.• کتابِ مرتضی و مصطفی •.
" قسمت۱ "
|فصل اول : شما کہ ایرانی هستی|
...💔...
مرتضی عطایی
نام جهادی : ابوعلی
ولادت : ۴ اسفند ۱۳۵۵ ، مشهد
ازدواج : ۲۶ بهمن ۱۳۷۸
ثمره ازدواج : یک دختر ( نفیسه ، متولد ۱۳۸۰ و یک پسر ( علی ، متولد ۱۳۸۲ )
شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ ، لاذقیه سوریه
💟 مقدمہ
شماره اش 📱 را از دانیال گرفتم ؛ شماره ابوعلی را . اواخر سال ۱۳۹۴ برنامه ای با موضوع شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده از سیما 📺 پخش شد . خیلی به دلم ❤️ نشست . همان جا تصمیم گرفتم درباره او کاری انجام دهم 🙇♂، کار من هم که معلوم است ، کتاب صلی علی 📙.
بعد از پایان برنامه شماره دانیال را گرفتم. دانیال از رزمندگان لشکر فاطمیون🕊 و از برادران با صفا و مخلص افغانستانی است. صدرزاده از رزمندگان همین لشکر بود که با نام افغانستانی به منطقه رفته بود.
تصمیمم را که به دانیال گفتم ، حسابی استقبال کرد 😍 و گفت : دمت گرم ، خدا خیرت بده✋، حالا چه کمکی از دست من بر میاد؟🤔 گفتم : هیچی، تو فقط چند تا شماره از این رفقای صدرزاده رو به من بده ؛ همین . چهار پنج تا شماره به من داد . غیر از یکی که بچه محل اش بود و شهریار زندگی می کرد ، بقیه شهرستان بودند؛ مشهد و کرمان. مشهد برایم راه دست تر بود. با مشهدی ها هماهنگ کردم و راهی دیار امام رضا شدم. 💚
ابوعلی جزو شماره های لیستم بود. دانیال روی اسم او سفارش کرد و گفت : ابوعلی هم جانشین سید ابراهیم بوده، هم حسابی با هم جیک تو جیک 😉بودند. سید ابراهیم نام جهادی مصطفی صدرزاده بود. با ابوعلی تماس☎️ گرفتم. استقبال کرد و گفت حتما وقت می گذارد⏰، قرار شد خودش زنگ📞 بزند.
دو روز گذشت، اما خبری از ابوعلی نشد.🤐 تماس📞 گرفتم و پیگیر شدم. عذرخواهی کرد🙏 و گفت فردا زنگ ☎️ خواهد زد و قرار می گذارد. فردا هم آمد و خبری نشد😐. پس فردا زنگ زدم و بگی نگی توپم پر 😠 بود. گفتم: مومن خدا سه روز منو سر کار گذاشتی! بگو کجایی، من بیام پیشت. ☹️
گفت : جای شما کجاست؟ گفتم : یه جا نزدیک باب الجواد🏢. گفت: فردا بعد از ظهر خوبه؟!؟ یعنی یک روز دیگر.😩
چاره ای نداشتم و گفتم : آدرس را برایت پیامک می کنم فقط جان هر کی دوست داری سر کارمون نذار😕. گفت: نه حتما میام.🙌
فردا ساعت ۴ عصر بالاخره چشمم به جمال جناب ابوعلی روشن شد🤗. با موتور 🛵 آمده بود. موتور را داخل حیاط گذاشت و رفتیم برای مصاحبه🎤.
کمی خوش و بش کردیم😉 و گلایه بابت سه ، چهار روز سرکار گذاشتن اش😢.
گفت: پیگیر کارهای اعزامم هستم. شروع کردیم🎙:
بسم الله الرحمن الرحیم. ۱۱ خرداد ۱۳۹۵. مشهد ، حسینیه چهارده معصوم حضرت عبدالعظیمی ها. در خدمت آقای ابوعلی هستیم. البته اسم جهادی ایشان ابوعلی است. خودتان را معرفی کنید.
_ خدمت شما عرض شود که ابوعلی هستم، در خدمت شما. حالا قرار نیست این مصاحبه منتشر بشود که ؟ چون اگر منتشر شود، به قول ما اسم و رسم اصلی ما دیگر لو می رود.
+ نه ، اسم و رسم شما محفوظ است ، خیالتان راحت✋ .
_ زنده باشید ان شالله. مرتضی عطایی هستم. حالا شما همان ابوعلی در نظر بگیرید. در خدمتتان هستم.
و الی آخر... یک ساعت و ۴۸ دقیقه صحبت کردیم. مصاحبه ناتمام ماند. همان جا وعده ی جلسه بعدی را از ابوعلی گرفتم. گفت: فردا کار دارم ، ان شاالله برای پس فردا ساعتی 🕒 را هماهنگ کنیم.
این پس فردا شد چهار روز بعد😑. طی این چند روز با دوستان دیگر صدرزاده صحبت کردم.🙋♂
۱۵ خرداد ۱۳۹۵ مصاحبه دوم انجام شد. این بار دو ساعت و ۲۴ دقیقه. طی این دو نوبت مصاحبه ، شیفتگی او به سید ابراهیم ♥️ از سر و رویش می بارید، یک سید ابراهیم 😢 می گفت ، ده تا سید ابراهیم از بغلش 💔 در میآمد .
خیلی از ابوعلی خوشم آمد😌؛ او هم شاید . چرا که هم در زمان مصاحبه، هم خارج از آن، بگو مگوهای😊 زیادی برایم گفت.
درد دلهای زیادی داشت😢💔، خیلی گریه😭 می کرد. می گفت: نمی گذارند بروم. من با تعجب گفتم: آخه یعنی چی؟ با این همه مسئولیت؟ مگه میشه؟ گفت: حالا که شده.🤷♂
از اتفاقات ناگوار و بعضی افراد در لشکر فاطمیون حسابی گله مند بود😖. آن روز خداحافظی و روبوسی کردیم؛ او را به خیر و ما را هم به سلامت. برگشتم تهران و مشغول کارهای روزمره شدم😎.
یک شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ طبق روال هر ساله روز عرفه راهی صنف لباس 👕فروشی ها شدم. با نوای گرم🎤 حاج آقا منصور ارضی که خداوند بر تاییدات و طول عمر ایشان بیفزاید، از روضه حضرت آقا سید الشهدا {صلوات الله علیهم} مستفیض گردیدم.
ساعت پنج ، پنج و نیم جلسه تمام شد. همراه با خیل جمعیت به طرف میدان توپخانه میرفتم. طی مسیر، گوشی همراهم 📱 را روشن کردم پیام ها پشت سر هم آمد. شروع کردم به چک کردن. به یکی از آنها که رسیدم، درجا میخکوب شدم:😓
" مرتضی عطایی ابوعلی به یاران شهیدش پیوست. "😭💔
تازه از روضه آمده بودم. دلم رقیق شده بود. خبر شهادت ابوعلی حسابی منقلبم کرد و ریختم بهم. بی اختیار اشکم سرازیر شد😭. با خودم زمزمه می کردم : چقدر راحت اینها شهادت را میگیرند، چقدر راحت قید همه چیز را زده و دنیا را سه طلاقه میکنند، خوش به حالت ابوعلی! خوش به حالت! روز عرفه رفتی پیش ارباب.😟
روز عرفه رفتی پیش رفیق جون جونیت سید ابراهیم♥️. تو را به خدا یک نگاهی به ما کن. ابوعلی قربانت بروم. ابوعلی فدایت بشوم...
این ها را میگفتم و مثل باران اشک😢 می ریختم و مسیر را میآمدم.
همان جا تصمیم گرفتم، تا چهلمش نشده صحبتهایم با ابوعلی را کتاب کنم.📚 سریع دادم مصاحبه ها 🎙 را پیاده کردند. خیلی تلاش کردم، اما قسمت نشد کار تا چهلم آماده شود.
و امروز در سالگرد جناب مرتضی عطایی این افتخار نصیبم شد که بتوانم این مصحف 📖 را تقدیم درگاهش کنم؛ ان شاالله که توشه ای باشد برای آخرتم.
در پایان ضمن عرض ارادت به تمام کسانی که در تهیه این کتاب یاری ام کردند، دست بوس همه ی آن ها هستم؛ دانیال عزیز که علاوه بر معرفی دوستان شهید، تصاویر زیادی از ابوعلی را در اختیارم گذاشت؛ جنابان 'جرجانی' پدر و برادر خانم همسر شهید مرتضی عطایی که حدود ۱۰۰ تصویر به بنده دادند؛ مهدی شهبازی که زحمت پیاده کردن مصاحبه ها را متقبل شد و صمدی عزیزم که همیشه در کنارم بوده و خواهد بود.
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک
ان شاالله 🙏💚
علی اکبری مزدآبادی
۲۰ مرداد ۱۳۹۶
...💔...
⚪️ ادامہ دارد ...
لطفا پیج جوان ترین شهید مدافع حرم استان مازندران، شهید سید سجاد خلیلی، در اینستاگرام را حمایت و تبلیغ بفرمایید🌹
https://instagram.com/shahid_sajad_khalili
@Aghaseyedsajad
#دلتنگے_شهدایے 🌻✨
جای پاے نفست مانده به صحراے خیال...
ای فراسوے تجسم! به دلم جا دارے♥️🍃
#شهید_مصطفے_صدرزاده
و آقای مهدے سلحشور مداح اهل بیت علیهم السلام
تخریبچی شهیدمحمد نقی شمالی از لشگر ۳۱ عاشورا
شهید بزرگوار به سال ۱۳۴۴ خورشیدی در دامنه کوههای آذرآبادگان در شهر تبریز دیده به جهان گشود او را محمد نقی نام نهادند که نشان علاقه والدین وی به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود .
سالهای ابتدایی را در مدرسه شیخ محمد خیابانی و راهنمایی را در مدرسه بدر گذراند و همزمان با شروع جنگ تحمیلی وارد دبیرستان شهید مطهری شد در اوایل سال ۱۳۶۱ بعد از گذراندن دوره آموزش بسیج با تعدادی از همرزمان خود با عنوان تخریبچی راهی جبهه های غرب شد در پاکسازی میادین مین بجا مانده از دشمن در مناطق دشت ذهاب ، ارتفاعات بازی دراز ، داربلوط ، زله زرد و قصر شیرین سهم بسزایی داشت ، پس از شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل راهی گردان تخریب (رعد) لشگر عاشورا شد در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین در حین گشودن معبر بر روی ارتفاعات کانی مانگا پای راست خود را بر روی مین جا گذاشت.پس از دوره نقاهت دوباره هوایی شد و به خیل رزمندگان پیوست در عملیاتهای والفجر ۴ و کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و سر انجام در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ منطقه عملیاتی بلفت به آرزوی دیرینه اش رسید.
🆔@seyyedebrahim
مگیر از زائرانت لحظهای فیض زیارت را
مبند اینگونه بر یارانخود راه سعادت را ..
#حسینجآن💔
4_345554935284237897.mp3
1.98M
میان خدافظی دل منو میسوزونن؛
نذاری تنها شم اخه همه دارن میرن...
#اربعین
#دلتنگے_شهدایے 🌊✨
_______________
مثل داروهاے کم پیدا، نبودت فاجعه ست...!🖐🏻من پر از دردِ توام! بیمار میدانے ڪہ چیست؟!💔🍃
#شهید_مصطفے_صدرزاده
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#دلتنگے_شهدایے 🌊✨ _______________ مثل داروهاے کم پیدا، نبودت فاجعه ست...!🖐🏻من پر از دردِ توام! بیما
#خاطره_شهید 🎤♥️
___________
یه روز جلو حرم بی بی جان یکی از رزمنده ها به طعنه گفت:
"داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟!"
عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم...
که مصطفے دستمو گرفت و با خنده گفت:
"حاجی تو صف وایستادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن!😂😁🖐🏻"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همرزم شهید
#ازدواج_به_سبک_شهدا ❤️
#خاطره_ای_زیبا_از_شهید_صادق_عدالت_اکبری
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» ....❤️
خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی #شــــهادت کرده بود.
اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود. 🌹
وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟
با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم نام آقا صـــــادق ببینم این دعا را خواهم کرد. 😊
دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صـــــادق جنگی را دیدم . در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.✅
#راوی_همسر_شهید
#شهادت_روز_شهادت_حضرت_زینب_س💔
🆔@seyyedebrahim
بی تو از تمام ثانیهها بغض میبارد...
نذر فرج یوسف زهرا صلوات
🆔@seyyedebrahim
🔔فروش ویژه🔔
💥 #لوازم_التحریر_اسلامی💥
💫#کیفهای_حجاب💫
💞زیباترین#بدلیجات_دستساز💞
💥متنوعترین#ستهای_عبادت💥
همه وهمه در یک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/1690238978Cdd283d20a8
🌹حمایت ازطرحهای#ایرانی_اسلامی 🌹
#دلتنگی_شهدایی ❤️
بی یار دل شڪسته و دور از دیار خویش
درماندهایم عاجز و حیران به ڪارخویش
عبید زاڪانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
📸#ببینید | #عکسنوشته
🦋شهید مدافعحرم مهدی ذاکر حسینی
بسیار وقتشناس بود!
وقت بیهوده و تلفشده نداشت!
هنوز کاری تمام نشده بود که
بلافاصله کار دیگری را ... !
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید گمنام مدافع حرم مهدی ذاکرحسینی
#یاسید_الشهدا❤️
#یا_حسین