eitaa logo
کانال رسمی شهید حسین هریری
226 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
280 ویدیو
16 فایل
🌸کانال رسمی شهید حسین هریری🌸 🎋تاریخ تولد : 1368/08/03 تاریخ شهادت :1395/08/22 🌹محل شهادت : حلب - سوریه 🕊محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا (ع) زیر نظر همسر شهید🌹🌸 ارتباط با خادم: @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃ای بابای خوش آمدی😍 . 🍃ای زمینیان، چشمانتان روشن باد یازدهمین آفتاب روشنایی بخش آمده🥰 . 🍃آمده تا کوچه پس کوچه های شهر دنیا را با بارش بپوشاند. آمده، شهر زندانی شده به را از قفس آزاد کند❤️ . 🍃میبینید امروز چه سرمست است ، عطر وجود تو به اوج مستی و هوشیاریش رسانیده. گویا امروز به یُمن قدوم مبارک شما به پوست خود نمیگنجد. آری، چه خجسته روزیست امروز🤗 . 🍃ای از پدر و از مادر رئوفتر، آمدنت مبارک عالم هستی باشد☺️ . ✍️نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز ولادت . 📅تاریخ انتشار : ۳ آذر ۱۳۹۹ . 🆔 @seyyedammar
💐 به مناسبت ایام ولادت امام حسن عسکری علیه السلام؛ ▫️آمده بود دیدن امام، امام از فرموده های رسول خدا صلی الله علیه وآله برایش میگفت؛ ...از اینکه هرکس یتیمی را نگهداری کند خدا حافظش خواهد بود؛ از اینکه هرکس یتیمی را نوازش کند، به تعداد موهای سر آن یتیم، قصرهای بهشتی نصیبش خواهد شد... سپس امام عسکری علیه السلام فرمود: اما یتیم تر از کودک پدر مرده، کسی است که از امامش دور افتاده باشد؛ نه راهی به محضر امامش دارد، نه احکام دینش را میداند... هدایت چنین کسی، ثوابش مثل بر دامن نشاندن یتیم است... کسی که او را هدایت کند، در بهشت همنشین ما خواهد بود. 📚تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص338. 🆔 @seyyedammar
کانال رسمی شهید حسین هریری
🍃عطر‌نسیم سحر ، آرام در اتاق رقص میکند و جلوه بخش لبخند همیشگی ات میشود . مانند هرروز با قامت چهارشانه ، لابلای لباس ایثار سیر می کنی ؛ گشتی در محوطه‌ ی میزنی و پا در مسیر می گذاری . . 🍃قاب عکست میهمان خانه ها شده . تویی که تکامل سیر نجابت بودی . تویی که را هنوز هم لابلای قاب چشمانت پنهان کرده ای . تورا یادمان هست . تویی که مبتلا به درمان بودی و میان تلخند های خشک زمینیان ، تبسمت آراسته به رنگ بود . . 🍃از چه بگویم ؟ شاید از بی قراری قلم در تکاپوی وصفت . می گویم از روزی که طلوعت رنگ به آسمان بخشید ، تا شبانگهی که با غروبت ، مأمن روحمان شدی . . 🍃می نویسم از دل عاشقت که در تب و تاب می‌تپید . می نویسم از چشم های بخشنده ات ، که در آخر سهم یک جهان شد . می نویسم از . دلتنگی دنیایی ، که لحظه لحظه وجودت را بر تن خود حک کرده و هر روز به خاطراتت رنگی دوباره می بخشد . . 🍃گاهی ، خاطره ای ، لای خم کوچه ، پشت همین در ، میان پنجره هایی که از انتظار دیدنت ، و شکننده شده اند . . 🍃می نویسم و اینهمه را ، قلم با خون دل نقش می کند ؛اما به هر حال ما هنوز هم یادمان هست ؛ توهم یادت باشد ... . . ✍️نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📆تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ . 📆تاریخ شهادت: ۴ آذر ۱۳۹۴ ، حلب (روی مزار : ۵ آذر ۱۳۹۴) . 📆تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار : امام زاده شاهزاده حسین قزوین . 🆔 @seyyedammar
🍃شخصی از خدا دو چیز خواست: یک« گل» یک «پروانه» اما چیزی که بدست آورد، یک کاکتوس و یک کرم بود! غمگین شد🍂 با خود اندیشید شاید خداوند من را 🍂دوست ندارد و به من توجهی نمی کند چند روز گذشت.... از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده 🍃شد و آن کرم تبدیل به پروانه ای زیبا شده بود اگر چیزی از خدا خواستید و چیز،دیگری دریافت کردید،🍂 به او اعتماد کنید..🍃 . 🍃خارهای امروز گلهای فردایند. 🆔 @seyyedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رسمی شهید حسین هریری
﴾﷽﴿ . بخشی از کتاب  : . هر دو با هم وارد صحن و سرای امام‌رضا شدند. وقتی چشمشان به گنبد طلای امام‌رضا افتاد، سلام که دادند، بغض زینب شکست. . اشک‌هایش سرازیر شد. روح‌الله گوشه‌ای ایستاد تا زینب بتواند راحت حرف‌هایش را بزند. زینب به گنبد طلا خیره شد بود و اشک می‌ریخت. . آخرین باری که آمده بود مشهد، تنها بود و حالا با همسرش آمده بود. همان کسی که امام‌رضا سر راهش گذاشته بود. وقتی حرف‌هایش تمام شد، رفت پیش روح‌‌الله. با هم رفتند روبه‌روی گنبد و روی فرش‌هایی که پهن بود، نشستند.  روح‌‌الله کتاب دعا را دست زینب داد و گفت: «چرا این‌قدر گریه کردی؟» . زینب سرش را بلند کرد و به گنبد نگاه کرد: «یاد اون سالی افتادم که تنها اومدم مشهد. از امام‌رضا خواستم یه همسر خوب سر راهم بذاره. همون شبی که دعا کرده بودم، نیم ساعت بعدش خاله‌فاطی به مامانم زنگ زده بود و تو رو معرفی کرده بود. من این رو وقتی رسیدم تهران فهمیدم، از روی ساعت و تاریخ تماس خاله. الان که چشمم به گنبد افتاد، از مهربونی و لطف امام‌رضا گریه‌م گرفت. امام‌رضا حاجتم رو داد. روح‌الله تو خیلی خوبی!» . روح‌الله سرش را تکان داد و گفت: «اتفاقاً منم دو ماه قبل از اینکه خاله تو رو بهم پیشنهاد بده، اومدم مشهد. منم خیلی دعا کردم. عنایت امام‌رضا بود که خدا تو رو سر راهم قرار داد. تو هم خیلی خوبی زینب.» . قلبشان مملو از عشق بود. عشق به امام رئوفی که حاجتشان را داده بود. روح‌الله روی دوزانو نشسته بود و قرآن می‌خواند. قرآن‌خواندنش که تمام شد، دستانش را رو به آسمان بلند کرد. آهسته دعا می‌کرد. زینب خیلی متوجه دعاهایش نشد. از بین آن‌ها فقط یکی را شنید: «اللهم ارزقنا شهادة فی سبیل الله.» 🆔 @seyyedammar
✍شهید آوینی: «خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین پیمان «باختن» شهید همت: حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم شهید سلیمانی: امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. 🆔 @seyyedammr
وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها غربت به‌دوش و دوست‌نواز و کریم‌دست... یک ذره با برادر خود، مو نمی‌زدی! اَلسَّلامُ‌عَلَیْك ِ یا بِنْتَ وَلِىِّ‌الله ِ اَلسَّلامُ‌عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ‌الله اَلسَّلامُ‌عَلَیْكِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ‌اللهِ اَلسَّلامُ‌عَلَیْكِ یا بِنْتَ موُسَى‌بْنِ‌جَعْفَر 🆔 @seyyedammar