خطبه چهارم مولا علی ع در نهج البلاغه📜📜📜📜📜
خطبه در يك نگاه:
اين خطبه چنان كه در عنوان آن آمده، احتمالا بعد از ماجراى «جنگ جمل» و قتل «طلحه و زبير» ايراد شده است و به طور طبيعى ناظر به پيامدهاى اين جنگ و درسهاى عبرتى است كه مسلمانان مى بايست از آن بياموزند. محورهاى اصلى خطبه را در سه قسمت مى توان خلاصه كرد:
1- تصريح به اين واقعيّت كه مردم در ظلمات و تاريكيها به وسيله اهل بيت پيامبر (ص) هدايت شدند و به مقامات عالى و اوج ترقّى رسيدند و به همين دليل بايد آماده باشند تا نصايح و اندرزهاى آنها را به گوش جان بشنوند.
2- اشاره به اين كه من پيش بينى پيمان شكنى ها را مى كردم، ولى نمى خواستم پرده ها را كنار بزنم.
3- در بخش آخر خطبه اشاره به اين نكته مى كند كه امروز جاى پرده پوشى نيست، واقعيّتها را بايد گفت و گرنه بيم اين مى رود كه توده مردم گمراه شوند و اگر من ترسى داشته باشم از همين جهت است نه از ناحيه خودم.
ب نیت سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج
ثواب نشرش و صلواتی نثارش
برسد ب دست شهید مدافع حرم ال الله رسول خلیلی ❤️❤️
@seyyedammar
صلوات خاصه امام حسن مجتبی(ع)
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ
رَسُولِ الله
🌷السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً،
🌷وأَشْهَدُأَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ،
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
@seyyedammar
❤️ امام حسین (ع) :
براے هر غم و دردے درمانے است ؛
و درمان گناه ؛ طلب مغفرت و آمرزش
از درگاه خـــــداوند مے باشد .
📚وسائل الشیعه،ج۱۶،ص۶۵
#گناه_یعنی_خداحافظ_حسین
@seyyedammar
قرار عاشقی، هر شب و روز ساعت ۸ سلام بر امام مهربانی ها از دور و نزدیک
@seyyedammar
کانال رسمی شهید حسین هریری
نهج البلاغه ب نیت سلامتی و ظهور حضرت مهدی عج وهدیه ب روح برادر شهیدم رسول خلیلی
📜📜📜خطبه پنجم نهج البلاغه 📜📜📜
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه پس از وفات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در وقتى كه عبّاس ابن عبد المطّلب و ابو سفيان ابن حرب بقصد بيعت خدمت آن بزرگوار مشرّف شده بودند فرموده
(بعد از آنكه حضرت رسول از دنيا رحلت نمود، مردم در سقيفه بنى ساعده يعنى در محلّ اجتماع انصار گرد آمده ابو بكر را بخلافت نمودند، ابو سفيان نظر به دشمنى باطنى كه با اسلام داشت مىخواست ميان مسلمانان فتنه انگيزد، لذا با جمعى نزد عبّاس ابن عبد المطّلب رفته گفت تعجّب و نگرانى من از آنست كه خلافت از بنى هاشم بيرون رفت و به بنى تيم منتقل گرديد و فردا اين مرد خشن ناهموار يعنى عمر ابن خطّاب كه از بنى عدى است بر ما حكمفرما شده همگى را به زير فرمان خواهد برد، برخيز تا به نزد علىّ رفته با او بيعت كنيم، چون تو عموى پيغمبر هستى و سخن مرا هم قريش مىشنوند هر كه با ما مخالفت كرد او را مى كشيم
پس با جمعى اتّفاق نموده نزد آن حضرت آمدند تا با او بيعت كنند، امير المؤمنين عليه السّلام چون مىدانست منظور ابو سفيان ايجاد اختلاف و فساد ميان مسلمانان است چنين فرمود): (1) اى مردم موجهاى فتنهها را به كشتيهاى نجات و رستگارى شكافته از آنها عبور كنيد (در كشتى اطاعت و فرمانبردارى ما سوار شده خود را از تلاطم درياى فتنه و فساد نجات دهيد كه صلاح دين و دنياى شما در آن است) و از راه مخالفت منحرف گرديده قدم بيرون نهيد و تاجهاى مفاخرت و بزرگى را از سر بزمين گذاريد (با بنى تيم «ابو بكر» و بنى عدى «عمر» مدارات نمائيد تا از موجهاى فتنه و فساد ايمن باشيد، زيرا) (2) رستگار ميشود كسيكه با پر و بال (يار و ياور) قيام كند يا راحت و آسوده است آنكه (چون يار و ياور ندارد) تسليم شده در گوشهاى منزوى گردد (پس اكنون كه ما را ياورى نيست اگر حقّ خود را مطالبه نماييم) اين مانند آب متعفّن بد بويى است (كه گوارا نيست) و لقمهاى است كه در گلوى خورنده آن گرفته ميشود، (3) و (در اين موقع سزاوار آنست كه از حقّ خود چشم پوشيده صبر كنم، زيرا) آنكه ميوه را در غير وقت رسيدن بچيند مانند كسى است كه در زمين غير زراعت كند (طلب امر خلافت در اين هنگام كه تنها بوده ياورى ندارم مانند چيدن ميوه نارس و زراعت در زمين غير سودى ندارد، بلكه زيان آور است) (4) پس (چون تنها و بى ياور هستم) اگر سخنى بگويم (و حقّ خود را بطلبم) مىگويند براى حرص به امارت و پادشاهى است (چنانكه عمر مكرّر اين سخن را گفت) و اگر خاموش نشسته سخنى نگويم مىگويند از مرگ و كشته شدن مىترسد، (5) هيهات بعد از اين همه پيش آمدهاى سهمگين و پى در پى سزاوار نبود چنين گمانى در باره من برده شود و حال آنكه سوگند بخدا انس پسر ابو طالب به مرگ بيشتر است از انس طفل به پستان مادرش (پس خاموشى من در امر خلافت نه از ترس كشته شدن است) (6) بلكه سكوت من براى آنست كه فرو رفتهام در علمى كه پنهان است و اگر ظاهر و هويدا نمايم آنچه را كه مىدانم هر آينه شما مضطرب و لرزان مىشويد مانند لرزيدن ريسمان در چاه ژرف (پس صلاح در آن است كه رضاء بقضاء داده شكيبائى ورزم).
@seyyedammar