|🖋| #زبان_حال
دلم گرفته ﺍَستــ
ﯾـﺎ #دلگیرم
ﯾـﺎ ﺷﺎﯾَـﺪ ﻫَـﻢ #دلمﮔﯿﺮاستــ
نمیدانم ...
ﺍصـلا ﻫﯿـچ ﻭَﻗـﺖ ﻓَــﺮﻕِ ﺑِﯿــﻦِ اینها ﺭﺍ نفهمیدم
ﻓِﻘَـﻂ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧَـﻢ #دلم یك ﺟـﻮﺭﯼ
ﻣـﯽ شود
ﺟﻮﺭﯼ ﮐِﻪ مثل #همیشه نیسـتــ
#دلم کِه ﺍﯾﻨﻄـﻮﺭ مـیشود غصههای ﺧﻮﺩَﻡ ﮐِﻪ ﻫـﯿﭻ...!
غصههای همه ِِ #دنیا ﻣـﯽ شود
غصههای من هیچ درمانی ندارد جز نگاه
پاك شهدا🕊
🆔 @seyyedammar
🌷شهیـــد...
به قلبت نگاه میڪند اگر جایـے
برايش گذاشتھ باشے
مےآيد
مےماند
لانه میڪند
تا شهيدت ڪند ...
وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُه
یکروز تا آسمانی شدنت....
@shahid_roohollah_ghorbani
@seyyedammar
کانال رسمی شهید حسین هریری
بخشی از کتاب دلتنگ نباش🌹👇
18 فروردین 1391 بود که روحالله به خواستگاری زینب رفت. ساعت 4 بعدازظهر قرار گذاشته بودند. روحالله با ماشین پدرش رفت دنبال خاله تا با هم بروند. سر راه یک دستهگل خریدند.
*
دل در دل زینب نبود. طول اتاق را میرفت و میآمد و با خود حرف میزد «این همونیه که امامرضا برات فرستاده. الآن فقط باید بری ببینی همسر آیندهت چه شکلیه، وگرنه این خودِ خودشه. وقتی همون موقع که داشتم دعا میکردم اینا زنگ زدن، یعنی چی؟ خب یعنی این خودشه دیگه.»
صدای زنگ در، زینب را از جا پراند.
*
بالاخره انتظار کشندهاش به سر رسید و مادرش صدایش کرد. چادرش را به سر کرد و وارد پذیرایی شد، صدای تپشهای قلبش را میشنید. اولین چهرهای که دید روحالله بود. تمامقد به احترامش ایستاده بود و سر به زیر داشت.
*
زینب نشست کنار مادرش. روحالله ایستاد تا اول زینب بنشیند، بعد خودش نشست. این احترامش از چشم زینب دور نماند و برایش خوشایند بود.
*
خاله به روحالله نگاه کرد و گفت: «یه مختصر خودت رو معرفی کن. بقیۀ صحبتها باشه برای خودتون دو تا.»
- چشم؛ من روحالله قربانی هستم. متولد 1368، دانشجوی دانشگاه امام حسین. پانزده سالم بود که مادرم عمرش رو داد به شما. برای همین با خاله فاطمه که مثل مادرم برام عزیزه، خدمتتون رسیدم. والا از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون، منم و این یک دست لباس تنم. تازه وارد سپاه شدم. پشتوانۀ مالی آنچنانی ندارم، اما دست از تلاشم برنمیدارم.
صداقت گفتارش به دل مینشست.
خاله رو به زینب گفت: «شما هم خودت رو معرفی کن خاله.»
- منم زینب فروتن هستم. متولد 1370، دانشجوی کارشناسی علوم آزمایشگاهی، بچۀ اول خانواده.
خاله به مادر زینب گفت: «فکر میکنم همینقدر کافی باشه. آگه شما اجازه بدید، بچهها برن تو اتاق با هم صحبت کنن.»
*
بیرون که آمدند، خاله فاطی به ساعتش اشاره کرد و با لحن شوخی گفت: «خدا قوت! چقدر حرف زدین!»
روحالله رفت سر جایش نشست. زینب هم به آشپزخانه رفت تا چایی بریزد. خانم فروتن و خاله فاطی برق رضایت را در چشمان هر دو دیدند.
*
اواسط هفتۀ بعد، خاله فاطمه با مادر زینب تماس گرفت و برای آخر هفته قرار گذاشتند. در این مدت، پدر زینب دربارۀ روحالله خیلی تحقیق کرد که فقط تعریف شنید و تعریف.
روحالله قضیۀ خواستگاری را به پدرش گفت و برای آخر هفته با او قرار گذاشت. عصر پنجشنبه، به همراه خانوادهاش و خاله فاطمه راهی خانۀ آقای فروتن شدند.
*
این جلسه برای آشنایی خانوادهها بود و حالت رسمیتری داشت. زینب استرس داشت. نمیدانست با چه برخوردی مواجه میشود. وارد که شد، همه به احترامش ایستادند. زینب بلند به همه سلام کرد و خوشامد گفت. نگاه گذرای زینب به روحالله افتاد که همچنان سر به زیر داشت. نگاهش را سریع دزدید. آقای قربانی با اینکه معتقد بود فعلاً زود است روحالله ازدواج کند، با دیدن زینب و خانوادهاش تغییر نظر داد. از خانمیِ زینب خوشش آمده بود و آشناییای که با پدر او داشت، باعث شد با جانودل به این ازدواج رضایت دهد.
*
بعد از جلسۀ تعیین مهریه و رسمهای متعارف، نوبت به سفارشهای پدر و مادر زینب به روحالله رسیده بود. صحبتهای پدر زینب که تمام شد، خانم فروتن شروع کرد: «ببین آقا روحالله، نه زینب، نه من و نه پدرش از شما توقع آنچنانی نداریم. وقتی اومدی خواستگاری، یه کلمه هم نپرسیدیم خونه داری؟ ماشین داری؟ پول چقدر داری و از این چیزا. برای ما مهم نیست که از نظر مالی چقدر غنی باشی، اما از لحاظ ایمانی چرا. ما دوست داریم دامادمون سرباز امامزمان باشه.»
این را که شنید، سرش را بلند کرد و به خانم فروتن نگاه کرد. اینهمه خواستگاری رفته بود، اما این اولین جایی بود که از او چنین درخواستی میشد: سرباز امام زمان (عج) بودن. تنها توقع خانوادۀ عروس از او همان چیزی بود که خودش مشتاقانه به دنبال آن بود.
بریدهای از کتاب «دلتنگ نباش!»؛ جلد چهاردهم از مجموعۀ مدافعان حرم، خاطرات و زندگینامه شهید مدافع حرم، «روحالله قربانی» (از صفحۀ 32 تا 44 و صفحۀ 58 با تلخیص و تصرف)
نویسنده: زینب مولایی
انتشارات: روایت فتح
🆔 @seyyedammar
▫️سوالی ذهنش را مشغول کرده بود؛
با همان سوال آمد دیدن امام؛
پرسید:
منظور خدا از این آیه چیست؟!
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها..
قسم به خورشید و روشنی آن؛
شنید:
منظور از خورشید، رسول خداست که دین را برای مردم روشن کرد؛
دوباره پرسید:
منظور از این آیه چیست؟
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؛
قسم به ماه هنگامی که در پی خورشید میاید.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
منظور از ماه، امیرالمومنین علیه السلام است که در پی رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و پا جای پای ایشان نهاد.
پرسید:
منظور از روز چیست آنجا که میگوید:
وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها؛
قسم به روز، هنگامی که خورشید را هویدا میکند؛
شنید:
منظور، قیام کننده آل محمد علیهم السلام است.
پرسید:
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها؛
قسم به شب هنگامی که تاریکی اش خورشید را می پوشاند.
صادق آل محمد علیهم السلام فرمود:
مراد از شب، همان پیشوایان ظالم است...
همانها که بر جایگاهی تکیه زدند که سزاوار آل محمد علیهم السلام بود؛
همانها که دین خدا را با تاریکی ظلمشان پوشاندند.
📚 تاویل الآیات الظاهره ص۷۷۸.
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
🆔 @seyyedammar
🍃میشنوی #عطر حضورش را، عرش و فرش، همه را به هیجان آورده😍
.
🍃آری، ای اهل عالم، میبینیـــــــد، امروز ماه به آغوش #آمنه آمده و #زمین و زمان زِ #نور مطلقش می درخشند. آری، #روح عالمی منور گشته از نورش☺️
.
🍃چه خوش ساعتیست امروز، مگر می شود با حضور #بهاریش ایام به کام نشود، سلطان شهر #دلبران است که آمده🤩
.
🍃از ذوق عالم چه بگویم که #دل سرد و خاکی زمین با حضور تو ای #ماه_مدینه، سبز و بهاری گشته و برای گنجشکان، نوید بهاری دیگر آورده🤗
.
🍃امروز، عطر #محمدی تو را حتی میشود در آن سوی خواب ها و #رویاها شیرین حس کرد😌
.
🍃 آری، به گمانم این از معجزه ی #ظهورِ دلیل آفرینش است.
#تولدت، مبارکِ جهانِ هستی باشد
ای پادشاه دو عالم و غایت خلقت❤️
.
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
.
🕊به مناسبت سالروز #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
.
📅تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #مدینه #خاتم_النبیّن #بقیع #صلوات
🆔 @seyyedammar
مداحی آنلاین - تویی که بهانه تمام خلقتی - میثم مطیعی.mp3
5.52M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐تویی که بهانه تمام خلقتی
💐تویی که نگین خاتم نبوتی
🎤 #میثم_مطیعی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🆔 @seyyedammar
🏳 زیارتنامه "شهــــــداء"
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات..
🆔 @seyyedammar