآن وشروطها» شرایط ترجمه‌ی قرآن را می‌فرماید. این "ترجمة القرآن وشروطها" را من هیچ‌جا ندیده‌ام. همان‌طور که از شرایط ، وضو است و از شرایط ، پاکی آب است، شرایط ترجمه‌ی قرآن چیست؟ هیچ‌کسی نمی‌داند. همین‌قدر که یک کسی استاد شد، به او می‌گویند قرآن را ترجمه کن!. آن‌جا ایشان می‌فرماید که سه شرط اقلاً باید در ترجمه مراعات شود. یکی ، آن هم ادبیات نه این‌که همین‌طور دست دوم و سوم، بلکه دست اول. یعنی، مخصوصاً بنده اضافه می‌کنم که عربی قدیم با حالا ممکن است تفاوت کرده باشد. چون هر زبانی به تدریج مسائلش فرق می‌کند. یک‌جا باقی نمی‌ماند که دست نخورده باشد. این است که باید سر در بیاورد از مسائل ادبیات عرب گذشته و خوب مسلَّط باشد. دوم این‌که باید مسائل و مربوط به و و و این‌ها برایش شسته و رُفته شده باشد، تا هر آیه‌ای را که به حسب ظاهر دید، مثلاً وارد شده که «و جاء ربک و الملک صفا صفا»¹؛ که مثلاً اوضاع و احوال به هم می‌خورد و "و جاء ربک و الملک صفا صفا"، این را بفهمد که این‌جا منظور چیست؟ آمدن یعنی چه؟ و یا مثلاً در آیاتی مثل «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ»²؛ قرائن عقلی و نقلی و آیتی را پیدا کند. پس باید مسائل عقلی را بداند وإلّا می‌شود!. وقتی وهابی شد مثل آن‌ها می‌شود. در مورد آن شخص می‌گویند داشت همین مسائل را می‌گفت برای ، برای این‌که مردم اشتباه نکنند، از آن بالای منبر که ایستاد، یک پله، دو پله آمد پایین، گفت: همین‌طور خداوند از پایین می‌آید که من دارم می آیم!. یعنی نکنی‌ها که بگویی خدا مثلاً جور دیگر است!. این‌جور وهابی می‌شود آدم!. و در مسائل اصلی متزلزل، و مایه‌ی گمراهی دیگران می‌گردد!. پس دوم این‌که مسائل عقلی را خوب بداند عقلاً، مثلاً مرحوم علامه رحمه‌الله را خوب با شروحش و با این مسائلش پیش اساتیدی دیده باشد. بداند که مسأله‌ی معاد چه جوری باید باشد، مسأله‌ی چه جوری است، مسأله‌ی چه جور است. و سوم این‌که به درباره‌ی تفسیر هم بر بخورد و بررسی کند. چرا؟ برای خاطر این‌که خود قرآن، برای قرآن، معلم معرفی کرده؛ «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»³؛ این قرآن کریم برای مردم است، اما تو باید مُبَیِنَش باشی. چون گفتار، گفتار حق تعالی است، گفتار معمولی که نیست. تو هم درس خوانده‌ی پیش ما هستی: «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»⁴؛ که این آیه درباره‌ات وارد شده. تو مدال داری. تو جایزه داری. تو مدرک داری و تعلیمات یافته‌ای. تو معلم‌شان باید باشی. آن حضرت هم به شهادت حدیث که مورد قبول و است، معلمینی قرار داده بعد از خودش به نام خاندان خودش و فرموده که: «تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا...» این "لن یفترقا" را خوب دقت کرده باشد. یعنی یک‌وقت نمی‌شود که ما یک قرآنی پیدا کنیم، ترجمه‌ی قرآنی، شرح تفسیر قرآنی، که آن‌جا خبر از تعلیمات (علیهم‌السلام) نباشد که اگر این‌گونه شد، آن قرآن، آن تفسیر درست نیست؛ چون افتراق شده بین آن چیزهایی که ایشان آن‌ها را با هم گره زده. یا این‌که کسی بگوید من هستم، مرید حضرت امام (علیه‌السلام) هستم، و چه هستم، ولی از قرآن سر در نیاورد، خبر نداشته باشد، آن‌جا هم آن ائمه‌ای که او می‌پرستد و دنبال‌شان رفته عوضی گرفته. بلکه این‌ها "لن یفترقا" هستند و هر جا سراغ رفتید، باید امامی که قرآن با اوست، باشد. هرجا سراغ قرآن رفتید، باید قرآنی باشد که معلمین او، نظریات‌شان ملحوظ شده باشد. پس قرآن خودش قرار داده، و فرموده که: «و یعلمهم الکتاب و الحکمة»(۵)؛ چندجا اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نام معلم قرآن معرفی شده. معلم قرآن هم معلم معیّن کرده، و معلم‌های خاندان خودش را داده. باید از این‌ها هم اطلاع داشته باشد. مجموع این‌ها که جمع شد، یک اسلامی می‌شود که ان‌شاءالله باشد. ۸۰/۸/۳۰ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ______ ۱) [ :۲۲] ۲) [ علیه‌السلام:۴۸] ۳) [ :۴۴] ۴) [ :۱۱۳] ۵) [ :۲] @seyedololama
🔺 مسئله‌ی بسیار مهم امامت 🔹 ماه شریفی است این ماه ؛ ماه و می‌شود به او گفت. در با وجودی که هیچ‌گاه قطع نشده و همیشه بوده، منتهی یا همراه نبوت یا خالی از نبوت بلکه همراه با امامت بوده است. امامت فی حد نفسه بسیار امر بزرگی است و به تنهایی اگر در کسی پیدا شد -مانند جناب علیه‌السلام - مورد نیاز نبوت می‌شود و باید با امامت همراه باشد تا چیزی که می‌فرماید، انجام آن و نداشته باشد. نظرات مختلف دارند، ولی معصومین (علیهم‌السلام) هیچ نظر مختلفی ندارند؛ بلاواسطه از (صلی الله علیه وآله) و از دستور می‌گیرند و اجرا می‌کنند، مگر در وقتی که مشکلاتی در این راه باشد که آن‌وقت می‌کنند و دستور می‌دهند که هم تقیه کنند. امامت شأنش خیلی عالی است. الآن این ماهِ ربیع الاول زیر نظر حضرت علیه‌السلام هست. زیر نظر حضرت علیه‌السلام است. باید با به آن‌ها از پیش‌آمدهای سنگین و سخت عبور کرد و از آن‌ها خواست که راه و چاه ما را به ما با وسایلی که خودشان می‌دانند ارائه کنند و ما بدانیم چه باید بکنیم؛ تا این‌که اگر چند نفر ادعا کردند که ما هستیم، روشن بشود که کدام صحیح است و کدام نادرست است. نشستن و صحبت کردن در تشخیص امام، امام، بزرگواری امام جزء بهترین است، خصوصاً در زمان ما که و پذیرشِ امامت از ، کمتر شروع می‌شود. معمولاً در این مطالب هست؛ در کتب هست، اما گاهی شده که خود نیاز به داشته که به او گفته شود که امامت یعنی چه، و اشتباه او را به او نشان بدهند. از این جهت ناچاراً باید اسلامی در منزل شروع بشود و منزل هم خودش کافی باشد در تعلیم و در ایجاد و نسبت به ولی امر. در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود محبت در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط امامت یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. خدایا به آبروی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله)، به آبروی امام صادق (علیه‌السلام) ما را تابع این افراد، محب این افراد، پیرو این افراد، پیرو خود ما قرار بده. سلام ما را به محضرش برسان و از و جواب سلام آن حضرت ما را محروم نفرما. و صلی الله علی محمد وآل محمد ۹۵.۹.۱۱ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ﻣﻘﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا ﺳﻼﻡ اﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ 🔹 اين روزها به مناسبت ميلاد باسعادت حضرت #زهرا سلام الله عليها، چند بانو و دانشمند #زن می‌آیند مصاحبه و صحبت می‌کنند، بعضی از آن‌ها چنان صحبت می‌کنند کأنّه اين کمالاتی که #پيامبر در شأن حضرت صديقه‌ی اطهر بيان فرموده‌اند و اين بزرگ‌داشتی که برای ايشان قائل بودند -که هميشه وقتی می‌خواستند به سفر بروند، آخرين کسی که از او خداحافظی می‌کردند، دخترشان بود و هر وقت که از جنگ و سفر بر می‌گشتند، پس از برگزار کردن #نماز، اولين جايی که می‌رفتند به ديدار دخترشان بود و او را در آغوش می‌گرفتند و می‌بوسیدند- #فکر می‌کنند که این‌ها مربوط به مقام زن است و زن پيش خدا و در #اسلام خيلی مقام دارد!؛ این‌جا خلط شده بين مقام زن و مقام #عصمت و مقام #امامت و مقام الگو بودن برای #بشريت. کسی نمی‌داند که در اين موجود خاص و اين بانو چه نهفته شده؛ فقط خدا از آن خبر دارد و به پيامبرش خبر داده. و ما همان‌طوری‌که نمی‌توانیم مسافت و فاصله‌ی این‌جا را با کهکشان‌های فوق کهکشان خودمان تصور کنيم، اصلاً نمی‌توانیم اين مقامات را نيز تصور کنيم و نمی‌توانیم درک کنيم چنين شخصيتی را که در درون انسانی همراه شود با محو همه‌ی #صفات بشری، طوری‌که جز #ذات اقدس الهی، محبوبی و معبودی و پناه‌گاهی و اميدگاهی در وجودش نباشد، و بيمی از کسی نداشته باشد و اميدی به کسی نداشته باشد. ✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و دلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و را بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به این کارها را کردم. یعنی من مظهر می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: الباسطة و یا الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 در ریز و درشت باطل است، ولی اگر در کار بیاید و خداوند به معنای مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با الاهی است در این شخص فلذا حضرت علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [ ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و را دارد. این به طور کنایه در ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به می‌رساند یا به . حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت #موسی (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به #مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی‌تصميمی و بی‌عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين‌قدر #غريب بود که وقتی در #محضر الهی آمار خودش و پيروانش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. #پيامبر اسلام هم همین‌گونه حضرت #علی (علیه‌السلام) را در #غدير خم معرفی فرمود، و #قرآن و #عترت را در حديث #ثقلين همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام #زن و #مرد مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. مردانی که #مسلمان می‌شوند و تا آخر عمر #عبادت و #جهاد و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، #روزه و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان #متدين خوب است که عزم راسخ دارد، اما #عزم راسخی که مخصوص #امامت و #رسالت است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان‌که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» #هارون تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت #زهرا سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
⬇️ ص۲ 🔹 در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت و پیشوایی و نفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند، وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت و توصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقت‌ها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن ها و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که در جلد اول تفسیرش از یکی از ارباب نفوس و مکتب‌های تربیتی، نقل می‌کند² و می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی و فراغت از و این‌ها را برای این‌که و عکس‌های جدید معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده و مثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. در هر حال، «قال له رجل: اوصنی. قال: او تقبل؟ قال: نعم»، خوش به حالش که حساب خودش را کرده بود، گفت: بله، من پذیرش دارم هرچه بفرمایی. @seyedololama ص۲ ⬇️
🔺 مطابقت مسئله‌ی غدیر خم با فطرت انسانی 🔹 تمام اسلامی نقشه‌ای است از ساختار درونی و انسان. مثلاً کلاغ، کبوتر، لک‌لک همگی پرنده می‌باشند، ولی هرکدام بر طبق نقشه‌ای که خلق شده‌اند، می‌کنند که فطرت و غریزه‌ی آن‌هاست. هم در فطرت و غریزه‌ی خود این خصلت را دارد که در و و و رفاه زندگی کند، در تبعیض و و نباشد و این دین است: «فِطْرَتَ الله الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْق الله»¹ و هیچ‌وقت این فطرت تغییر نمی‌کند، همان‌گونه که یک کبوتر و یک کلاغ با هم متفاوت‌اند و این تفاوت در طول هم‌واره باقی مانده و به هم نخورده است؛ در ساختار وجودی انسان نیز این فطرت و این خواست و تمایل همیشه باقی است و خداوند در کنار این فطرت، را به عطا فرمود که قدر این موضوع را بداند، و از ابتدا برای انسان و آنان را قرار داد، ولی مردم در اثر وسوسه‌های که در ابتدا تهدید نموده بود که همه‌ی را شیطانی نموده و آن‌ها را از دور می‌سازد، به تبعیت از و شیطانی پرداخته و این رفاه و صلاح را نخواستند و به زورگویی و تصرف اموال دیگران و تجاوز به نوامیس انسان‌ها پرداختند و در زمان هر پیامبر و یا او، این مناقشه و و جدال را به راه انداختند و را که در این راه زحمت بسیار کشیده، کشتند! تا نوبت به حضرت (علیه‌السلام) رسید. ایشان خانه‌ی را بنا نهاده و را به فطرت خود فراخواند. ولی باز مردم از او فاصله گرفتند و به روی آوردند تا به زمان رسید. اسلام نیز این بساط ابراهیمی را دوباره بنا نهاد و به دلیل آن‌که عمر شریف ایشان کم بود، برای جلوگیری از به هم خوردن این بنا پس از خود، جریان را بنا نهاد و حضرت (علیه‌السلام) که فطرت الهی در تمام وجود ایشان رخنه نموده و همانند خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جایی برای ایشان باقی نمانده بود، را به جانشینی خود انتخاب فرمودند. لذا عید غدیر مانند عید و عید و اعیاد سایر پیامبران، همه مربوط به مسئله‌ی صلح و و است و مربوط به این آیه: «فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ الله الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لاتَبْديلَ لِخَلْق الله ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أكْثَرَ النَّاس لايَعْلَمُون» می‌شود. یعنی خود را مقابل دین نگه‌دار و به آن پشت نکن. هیچ‌وقت به راست و چپ تمایل پیدا نکن و دین را سرلوحه قرار بده و بر اساس آن حرکت و زندگی کن. همان مهندسی و طرز ساخت بشر توسط خداوند است و در تمام ادیان، نمونه‌ی آن وجود دارد که تا حدودی بیان شد تا زمان حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آن حضرت در آخر عمر شریف‌شان، مسئله‌ی را عَلَم نمود تا این مسائل عملی شود و بشر دچار سختی و ناراحتی نشود، ولی از همان زمان از خود صدای مخالفت برخواست و منافقینی که در خود، داشته و منتظر بودند تا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رحلت نمایند، پس از رحلت ایشان، در حالی‌که هنوز بدن مبارک ایشان تشییع نشده بود، با عجله در (محلی برای سخنرانی مانند سالن سخنرانی در این زمان) جمع شده و به بهانه‌ی آن‌که ، مدینه را می‌گیرند و دین از دست می‌رود، جریان را فراموش نموده و به تعیین برای پیامبر پرداخته و برای خود تعیین نمودند!. بنابراین آن‌چه که در این ۱۴۰۰ سالی که از ظهور اسلام می‌گذرد بر مسلمانان پیش آمده، نتیجه‌ی سقیفه است؛ تمام کشتارها و بیماری‌ها و سختی‌ها از آن روز شروع شد و هنوز هم ادامه دارد و هم دنباله‌ی همان مطلب است. در شرح حدیث یازدهم کتاب می‌فرمایند: معارف اسلامی از قبیل و و و و دانستن و معتقد بودن، تخم‌هایی است که در درون بوستان انسان کاشته شده و سرانجام به نفع آن دنیا منقلب می‌شود و خوشا به حال افرادی که قبل از ظهور حضرت، مقدمات لازم را فراهم نموده و این مسائل را با با و خود و عاقلانه گسترش داده و با حفظ مانع شوند که شیاطین ها و دیگران این اعتقادات را از بین ببرند که همه‌ی این نتیجه‌ی امامت در است. ان‌شاءالله خداوند این عید را بر همه مبارک گرداند و به معظم انقلاب و مملکت اسلامی و سایر رهبران ممالک اسلامی طول عمر دهد که دوره‌ی ظهور را ببینند و ما و همه‌ی آن‌ها تا دم به این اعتقاد وفادار و پایدار بمانیم. وصلی‌الله علی محمد وآله الطاهرين ۸۷٫۹٫۲۱ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ________ ۱) [ :۳۰] @seyedololama
🔺 مسئله‌ی بسیار مهم امامت 🔹 ماه شریفی است این ماه ؛ ماه و می‌شود به او گفت. در با وجودی که هیچ‌گاه قطع نشده و همیشه بوده، منتهی یا همراه نبوت یا خالی از نبوت بلکه همراه با امامت بوده است. امامت فی حد نفسه بسیار امر بزرگی است و به تنهایی اگر در کسی پیدا شد -مانند جناب علیه‌السلام - مورد نیاز نبوت می‌شود و باید با امامت همراه باشد تا چیزی که می‌فرماید، انجام آن و نداشته باشد. نظرات مختلف دارند، ولی معصومین (علیهم‌السلام) هیچ نظر مختلفی ندارند؛ بلاواسطه از (صلی الله علیه وآله) و از دستور می‌گیرند و اجرا می‌کنند، مگر در وقتی که مشکلاتی در این راه باشد که آن‌وقت می‌کنند و دستور می‌دهند که هم تقیه کنند. امامت شأنش خیلی عالی است. الآن این ماهِ ربیع الاول زیر نظر حضرت علیه‌السلام هست. زیر نظر حضرت علیه‌السلام است. باید با به آن‌ها از پیش‌آمدهای سنگین و سخت عبور کرد و از آن‌ها خواست که راه و چاه ما را به ما با وسایلی که خودشان می‌دانند ارائه کنند و ما بدانیم چه باید بکنیم؛ تا این‌که اگر چند نفر ادعا کردند که ما هستیم، روشن بشود که کدام صحیح است و کدام نادرست است. نشستن و صحبت کردن در تشخیص امام، امام، بزرگواری امام جزء بهترین است، خصوصاً در زمان ما که و پذیرشِ امامت از ، کمتر شروع می‌شود. معمولاً در این مطالب هست؛ در کتب هست، اما گاهی شده که خود نیاز به داشته که به او گفته شود که امامت یعنی چه، و اشتباه او را به او نشان بدهند. از این جهت ناچاراً باید اسلامی در منزل شروع بشود و منزل هم خودش کافی باشد در تعلیم و در ایجاد و نسبت به ولی امر. در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود محبت در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط امامت یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. خدایا به آبروی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله)، به آبروی امام صادق (علیه‌السلام) ما را تابع این افراد، محب این افراد، پیرو این افراد، پیرو خود ما قرار بده. سلام ما را به محضرش برسان و از و جواب سلام آن حضرت ما را محروم نفرما. و صلی الله علی محمد وآل محمد ۹۵.۹.۱۱ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️🔷 قابل مقایسه نبودن مقام عصمت 🔹 با این‌که حضرت #موسی (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. 🔹 حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. #پيامبر اسلام هم همین‌گونه حضرت #علی (علیه‌السلام) را در #غدير خم معرفی فرمود، و #قرآن و #عترت را در حديث #ثقلين همین‌گونه معرفی نمودند. 🔹 پس این‌ها را بايد از مقام #زن و #مرد مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که #مسلمان می‌شوند و تا آخر عمر #عبادت و #جهاد و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، #روزه و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان #متدين خوب است که عزم راسخ دارد، اما #عزم راسخی که مخصوص #امامت و #رسالت است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» #هارون تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت #زهرا سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. اسلام هم همین‌گونه حضرت (علیه‌السلام) را در خم معرفی فرمود، و و را در حديث همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام و مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که می‌شوند و تا آخر عمر و و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان خوب است که عزم راسخ دارد، اما راسخی که مخصوص و است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. اسلام هم همین‌گونه حضرت (علیه‌السلام) را در خم معرفی فرمود، و و را در حديث همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام و مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که می‌شوند و تا آخر عمر و و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان خوب است که عزم راسخ دارد، اما راسخی که مخصوص و است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. اسلام هم همین‌گونه حضرت (علیه‌السلام) را در خم معرفی فرمود، و و را در حديث همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام و مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که می‌شوند و تا آخر عمر و و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان خوب است که عزم راسخ دارد، اما راسخی که مخصوص و است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 مسئله‌ی بسیار مهم امامت 🔹 ماه شریفی است این ماه ؛ ماه و می‌شود به او گفت. در با وجودی که هیچ‌گاه قطع نشده و همیشه بوده، منتهی یا همراه نبوت یا خالی از نبوت بلکه همراه با امامت بوده است. امامت فی حد نفسه بسیار امر بزرگی است و به تنهایی اگر در کسی پیدا شد -مانند جناب علیه‌السلام - مورد نیاز نبوت می‌شود و باید با امامت همراه باشد تا چیزی که می‌فرماید، انجام آن و نداشته باشد. نظرات مختلف دارند، ولی معصومین (علیهم‌السلام) هیچ نظر مختلفی ندارند؛ بلاواسطه از (صلی الله علیه وآله) و از دستور می‌گیرند و اجرا می‌کنند، مگر در وقتی که مشکلاتی در این راه باشد که آن‌وقت می‌کنند و دستور می‌دهند که هم تقیه کنند. امامت شأنش خیلی عالی است. الآن این ماهِ ربیع الاول زیر نظر حضرت علیه‌السلام هست. زیر نظر حضرت علیه‌السلام است. باید با به آن‌ها از پیش‌آمدهای سنگین و سخت عبور کرد و از آن‌ها خواست که راه و چاه ما را به ما با وسایلی که خودشان می‌دانند ارائه کنند و ما بدانیم چه باید بکنیم؛ تا این‌که اگر چند نفر ادعا کردند که ما هستیم، روشن بشود که کدام صحیح است و کدام نادرست است. نشستن و صحبت کردن در تشخیص امام، امام، بزرگواری امام جزء بهترین است، خصوصاً در زمان ما که و پذیرشِ امامت از ، کمتر شروع می‌شود. معمولاً در این مطالب هست؛ در کتب هست، اما گاهی شده که خود نیاز به داشته که به او گفته شود که امامت یعنی چه، و اشتباه او را به او نشان بدهند. از این جهت ناچاراً باید اسلامی در منزل شروع بشود و منزل هم خودش کافی باشد در تعلیم و در ایجاد و نسبت به ولی امر. در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود محبت در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط امامت یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. خدایا به آبروی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله)، به آبروی امام صادق (علیه‌السلام) ما را تابع این افراد، محب این افراد، پیرو این افراد، پیرو خود ما قرار بده. سلام ما را به محضرش برسان و از و جواب سلام آن حضرت ما را محروم نفرما. و صلی الله علی محمد وآل محمد ۹۵.۹.۱۱ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و ذلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و را بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به این کارها را کردم. یعنی من مظهر می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: الباسطة و یا الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 در ریز و درشت باطل است، ولی اگر در کار بیاید و خداوند به معنای مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با الاهی است در این شخص فلذا حضرت علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [ ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و را دارد. این به طور کنایه در ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به می‌رساند یا به . حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 (۲) 🔹 «شجرة النبوة و موضع الرسالة»؛ [مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه]؛ ما با خدای خودمان چه ربطی داریم؟ اگر ما مسلمانیم ـ که إن‌شاءالله هستیم-، یعنی انسانِ به خداوند. خب ما از کجا بدانیم خدا را چگونه تسلیم هستیم و تسلیم خدا بشویم؟ جز از راه و راهی نیست. پس «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ (آل عمران:۱۰۳)؛ حبل خدا این‌ها هستند. و این‌ها دو دستگیره‌ی هستند. «و مختلف الملائكة»؛ رفت و آمد موجودات، واسطه‌ی بین خدا و خلق این‌ها هستند. همان‌طوری‌که که درباره کشف معدن‌های طلا و نقره و سایر فلزات قیمتی چقدر سرمایه می‌خواهد، ما هم باید به همین مقدار در تهیه‌ی زحمت و سرمایه باشیم تا با معدن که این‌ها هستند، رابطه پیدا کنیم. «و معدن العلم و اهل بيت الوحی، اللهم صل على محمد و آل محمد، الفلك الجارية فی اللجج الغامرة»؛ این‌ها کشتی روان در گرداب‌های فروگیر و فراگیر و غرق کننده هستند. چنین اقیانوسی است که کشتی‌هایی در آن می‌شوند. طلب دنیا، به دنیا؛ تنها، هدفی که دنیاست، را تا به حالا این‌طور سرگردان کرده و به جان هم انداخته. آن‌وقت این‌ها کشتی هستند. «من ركبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛ «يأمن من ركبها و يغرق من تركها»؛ یعنی نجات برای این چند روزه‌ی دنیا و سرانجام رهایی از هرگونه گرفتاری‌ها، این کشتی نجات است که کسی که بر این‌ها سبقت بگیرد می‌شود و از خارج می‌شود. کسی که خود را به این کشتی نرساند، نابود است؛ «و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق»؛ با آن‌ها بودن، از آن‌ها یا جلو یا عقب نیفتادن راه نجات است. باز تشبیه دیگری: «اللهم صل على محمد و آل محمد الكهف الحصين»؛ پناه‌گاهی که نجات‌بخش است. «و غياث المضطر المستكين»؛ اگر به خود و بیچارگی خود توجه کند، می‌بیند پریشان است، می‌بیند راه به دستش نیست. این‌ها هستند که باعث نجات بشریتند. «و ملجأ الهاربين و عصمة المعتصمين»؛ خب، چون وقت نیست ما از دوستان می‌خواهیم که در این لحظه توجهی هم به بی‌پناهان نیمه شب یازدهم در بیابان پر از خار، پر از ریگ و سنگ، در تاریکی و با دشمنان بی‌رحم، کنند. «و ملجإ الهاربين و عصمة المعتصمين»؛ آن‌جایی که تنها کسی که پناه آن کودکان بی‌پناه بود، دختر بزرگ حضرت علیه‌السلام، (حضرت ، علیها‌السلام) بود. خدایا به آبروی آن زحمات دختر بزرگ ، به آن دل‌سوزی و به آن چشم، به آن دل شریفِ لرزان و تپان، خدایا به داد برس. خدایا و کینه را به اهل خودشان برگردان. در همه‌ی نقاط عالم هیچ مسلمانی را و بیچاره مگذار. خدایا ما مضطریم، فرزندان، نوه‌ها، نتیجه‌ها و نسل ما را از دست جن و انس حفاظت بفرما. وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین ۹۴.۳.۲۱=۲۳ شعبان المعظم ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. اسلام هم همین‌گونه حضرت (علیه‌السلام) را در خم معرفی فرمود، و و را در حديث همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام و مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که می‌شوند و تا آخر عمر و و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان خوب است که عزم راسخ دارد، اما راسخی که مخصوص و است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
(قسمت دوم) 🔹 در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت و پیشوایی و نفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند، وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت و توصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقت‌ها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن ها و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و را بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️ مظلومیت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔹 با این‌که حضرت (علیه‌السلام) معجزات عجيبی به مردم نشان داد که ديگر جای ترديد باقی نبود، اما قوم ايشان چنان بی تصميمی و بی عزمی نشان دادند که حضرت موسی (علیه‌السلام) عرض کرد: خدايا! من تنها خودم و برادرم را می‌شناسم و با ديگران کاری ندارم!. حضرت موسی (ﻋﻠﻴﻪالسلام) اين قدر غريب بود که وقتی در محضر الهی آمار خودش و پيراونش را معرفی کرد؛ فرمود: تنها خودم هستم و برادرم!. اسلام هم همین‌گونه حضرت (علیه‌السلام) را در خم معرفی فرمود، و و را در حديث همین‌گونه معرفی نمودند. پس این‌ها را بايد از مقام و مجزا دانست و کاملاً جدا کرد. 🔹 مردانی که می‌شوند و تا آخر عمر و و تحمل زحمات می‌کنند و روزها، و شب‌ها، طاعت و هنگام مبارزه با اعداء باکی ندارند و دست و پا، يا چشم‌شان را در راه خدا فدا می‌کنند، همه‌ی این‌ها مقاماتی مربوط به انسان خوب است که عزم راسخ دارد، اما راسخی که مخصوص و است در هيچ کجا وجود ندارد جز همان که پيامبر اکرم نشان دادند و فرمودند: «اَنتَ مِنّی بِمَنزلة هارونَ مِن موسی» تنها يار حضرت موسی بود، حضرت علی علیه‌السلام هم دومين نداشت؛ حضرت سلام الله عليها نيز دومين نداشت. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 مسئله‌ی بسیار مهم امامت 🔹 ماه شریفی است این ماه ؛ ماه و می‌شود به او گفت. در با وجودی که هیچ‌گاه قطع نشده و همیشه بوده، منتهی یا همراه نبوت یا خالی از نبوت بلکه همراه با امامت بوده است. امامت فی حد نفسه بسیار امر بزرگی است و به تنهایی اگر در کسی پیدا شد -مانند جناب علیه‌السلام - مورد نیاز نبوت می‌شود و باید با امامت همراه باشد تا چیزی که می‌فرماید، انجام آن و نداشته باشد. نظرات مختلف دارند، ولی معصومین (علیهم‌السلام) هیچ نظر مختلفی ندارند؛ بلاواسطه از (صلی الله علیه وآله) و از دستور می‌گیرند و اجرا می‌کنند، مگر در وقتی که مشکلاتی در این راه باشد که آن‌وقت می‌کنند و دستور می‌دهند که هم تقیه کنند. امامت شأنش خیلی عالی است. الآن این ماهِ ربیع الاول زیر نظر حضرت علیه‌السلام هست. زیر نظر حضرت علیه‌السلام است. باید با به آن‌ها از پیش‌آمدهای سنگین و سخت عبور کرد و از آن‌ها خواست که راه و چاه ما را به ما با وسایلی که خودشان می‌دانند ارائه کنند و ما بدانیم چه باید بکنیم؛ تا این‌که اگر چند نفر ادعا کردند که ما هستیم، روشن بشود که کدام صحیح است و کدام نادرست است. نشستن و صحبت کردن در تشخیص امام، امام، بزرگواری امام جزء بهترین است، خصوصاً در زمان ما که و پذیرشِ امامت از ، کمتر شروع می‌شود. معمولاً در این مطالب هست؛ در کتب هست، اما گاهی شده که خود نیاز به داشته که به او گفته شود که امامت یعنی چه، و اشتباه او را به او نشان بدهند. از این جهت ناچاراً باید اسلامی در منزل شروع بشود و منزل هم خودش کافی باشد در تعلیم و در ایجاد و نسبت به ولی امر. در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود محبت در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط امامت یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. خدایا به آبروی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله)، به آبروی امام صادق (علیه‌السلام) ما را تابع این افراد، محب این افراد، پیرو این افراد، پیرو خود ما قرار بده. سلام ما را به محضرش برسان و از و جواب سلام آن حضرت ما را محروم نفرما. و صلی الله علی محمد وآل محمد ۹۵.۹.۱۱ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و ذلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و را بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به این کارها را کردم. یعنی من مظهر می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: الباسطة و یا الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 در ریز و درشت باطل است، ولی اگر در کار بیاید و خداوند به معنای مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با الاهی است در این شخص فلذا حضرت علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [ ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و را دارد. این به طور کنایه در ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به می‌رساند یا به . حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 (۲) 🔹 «شجرة النبوة و موضع الرسالة»؛ [مفاتیح الجنان، صلوات شعبانیه]؛ ما با خدای خودمان چه ربطی داریم؟ اگر ما مسلمانیم ـ که إن‌شاءالله هستیم-، یعنی انسانِ به خداوند. خب ما از کجا بدانیم خدا را چگونه تسلیم هستیم و تسلیم خدا بشویم؟ جز از راه و راهی نیست. پس «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ (آل عمران:۱۰۳)؛ حبل خدا این‌ها هستند. و این‌ها دو دستگیره‌ی هستند. «و مختلف الملائكة»؛ رفت و آمد موجودات، واسطه‌ی بین خدا و خلق این‌ها هستند. همان‌طوری‌که که درباره کشف معدن‌های طلا و نقره و سایر فلزات قیمتی چقدر سرمایه می‌خواهد، ما هم باید به همین مقدار در تهیه‌ی زحمت و سرمایه باشیم تا با معدن که این‌ها هستند، رابطه پیدا کنیم. «و معدن العلم و اهل بيت الوحی، اللهم صل على محمد و آل محمد، الفلك الجارية فی اللجج الغامرة»؛ این‌ها کشتی روان در گرداب‌های فروگیر و فراگیر و غرق کننده هستند. چنین اقیانوسی است که کشتی‌هایی در آن می‌شوند. طلب دنیا، به دنیا؛ تنها، هدفی که دنیاست، را تا به حالا این‌طور سرگردان کرده و به جان هم انداخته. آن‌وقت این‌ها کشتی هستند. «من ركبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛ «يأمن من ركبها و يغرق من تركها»؛ یعنی نجات برای این چند روزه‌ی دنیا و سرانجام رهایی از هرگونه گرفتاری‌ها، این کشتی نجات است که کسی که بر این‌ها سبقت بگیرد می‌شود و از خارج می‌شود. کسی که خود را به این کشتی نرساند، نابود است؛ «و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق»؛ با آن‌ها بودن، از آن‌ها یا جلو یا عقب نیفتادن راه نجات است. باز تشبیه دیگری: «اللهم صل على محمد و آل محمد الكهف الحصين»؛ پناه‌گاهی که نجات‌بخش است. «و غياث المضطر المستكين»؛ اگر به خود و بیچارگی خود توجه کند، می‌بیند پریشان است، می‌بیند راه به دستش نیست. این‌ها هستند که باعث نجات بشریتند. «و ملجأ الهاربين و عصمة المعتصمين»؛ خب، چون وقت نیست ما از دوستان می‌خواهیم که در این لحظه توجهی هم به بی‌پناهان نیمه شب یازدهم در بیابان پر از خار، پر از ریگ و سنگ، در تاریکی و با دشمنان بی‌رحم، کنند. «و ملجإ الهاربين و عصمة المعتصمين»؛ آن‌جایی که تنها کسی که پناه آن کودکان بی‌پناه بود، دختر بزرگ حضرت علیه‌السلام، (حضرت ، علیها‌السلام) بود. خدایا به آبروی آن زحمات دختر بزرگ ، به آن دل‌سوزی و به آن چشم، به آن دل شریفِ لرزان و تپان، خدایا به داد برس. خدایا و کینه را به اهل خودشان برگردان. در همه‌ی نقاط عالم هیچ مسلمانی را و بیچاره مگذار. خدایا ما مضطریم، فرزندان، نوه‌ها، نتیجه‌ها و نسل ما را از دست جن و انس حفاظت بفرما. وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین ۹۴.۳.۲۱=۲۳ شعبان المعظم ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و ذلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ رجب ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم اسلام را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شهید شدند و نه کسی را به جهنم فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور مذهبی و دینی در دل ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت قلبی برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، احکام دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها فکر کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به جنگ می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن دشمن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، حضور ندارد؛ حضور عبادی و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید خیال نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به قوت ربانی این کارها را کردم. یعنی من مظهر ربانی می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: ید الله الباسطة و یا عین الله الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 تفویض در ریز و درشت باطل است، ولی اگر قیومیت در کار بیاید و تفویض خداوند به معنای ید الله مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با قدرت الاهی است در این شخص فلذا حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [بحارالانوار ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ دشمن که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. سرّ او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد. این به طور کنایه در تاریخ ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا فتح می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، محبت کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به شهادت می‌رساند یا به فتح. حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از معجزات پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و ذلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ رجب ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم اسلام را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شهید شدند و نه کسی را به جهنم فرستادند. فقط تنها شخصی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور مذهبی و دینی در دل ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت قلبی برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، احکام دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها فکر کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به جنگ می‌رود، یا جسدش را از راه شهادت نشان می‌دهد یا از بین بردن دشمن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، حضور ندارد؛ حضور عبادی و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید خیال نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به قوت ربانی این کارها را کردم. یعنی من مظهر ربانی می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: ید الله الباسطة و یا عین الله الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 تفویض در ریز و درشت باطل است، ولی اگر قیومیت در کار بیاید و تفویض خداوند به معنای ید الله مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با قدرت الاهی است در این شخص فلذا حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [بحارالانوار ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ دشمن که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. سرّ او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد. این به طور کنایه در تاریخ ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا فتح می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، محبت کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به شهادت می‌رساند یا به فتح. حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از معجزات پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama