◾️عم بزرگوار آیت الله حاج آقا نورالله شاه آبادی هم از میان ما رفت و داعی الله را لبیک گفت.
شاید مهم ترین ویژگی ایشان عطوفت و مهربانی بود. به همه محبتش را با عبارت "تصدقت گردم" ابراز می کرد. بعد از آن که در نشر و تدوین چهار کتاب ایشان _با نام های "سفرنامه منظوم" "منظومه احادیث نبوی" "منظومه احادیث علوی" و دفتر خاطراتشان_ توفیق یافتم، توجه و لطفشان به حقیر بیشتر هم شده بود.
زندگیشان سرشار از خدمت به دین و مذهب اهل بیت بود. تا قبل از سال ۱۳۶۰ به امر مهم تربیت نوجوان اهتمام داشتند و تاسیس مدرسه سادات موسوی در خیابان ۱۷ شهریور یادگار ایشان است. بعد از آن نیز با تالیفات سودمند به مکتب قرآن و عترت خدمت کردند.
حاج آقا نورالله طبع شعری نیز داشتند و تخلصشان "نوشا" بود. در سفرنامه منظوم به مناسبت سفر به عتبات عالیات و نیز سفر حج یک دوره کامل تاریخ اهل بیت از جمله مقتل سیدالشهدا را با زبان شعر سروده اند. این سالهای آخر تمام همتشان تالیف کتابی با موضوع هدایت و قرآن بود که به دو دفتر کامل رسید و مشغول نوشتن جلد سوم بودند که در ماه مبارک رمضان و بهار قرآن داعی الله را لبیک گفتند.
مصیبت ارتحال اندوهبار این عالم ربانی را خدمت همه ارادتمندان و شاگردان و فرزندان گرامیشان تسلیت و تعزیت عرض میکنم. خداوند ایشان را با اهل بیت عصمت و طهارت محشور نماید.
سید حسین کشفی
۳ اردیبهشت۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️کرامتی از ائمه بقیع
⬅️ به مناسبت ۸ شوال سالروز جانسوز تخریب قبور ائمه بقیع
🖋 سید حسین کشفی
🔻از حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید جواد شهرستانی (دامت برکاته) شنیدم که فرمودند:
🔹روزی آقای ری شهری _به مناسبت کتابی که در مورد کرامات ائمه بقیع در حال نگارش بودند_من را واسطه قرار دادند تا از آقای حاج شیخ محمدعلی عَمروی - بزرگ شیعیان مدینه - در مورد کرامات ائمه بقیع اگر تجربه ای دارند نقل کنند. اول که با مرحوم شیخ عمروی مطرح کردم به من تغیر کرد و گفت شما ائمه را چه فرض کرده اید؟ فکر می کنید که ائمه دکتر و پزشک شما هستند که دست و پای شما را بخواهند خوب کنند؟! کرامت ائمه این طور محدود نیست. ائمه ما وقتی بخواهند لطفی کنند خوب می دهند و در سطح اعلی عنایت می نمایند. ایشان در ادامه این جریان را نقل کرد و گفت:
🔸اوائلی که من از عراق به مدینه بازگشتم [حدود سال ۱۳۷۲ق] درگیری شدیدی میان شیعیان نخاوله و وهابی ها رخ داد و در مرحله اول جمعیت محدود شیعیان مدینه بر جماعت وهابی غالب شدند. برای وهابی ها خیلی سخت بود که مغلوب چند صد نفر شیعه در مدینه شوند و لذا تصمیم به برخورد شدیدتر گرفتند. عده ای از بزرگان شیعه در مدینه و از جمله من [شیخ عمروی] را دست گیر کردند. روبروی مسجد نبوی و بقیع عریشی (جایگاه چوبی) قرار دادند و جلادها و ماموران اجرای حکم را آوردند که شیعیان را شلاق بزنند ولی نه شلاق عادی بلکه از کَرَب [چوب پهن پایین درخت خرما] استفاده کردند. نفر اول را آودند و او را لخت کردند. شدت ضربه این شلاق به گونه ای شدید بود که نفر اول همان جا بعد از سه ضربه به شهادت می رسد. نفر دوم را بالا کشیدند و جلاد دیگری آمد و شروع به شلاق زدن کرد که او هم با ضربه تازیانه شهید شد.
🔹در این حال متوسل به ائمه بقیع شدم و گفتم: جرم ما این است که پیرو شما هستیم. آیا جزای پیروی شما این است که این گونه باید کشته شویم؟! نفر سوم را که خواستند بیاورند این عریشی که درست کرده بودند فرو می ریزد. با این حال آن ها دور ما را گرفتند و محاصره کردند و به اداره شهربانی منتقل کردند و گفتند که ۶نفر از شماها – که یکی از آنها من بودم- محکوم به اعدام هستید و تا روز جمعه در مکه و پیش از نماز جمعه گردن زده خواهید شد! از آن جا ما را به سمت مکه راهی کردند. در مکه منتظر تنفیذ حکم اعدام بودیم ولی روز جمعه شد و خبری از حکم اعدام نشد. بعد از آن ابلاغ کردند که به شما یک درجه تخفیف داده اند و به جزیره بد آب و هوایی در اطراف جده تبعید شده اید. از آن جا به جده منتقل شدیم و مدتی را در آن جزیره بودیم تا این که والی جده آمد و خبر عفو ما را داد و جماعت همگی به مدینه بازگشتیم. اما وقت ورود به مدینه ما را سوار بر درشکه کردند و شیعیان مراسم استقبال و شادی ترتیب داده بودند! وارد منزل یکی از شیعیان شدیم و جریان را پرسیدیم. گفت: بعد از ماجرای شلاق زدن و شهادت شیعیان بلافاصله جلاد اول در حمام دچار سوختگی می شود و می میرد. جلاد دوم هم ظاهرا زیر آوار می ماند و می میرد. خبر در همه جا می پیچد و جلاد سوم می ترسد.
🔸جلادها و ماموران اجرای احکام در آن زمان معمولا از افراد معینی از بزرگان قبائل بودند که به نوعی برای اجرای احکام نسبت به انتقام بعدی مصونیت داشته باشند. این جلاد سوم می گوید که نفرین آنها ما را گرفته و لذا به فکر حلالیت گرفتن از شیعیان می افتد و لذا پیش ما آمد و گفت چه کار کنم که شما از ته دل از من راضی شوید؟ گفتیم رضایت آنان که الان اسیر شما هستند باید به دست آوری. و لذا این آقا به دیدن شما خواهد آمد.
همین طور هم شد و آن شخص [جلاد سوم] آمد و پس از عذرخواهی گفت من چه کار کنم که شما رضایت واقعی از من داشته باشید و از اعماق جان من را حلال کنید؟ سپس خودش پیشنهاد داد که من می خواهم به هر خانواده شیعه یک قطعه زمین سیصد متری می دهم چون من زمین زیاد دارم فقط برای این که ثبت رسمی شود مقدار کمی از برای هر زمین می گیرم _مثلا اگر قیمت زمین ۱۰۰ ریال بوده یک ریال گرفت_ همه هم قبول کردند و خوشحال شدند و آن شخص هم این کار را انجام داد.
🔹 آقای عمروی به من گفت چطور بود این کرامت؟ گفتم خیلی خوب بود. گفت: این کرامت ادامه دارد و به همین جا ختم نشد. ائمه ما اگر بدهند خوب می دهند و به همین مقدار اکتفا نمی کنند. این عنایت ائمه بقیع در این این سالها به صورت مستمر شامل حال ما شده است. ده سال قبل دولت تصمیم گرفت که دور حرم مطهر پیامبر را یک خیابان کمربندی بکشد. همه خرابی ها در خانه های دیگران افتاد و زمین های شیعیان برِ خیابان واقع شد و الان قیمتهاش چندین برابر شده است. همین زمینی که در اختیار من است ۲۰ میلیون ریال سعودی ارزش دارد. ائمه ما این جور کرامت دارند نه این که فقط کوری را بینا کنند.
📚 رک: بر منبر خاطره ص۲۶۹ و خاطره های آموزنده ص۲۶۳.
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ شِکوه و اعلام خطر استاد مطهری درباره «نیمچه عالمان» پر ادعا
🔹 به نظر می آید مشکل جدی جامعه ما همین "نیم ها" هستند.
⬅️ ۱۲ اردیبهشت سالروز شهادت استاد آیت الله مرتضی مطهری گرامی باد.
🔻 متن بیانات استاد مطهری:
من خیلی اوقات فکر کرده ام مقاله ای تحت عنوان " نیم ها " بنویسم که خیلی چیزها وجود ناقصش خطرش بیشتر از عدم محض است میگویند غزالی راجع به علم این حرف را زده و گفته است : " هر چیزی وجود ناقصش به از عدم محض است مگر علم که وجود ناقصش بدتر از عدم محض است " و این ریشه اش هم معلوم است ، آدمی که هیچ عالم نیست ، چون میداند عالم نیست لااقل در مقابل عالم تسلیم است ، مثل کسی که طبیب نیست و میداند که طبیب نیست ، دیگر لااقل در مقابل طبیب تسلیم است و در نتیجه از وجود طبیب بهره میبرد ، ولی نیمچه طبیب چون خودش را طبیب میداند. تسلیم یک طبیب نیست ، میخواهد از همان علم ناقصش استفاده کند ، در نتیجه بجای سود ، زیان میبرد.از همین جا بروید سراغ نیمچه مجتهدها و نیم روشنفکرها و نیم های دیگر ، اینهایی که یک چیزکی میدانند . گفت :
قل للذی یدعی فی العلم فلسفة
حفظت شیئا و غابت عنک اشیاء
چیزکی میدانند و چیزها نمیدانند اتفاقا اینها خطرشان بیشتر است چهار تا شعار میشنوند ، بدون اینکه متعمق بشوند و درست فکر کنند و دریابند ، این چهار تا شعار میبینید که اینها را از جا حرکت میدهد .
📚 فلسفه تاریخ ص ۱۱۹
🆔 @seyyed_hossein_kashfi
⚡️منصبِ سیدالشهدایی
🔻 استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
🔹 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بعد از شهادت حضرت حمزه علیه السلام وارد مدینه شدند، دیدند از هر خانه ای صدای شیون زنها بلند است، حضرت فرمودند: لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَه (من لا يحضره الفقيه؛ ج۱؛ ص۱۸۳)، بواکی جمع باکیه است، یعنی زن گریه کن.
🔸مشابه این عبارت در وصیت امام باقر علیه السلام بعد از شهادت ایشان وجود دارد؛ که به امام صادق علیه السلام وصیت می کنند که در ده سال در مِنا برای ایشان عزاداری شود: لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنًى أَيَّامَ مِنًى (الكافي؛ ج5؛ ص117) نوادب جمع نادبه است یعنی زنهای ندبه خوان.
🔹بعداز کلام پیامبر صلی الله علیه و آله رسم شد که هر کسی می خواست عزاداری کند اول بر حضرت حمزه علیه السلام عزاداری می کردند و بعد برای خودشان. تعبیر حمزه سیدالشهداء هم به همین عنوان است. سیدالشهداء کسی بود که در هر مصیبتی اول برای او عزاداری میشد.
🔸 إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْن، این از همان جریان حمزه سیدالشهداء علیه السلام نشات می گیرد. بعد از شهادت حضرت اباعبدالله علیه السلام این منصب سیدالشهدایی از حضرت حمزه به حضرت سیدالشهداء منتقل می شود یعنی همین منصبِ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ ...
📚 درس خارج فقه زکات، جلسه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️خدا چرا مگس را آفرید؟🦟
🔹قَالَ الْمَنْصُورُ [الدوانیقي] يَوْماً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ قَدْ وَقَعَ عَلَى الْمَنْصُورِ ذُبَابٌ فَذَبَّهُ عَنْهُ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهِ فَذَبَّهُ عَنْهُ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهِ فَذَبَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لِأَيِّ شَيْءٍ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الذُّبَابَ قَالَ لِيُذِلَّ بِهِ الْجَبَّارِين.
🔸ربيع _نديم و صاحب منصور دوانيقى _ مىگويد: روزى منصور در محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بود مگسى بر او نشست،منصور آن را پراند،بار دیگر بر وى نشست و منصور براى بار دوّم آن را پراند،مگس براى مرتبه سوّم بر او نشست، وى به امام عليه السّلام عرض كرد: براى چه خداوند متعال مگس را آفريده است؟ حضرت فرمودند: براى اين كه به واسطهاش ستمگران را خوار و ذليل كند.
📚علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۹۶
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ عصر امام صادق علیه السلام
🔻آیت الله سید احمد مددی (دامت برکاته)
حیات امام صادق (ع) چهار دوره مختلف داشته است که شرایط کوفه متفاوت بوده است:
💠 اول: از ۱۱۴ (سال شروع امامت آن حضرت) تا ۱۲۱ که کوفه آرام است.
💠 دوم: از ۱۲۱ تا ۱۳۲ که قیام زید است. در این سالها در کوفه مساله قیام مطرح شد که برخی گفتند: باید قیام کرد و بنی امیه را از بین برد و تا سال ۱۳۲ که بنی عباس آمدند کوفه نا آرام است و عده ای زیدی شدند و بعد برخی از زید برگشتند و برخی مثل ابوالجارود برنگشتند و تا زمان امام هفتم بودند و برنگشتند. اکثر یمنی های فعلی جارودی اند.
از سال ۱۱۴ تا سال ۱۳۲ _که ۱۸ سال است _ امام صادق (ع) معاصر با بنی امیه اند.
💠 سوم: از ۱۳۲ تا ۱۳۶ که دوران سفاح است که بنی امیه را از بین برد و به ابومسلم و امام صادق کاری نداشت. بعد از آمدن بنی عباس، بنی امیه را تصفیه کردند و سفاح یعنی خون ریز و او بنی امیه را کشت و امام صادق (ع) تا ۱۳۶ با سفاح بودند و بعد منصور آمد.
ابوالعباس سفاح در حیره بود. حیره ۱۷ کیلومتری نجف است و الان بزرگ شده است و کوفه را با آجرهای حیره ساختند. حضرت صادق (ع) در زمان سفاح مدت کوتاهی (حدود شاید ۱۰ روز) کوفه بودند و بعد به حیره برده شدند. و لذا حتی یکسال یا چند ماه بودن امام صادق (ع) در کوفه معلوم نیست... [البته حضرت مسافرت هایی به کوفه داشته اند] زیارت عاشورا و دعای علقمه و زیارت امیر المومنین که حضرت صادق (ع) خواندند و امثالهم برای این سفرهاست که صفوان جمّال نقل کرده است. جمّال یعنی من یکری جمالاً، کسی که جمل کرایه می دهد. در برخی روایات صفوان است که در خدمت امام بوده است و خودش هم ثقه است.
کشف رسمی قبر امام علی (ع) در زمان امام صادق (ع) است و از آن زمان علنی شده است.
💠 چهارم: از ۱۳۶ تا ۱۴۸ که دوران منصور است که تصفیه داخلی کرد. او امام صادق (ع) و ابوحنیفه و ابومسلم و... را کشت. منصور به دنبال عبدالله محض بود و محمد و ابراهیم و... را نیز کشت.
🔺 اینکه ایشان رئیس مذهب شده به خاطر حفظ مذهب در این دورانهای مختلف است.
📚 برگرفته از جزوه تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام
@seyyed_hossein_kashfi
◾️ شهادت مظلومانه رئیس مذهب حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام بر همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت باد.
🔺 خط استاد سید محسن کشفی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️درباره روایات
◾️به مناسبت شهادت رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)
🔻وجه مشترک همه افرادی که از صراط مستقیم اهل بیت منحرف گشتند و عاقبت به شر شدند از کسروی و شریعت سنگلجی تا برقعی و ... مساله انکار روایات و مقابله با آن بوده است که گاهی با اهانت به بحارالانوار علامه مجلسی و مفاتیح الجنان محدث قمی همراه بوده است.
علت این مقابله با روایات نیز روشن است. چون اکثر آموزه های دینی با روایات ثابت می شود و راه رهایی از قید و بند احکام الهی هم انکار روایات است.
گاهی بهانه آنان، مساله احتمال خطا در انتقال مفاهیم، آن هم به صورت شفاهی است. از این رو بعد از گذشت صدها سال نمی توان به روایات اعتماد کرد و آن را حجت در احکام شرعی دانست.
⬅️ مسأله این است که "نظام حدیثی شیعه" به گونه ای بوده که بسیاری از این احتمالات و خطاها در انتقال مفاهیم را رد میکند.
به جهت درک این مطلب، سه نکته را به طور اجمالی بیان میکنم:
🔸 اولا: احادیث شیعه برسبک نقل شفاهی و سینه به سینه نبوده بلکه اصحاب اهلبیت علیهمالسلام احادیث را مینوشتند و ائمه علیهمالسلام هم تاکید بر این کتابت و حفظ و نگهداری از کتب داشتند چرا که میفرمودند "احتفظوا بكتبكم فإنكم سوف تحتاجون إليها"
بنابراین میبینیم بسیاری از اصحاب ائمهی هدی (علیهمالسلام) صاحب کتاب ها و اصلهاییاند که در آن احادیث ائمه (علیهمالسلام) را جمع کردند.
دو کتاب رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی در موضوع علم "فهرست" نگاشته شدهاند که فقط در صدد جمع آوری نام مؤلفین و مصنفین از اصحاب ائمه (علیهمالسلام) بودهاند.
🔹ثانیا : افراد حق نداشتند همینطوری نسخه ای از کتاب را بردارند و از آن نقل روایت کنند بلکه برای نقل از این کتاب ها نیاز به اجازه بوده است.
يعنی وقتی اصحاب ائمه، حدیث را از امام علیه السلام می شنیده اند مکتوب می کردند.
سپس احادیث مکتوب را بر شاگردان قرائت و شاگردان نیز استنساخ می کردند و نسخه استنساخ شده را به استاد نشان می دادند و اجازه می گرفتند.
این کار دو اثر مهم داشت:
1⃣ اصالت کتاب و صحت انتساب کتاب به مؤلف در کتب غیرمشهورة تائید میشد.
2⃣ درصد خطا و تحریف را در استنساخ ها کم میکرد.
🔸ثالثا: به خاطر وجود برخی جعّالین مثل مغیرةبن سعید که امام صادق علیهالسلام درباره اش فرمودند: فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي
و همچنین برای رفع احتمالات خطا و برای فهم جهت صدور که کدام حدیث از روی تقیه صادر شده، "نهضت پالایش حدیث" شکل گرفت که اصحاب، احادیث و کتب را عرضه ی بر ائمه علیهمالسلام میکردند و حضرات معصومین آنها را تأیید یا ردّ مینمودند.
✅هزار طائفه آمد ، هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت
@seyyed_hossein_kashfi
◾️و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت..
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از ان فرقه ی منافق داشت
به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
🔺شعر از حجة الاسلام جواد محمدزمانی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️پناهنده امام صادق علیه السلام
🔹عَنْ رُفَيْدٍ مَوْلَى يَزِيدَ بْنِ عَمْرِو بْنِ هُبَيْرَةَ قَالَ: سَخِطَ عَلَيَّ اِبْنُ هُبَيْرَةَ وَ حَلَفَ عَلَيَّ لَيَقْتُلُنِي فَهَرَبْتُ مِنْهُ وَ عُذْتُ بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَعْلَمْتُهُ خَبَرِي فَقَالَ لِيَ اِنْصَرِفْ وَ أَقْرِئْهُ مِنِّي اَلسَّلاَمَ وَ قُلْ لَهُ إِنِّي قَدْ آجَرْتُ عَلَيْكَ مَوْلاَكَ رُفَيْداً فَلاَ تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ شَامِيٌّ خَبِيثُ اَلرَّأْيِ فَقَالَ اِذْهَبْ إِلَيْهِ كَمَا أَقُولُ لَكَ فَأَقْبَلْتُ فَلَمَّا كُنْتُ فِي بَعْضِ اَلْبَوَادِي اِسْتَقْبَلَنِي أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ أَيْنَ تَذْهَبُ إِنِّي أَرَى وَجْهَ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَخْرِجْ يَدَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ يَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَبْرِزْ رِجْلَكَ فَأَبْرَزْتُ رِجْلِي فَقَالَ رِجْلُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَبْرِزْ جَسَدَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ جَسَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَخْرِجْ لِسَانَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ لِيَ اِمْضِ فَلاَ بَأْسَ عَلَيْكَ فَإِنَّ فِي لِسَانِكَ رِسَالَةً لَوْ أَتَيْتَ بِهَا اَلْجِبَالَ اَلرَّوَاسِيَ لاَنْقَادَتْ لَكَ قَالَ فَجِئْتُ حَتَّى وَقَفْتُ عَلَى بَابِ اِبْنِ هُبَيْرَةَ فَاسْتَأْذَنْتُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ أَتَتْكَ بِحَائِنٍ رِجْلاَهُ يَا غُلاَمُ اَلنَّطْعَ وَ اَلسَّيْفَ ثُمَّ أَمَرَ بِي فَكُتِّفْتُ وَ شُدَّ رَأْسِي وَ قَامَ عَلَيَّ اَلسَّيَّافُ لِيَضْرِبَ عُنُقِي فَقُلْتُ أَيُّهَا اَلْأَمِيرُ لَمْ تَظْفَرْ بِي عَنْوَةً وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِي وَ هَاهُنَا أَمْرٌ أَذْكُرُهُ لَكَ ثُمَّ أَنْتَ وَ شَأْنَكَ فَقَالَ قُلْ فَقُلْتُ أَخْلِنِي فَأَمَرَ مَنْ حَضَرَ فَخَرَجُوا فَقُلْتُ لَهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ قَدْ آجَرْتُ عَلَيْكَ مَوْلاَكَ رُفَيْداً فَلاَ تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَالَ لَكَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ هَذِهِ اَلْمَقَالَةَ وَ أَقْرَأَنِي اَلسَّلاَمَ فَحَلَفْتُ لَهُ فَرَدَّهَا عَلَيَّ ثَلاَثاً ثُمَّ حَلَّ أَكْتَافِي ثُمَّ قَالَ لاَ يُقْنِعُنِي مِنْكَ حَتَّى تَفْعَلَ بِي مَا فَعَلْتُ بِكَ قُلْتُ مَا تَنْطَلِقُ يَدِي بِذَاكَ وَ لاَ تَطِيبُ بِهِ نَفْسِي فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا يُقْنِعُنِي إِلاَّ ذَاكَ فَفَعَلْتُ بِهِ كَمَا فَعَلَ بِي وَ أَطْلَقْتُهُ فَنَاوَلَنِي خَاتَمَهُ وَ قَالَ أُمُورِي فِي يَدِكَ فَدَبِّرْ فِيهَا مَا شِئْتَ .
🔸 رفيد غلام يزيد بن عمرو بن هبيره گويد: ابن هبيره بر من غضب كرد و قسم خورد كه مرا بكشد من از او گريختم و بامام صادق عليه السلام پناهنده شدم و گزارش خود را بحضرت بيان كردم، امام بمن فرمود: برو و او را از جانب من سلام برسان و باو بگو: من غلامت رفيد را پناه دادم، با خشم خود باو آسيبى مرسان، بحضرت عرضكردم: قربانت گردم او اهل شامست و عقيده پليدى دارد، فرمود: چنان كه بتو ميگويم نزدش برو، من راه را در پيش گرفتم، چون به بيابانى رسيدم، مرد عربى بمن رو آورد و گفت كجا ميروى؟ من چهره مرديكه كشته شود در تو ميبينم، آنگاه گفت: دستت را بيرون كن، چون بيرون كردم، گفت: دست مرديست كه كشته مىشود، سپس گفت: پايت را نشان ده، چون نشان دادم، گفت پاى مرديست كه كشته مىشود، باز گفت: تنت را ببينم، چون تنم را ديد. گفت: تن مرديست كه كشته شود آنگاه گفت: زبانت را بيرون كن، چون بيرون آوردم، گفت: برو كه باكى بر تو نيست، زيرا در زبان تو پيغامى است كه اگر آن را بكوههاى استوار رسانى، مطيع تو شوند. پس بيامدم تا در خانه ابن هبيره رسيدم، اجازه خواستم، چون وارد شدم: گفت: خيانتكار با پاى خود نزد تو آمد. غلام! زود سفره چرمى و شمشير را بياور، و دستور داد شانه و سر مرا بستند و جلاد بالاى سرم ايستاد تا گردنم بزند. من گفتم: اى امير! تو كه با جبر و زور، بر من دست نيافتى، بلكه با پاى خود پيش تو آمدم، من پيغامى دارم كه ميخواهم بتو باز گويم، سپس خود دانى، گفت بگو: گفتم مجلس را خلوت كن، او بحاضرين دستور داد بيرون رفتند، گفتم: جعفر بن محمد بتو سلام ميرساند و مىگويد: من غلامت رفيد را پناه دادم، با خشم خود باو آسيبى مرسان، گفت: ترا بخدا جعفر بن محمد بتو چنين گفت و بمن سلام رسانيد؟!! من برايش قسم خوردم، او تا سه بار سخنش را تكرار كرد. سپس شانههاى مرا باز كرد و گفت، من باين قناعت نميكنم و از تو خرسند نميشوم، جز اينكه همان كار كه با تو كردم با من بكنى، گفتم: دست من باين كار دراز نميشود و بخود اجازه نميدهم، گفت: بخدا كه من جز بآن قانع نشوم، پس من هم چنان كه بسرم آورد، بسرش آوردم، و بازش كردم، او مهر خود را بمن داد و گفت: تو اختيار دار كارهاى من هستى، هر گونه خواهى رفتار كن
📚 الکافي، ج ۱، ص ۴۷۳
@seyyed_hossein_kashfi
⚡شفاخانه حضرت معصومه
شما هم اگر بخواهيد مىتوانيد بياييد و امتحان كنيد؛
🖋آیت الله سید حجت کشفی
🔹ما در شهر قم ، مكان بسيار با صفا و زيبا و پر جاذبهاى داريم، كه از پير و جوان و شهرى و روستائى و شاه و گدا و عالم و عامى، به زيارت و آستان بوسى مىرويم و روح و دل خود را خرّم مىكنيم.
هرگاه گرفتار غم و درد روزگار مىشويم، به سوى صاحب اين بارگاه مىرويم و از او مىخواهيم در پيشگاه خداوند بزرگ، از ما شفاعت و جانبدارى كند و بسيار بسيار مورد هست كه دست خالى برنگشتهايم. آمار حاجتمندان خشنود را ما نداريم، ولى از حدّ فزون است.
🔸مطلبى را همين جا برايتان نقل مىكنم كه براى شما (افشین زند) و آقاى شجاع الدّين شفا، بسيار جالب خواهد بود. كسى كه شما در نوشتۀ خود به تأليفات او اشاره كردهايد و از كتاب تولّدى ديگر او مطلب نقل كرده ايد، پدر اين آقاى شجاعالدّين شفا، مرحوم شفاء الدّوله، درست روبهروى بارگاه حضرت معصومه عليهاالسّلام در قم، همين پناهگاه عزيزى كه الآن از آن سخن گفتم، در چند دهۀ قبل، زمانى كه من و شما به دنيا نيامده بوديم، درمانگاهى ساخته؛ حال نمىدانم خودش بانى بوده، يا از طرف بانى، كارگزار وطبيب بوده؛ نمىدانم.
اين بزرگوار كه مرد دانشمند و اديب صاحب ذوقى بود، در بالاى اين درمانگاه، كه گفتم روبهروى آستانۀ مقدّسه است، چند بيت شعر سروده و در كاشى درج شده و هنوز هم با وجودى كه عمارت مندرس شده، پا برجا و سالم است.
اشعار مرحوم شفاءالدّوله اين است:
رواق حكمت اينجا كاخ سبط مصطفى آنجا
بشارت دردمندان را دوا اينجا شفا آنجا
در اينجا طب يونانى و تشريح اروپائى
فرامين الهيّات و آيات خدا آنجا
سبب اينجاست يعنى حكمت و تدبير و دانائى
توانائيست يعنى حكم و تدبير و قضا آنجا
🔹لازم به توضيح نيست، شما خودتان معنى شعرها را مىفهميد كه مىگويد:
اى مردم، اينجا محلّ علم و حكمت و دانائى است. در اين درمانگاهِ ما، هر بيمارى كه مراجعه كند، بر پايۀ علم و حكمت، به او دوا مىدهيم، امّا شفا آنجاست، شفا به دست ما نيست، شفا را بايد خدا عنايت كند. در كاخ سبط مصطفى، كه فرستادۀ خداوند است، رحمت و شفا قرار داد.
گمان مفرماييد اين اعتقاد و ايمان بىدليل بود. هزاران بيمارِ دردمندِ مأيوس از شفا، در كاخ سبط مصطفى، درمان يافتهاند و از گرفتارى و بيمارى نجات پيدا كردهاند. اين شفاخانه هرگز تعطيل نشده و بدون پرداخت هزينه، همۀ دردمندان را مىپذيرد.
آقای افشین زند که همه ادیان را مورد تردید قرار میدهی! ما قبل از رسیدگی به مطالب شما همین جا مصرانه میپرسم شما چیزی دارید جای این امکنه مقدسه بگذارید؟ اگر دارید بسم الله بفرمایید اعلام کنید ما هم امتحان میکنیم. به خلق خدا هم میگوییم امتحان کنند. اگر راست بود ما دربست در اختیار شماییم. ما بی صبرانه در انتظار جوابیم. ما خوش باور نیستیم. صدها نمونه و دلیل داریم و صدها عبادتگاه و پناهگاه در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی داریم که همه ملجأ و شفاخانه و دار الامن است. شما هم اگر بخواهید میتوانید بیایید و امتحان کنید؛ منتهی از سر اخلاص و ایمان و با پاکی و طهارت و صفای دل؛ ببینم چه میکنید و در پاسخ چه میگویید؟
📚 کلک نگارین، ص۱۹۱
@seyyed_hossein_kashfi
کانال سید حسین کشفی
⚡شفاخانه حضرت معصومه شما هم اگر بخواهيد مىتوانيد بياييد و امتحان كنيد؛ 🖋آیت الله سید حجت کشفی 🔹م
⚡️اینجا مطب شفاء الدوله در قم است. این ساختمان ۱۱۰ ساله، با این کاشی های زیبا، در خیابان ارم، و برابر حرم حضرت معصومه قرار دارد. البته چند سال پیش کاشی ها را کندند و به موزه بردند.
🔻سه بیت شعر که به صورت افقی روی دیوار نوشته شده بود اینها بود:
رواق حکمت اینجا کاخ سبط مصطفی آنجا
بشارت درد مندان را دوا اینجا شفا آنجا
دراینجا طب یونانی وتشریح اروپائی
فرامین الهیات وآیات خدا آنجا
سبب اینجاست یعنی حکمت وتدبیر ودانائی
توانائی است یعنی حکم و تقدیر وقضا آنجا
📚 تصاویر و متن از کانال استاد رسول جعفریان
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️آخرین جلسه درس خارج فقه زکات، در سال تحصیلی جاری، محضر مبارک استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
📆 ۹ خرداد ۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ امروز ما نزد امام رضا علیه السلام چه جایگاهی داریم؟!
🔻یک روایت و یک معیار
🔹سَأَلَ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْجَهْمِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ : .. جُعِلْتُ فِدَاكَ أَشْتَهِي أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ قَالَ اُنْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ .
🔸حسن بن جهم از امام رضا عليه السّلام سؤال کرد: فدایت شوم می خواهم بدانم نزد شما چگونه هستم؟فرمود:بنگر،من نزد تو چگونه ام.
📚 الأمالی (للصدوق) ج۱، صفحه ۲۴۰
📆 مرداد ۱۳۹۸، مشهد مقدس صحن گوهرشاد
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ در آرزوی دیدار
🔻امام کاظم (علیه السلام) فرمود: پدرم امام صادق (علیه السلام) بارها به من می فرمود :
🔹 «إنّ عالِمَ آلِ محمّد لَفِی صُلبِکَ وَ لَیتَنی اَدرَکتُه فإنّه سَمِیُّ امیرِ المؤمنینَ علیٍّ» (بحارالانوار، ج۴۹،ص۱۰۰)
🔸همانا عالم آل محمّد (صلی الله علیه و آله) در صلب توست. ای کاش من او را می دیدم، همانا او همنام امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است.
📌گفتنی است که روز شهادت امام صادق (علیهالسلام) ۲۵شوال سال ۱۴۸ق است و ولادت امام رضا (علیهالسلام) ۱۱ذیقعده همان سال است یعنی حضرت تنها پانزده روز بعد از شهادت امام صادق (علیهالسلام) بدنیا آمدند.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️عنایت امام رضا (علیه السلام)
آیت الله العظمی علوی گرگانی:
🔹مرحوم آیةالله خادمی _ از علمای اصفهان _ در اوایل انقلاب، جزو افراد کمک کننده به مرحوم امام و انقلاب بود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب، روزی به گرگان آمد که از آنجا به مشهد مشرّف شوند. مهمان ابوی ما شدند که با ایشان روابط خیلی دوستانه و قدیمی داشتند. ایشان این قضیّه را برای مرحوم والد نقل کردند:
🔸در یکی از سفرها که به همراه کاروانی به مشهد مقدّس مشرّف میشدم، خانهای که در مشهد برای اسکان پیدا کردیم مجاور آشپزخانه حضرت بود. مدّتی در آنجا بودیم. (میدانید در آشپزخانه حضرت، همیشه غذا پخته میشود و بوی غذا فضا را پر میکند.) چند مدّتی که در کنار آشپزخانه بودیم بوی غذاهای خیلی خوبی به مشام ما میخورد ولی
از غذای حضرت نصیب ما نشد.
شب آخری که میخواستیم فردای آن برگردیم بوی قرمه سبزی عجیبی فضا را گرفته بود که جدّاً انسان را جذب خود میکرد. فردا صبح وقتی ماشین آمد که حرکت کنیم شوخیام گرفت و رو به حرم امام رضا (علیه السلام) کردم و گفتم: آقاجان، ما که رفتیم. چند روز در اینجا بودیم و بوی غذایتان به مشام ما میخورد حتّی بوی قرمه سبزی شما را هم فهمیدیم ولی یک ذرّه از این قرمه سبزی نصیب ما نشد. این شوخی را به حضرت گفتم و با ایشان خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹مقداری که دور شدیم به جایی رسیدیم که چشمه آبی بود. در آنجا ماشین ایستاد. راننده اتوبوس رو به کاروان کرد و گفت: آقایان محبّت کنید پایین بیایید، ماشین خراب است و باید درستش کنم. ما هم پیاده شدیم. کنار آب، مسجدی بود. چند دقیقه ای گذشت و نزدیک ظهر شد. عدّه ای از آبادی آمدند و ما را دیدند و عرضه داشتند: چه خوب است اگر زحمتی نیست نماز ظهر را به جماعت بخوانید.
🔸آیةالله خادمی میگفت: من هم قبول کردم و رفتم داخل مسجد و نماز را به جماعت خواندم. وقتی که سلام نماز را دادم دیدم بنده خدایی از آبادی آمد و گفت: حضرت آیةالله! سفره نهار حاضر است. آن قرمه سبزی که فرمودید الان آماده است، بفرمایید. گفتم: چطور؟ گفت: حضرت به خواب من آمد و فرمود: خورشت قرمه سبزی درست کن که وقتی زوار ما به اینجا آمدند بخورند و از من گله نداشته باشند. آیةالله خادمی میگوید: به سر سفره رفتیم و آن روز یک حال عجیبی به ما دست داد که توجّه امام رضا (علیه السلام) تا این اندازه است.
⬅️اگر ما قولاً و عملاً، یک ذرّه با این خانواده ارتباط داشته باشیم قطعاً برکاتی در زندگی خواهیم دید که فوق تصوّر خود ما خواهد بود.
📚 آیت علم و عمل
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 منطق حاکمخمین
🔻 بیانات امام خمینی (اعلی الله مقامه) در جلسات درس ولایت فقیه، سال ۱۳۴۸ش
🔹منطق شما مثل منطق حکومت خمین نباشد. او می گفت که باید معاصی را رواج داد تا اینکه امام زمان بیاد، برای اینکه تا همه ی عالم معصیت نشد و پر نشد از بی دینی و معصیت، امام زمان نمی آید پس مقدمه اش این است که ما معصیتها را رواج کنیم تا بیاد امام زمان ، این منطق است!؟
🔸ما مكلفيم مكلفيم به حفظ اسلام بیش تر از آن تکلیفی که به اوجب واجبات داریم این تکلیف است . برای اینکه دیگر از خون امام حسین بالاتر نبود و او ریخته شد برای اسلام او برای فرض کنید کارهای دیگر ریخته نمی شد، برای اسلام ریخته شد. و ارزش اسلام آن قدر زیاد است آن قدر زیاد است که این خونهای مطهر که ریخته شده است اینها برای خاطر همان ارزشی بوده است که اسلام داشته است.
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️وصیت امام خمینی درباره دروس حوزه
🔻و لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزههای فقهی و اصولی از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند وتحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد. و البته در رشتههای دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامههایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود. و از بالاترین و والاترین حوزههایی که لازم است بهطور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی است، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله - رزقنا الله و ایاکم - که جهاد اکبر میباشد.
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️وصیت امام خمینی به آن طائفه از روحانیون که به خاطر بعضی از خطاها و اشتباهات برای خدا با اصل جمهوری اسلامی مخالفت می کنند...
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ به وقت خداحافظی
🔻از اشعار مرحوم ریاضی یزدی، بیانات حضرت استاد معزالدینی (دامت برکاته) :
حدیثی نوشتند با خطّ نور
به دیباچه مدح مولا علی
چو برگشت احمد ز معراج حق
بفرمود سرّی مگو با علی
که گفتیم با هم خدا و رسول
به وقت خداحافظی یاعلی
⬅️ مجلس روضه شب های پنج شنبه، منزل مرحوم آیت الله حاج سید مهدی روحانی
🔺متن کامل اشعار مرحوم ریاضی در مدح امیرالمومنین علیه السلام را اینجا بخوانید.
@seyyed_hossein_kashfi