eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
742 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
... ای چشم هایتـ❤️ـ جاری از آیات فروردین سرشارتر از شاخه های روشن "و التّین" رأس کدامین ساعت از خورشید می‌آیی صبح کدامین جمعه‌ها با بوی فروردیـ🌸ـن؟! چند روزبیشتر نمانده تا میلاد‌ مسعودت، حضرت عشـ❤️ـق💐 @seyyedebrahim
ز شهید مدافع حرم 🕊 فرازی از 🕊 شادی روح شهدا صلوات ✅ کانال @seyyedebrahim
🌷❤️ در سرم نیست  بجز حال و هوای و یادت... شادم از اینکه همه حال و هوایم شدی.... @seyyedebrahim
ما از میترسیم ❗️ چون پایان یافتن فرصت حیات را دوست نداریم... تنها راه جاودان شدن و زنده ماندن است... ❤️ شهدابهترازمادرحال هستند🌹🍃 🌷🌷روزتون بخیر همراهان عزيز كانال سید ابراهیم
تعریف و تکلیف این روزها مواجه هستیم با عارضه‌ی یک بیماری وسیعِ همه‌گیرِ بین‌المللی؛ این ویروس تقریباً در همه‌ی کشورهای دنیا مشغول گرفتن تلفات و [در حال] پیشرفت است. سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۳۹۹/۰۱/۰۳ این [بیماری] مصداق این آیه‌ی شریفه است: وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرٰت؛ هم با خودش خوف می‌آورد و یک عدّه‌ای واقعاً میترسند، هم مسئله‌ی مشکل اقتصادی را به وجود می‌آورد، هم نقص اموال و انفس و ثمرات را همراه دارد؛ لکن بعدش خداوند میفرماید: وَ بَشِّرِ الصٰبِرین؛ اینجا هم صبر لازم است. صبر در اینجا یعنی کار درست انجام دادن، کار عاقلانه انجام دادن. سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۳۹۹/۰۱/۰۳ همه‌ی ابزارهای عالم وسایل الهی هستند، او مسبّب‌الاسباب است؛ با این اسباب باید کار کنیم، از این اسباب استفاده کنیم، امّا نتیجه و اثر را از خدای متعال بخواهیم. پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۹شمسی ۱۳۹۹/۰۱/۰۱ یقیناً هر چیزی که کمک کند به سلامت جامعه و عدم شیوع این بیماری، یک حسنه است؛ در نقطه‌ی مقابل هر چیزی که کمک کند به شیوع این بیماری، یک سیّئه است. خدای متعال ما را موظّف کرده که نسبت به سلامت خودمان و سلامت دیگران، سلامت مردم، احساس مسئولیّت کنیم؛ بنابراین توصیه‌ِی اّول این است که ما کاملاً رعایت مقرّراتی را که مسئولین برای ما مشخّص میکنند، برای خودمان فریضه بدانیم و لازم بدانیم و عمل کنیم. بیانات پس از کاشت نهال در آستانه روز درختکاری ۱۳۹۸/۱۲/۱۳ @seyyedebrahim
در ظلمت این مسیر غوغا کردی ‏بی پرده بهار را هویدا کردی ‏همراه مدافعان دشت گل سرخ ‏امنیّت باغ را مهیا کردی @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
از همان ابتدا برخی در اپوزیسیون سوریه گفتند نظام در حال سرنگونی است و ما به لبنان و سراغ شما خواهیم آمد! این خبر در روزنامه‌ها و رسانه‌ها موجود است. در شرایطی که ما حتی هنوز موضع سیاسی‌مان را نگفته بودیم، آن‌ها به آمریکا و اسرائیل تضمین می‌دادند که ما آماده انتقام‌گیری از مقاومتی هستیم که در 2000 م. پیروز شد و در 2006 م. پروژه خاورمیانه جدید را نابود کرد. ما آماده‌ایم پس ما را حمایت کنید! از همان ابتدا زائران لبنانی را در أعزاز ربودند و تعدّی به لبنانی‌های حومه القصیر آغاز شد تا ساکنان این منطقه را مهاجرت دهند. این مسئله با این تفکر و افق دید صورت می‌گرفت. سه نکته در اینجا مطرح است؛ اولین نکته، همین تحول بود که در قالب سلطه جریان تکفیری چه‌بسا محقق شود؛ جریانی که اگر سلطه بیابد، آینده سوریه، لبنان و منطقه، آینده‌ای سیاه و بسیار تاریک است. نکته دوم، اینکه سوریه دیگر عرصه انقلابی مردم علیه یک نظام سیاسی نیست، بلکه عرصه تحمیل پروژه‌ای سیاسی به سردمداری آمریکا، غرب و دست‌نشاندگان آن‌ها در منطقه است و همه می‌دانیم پروژه آمریکا در منطقه، پروژه‌ای کاملاً اسرائیلی است. نکته سوم، اینکه می‌بینیم سوریه پشتیبان و تکیه‌گاه مقاومت است و مقاومت نمی‌تواند دست بسته بماند تا پشتش دریده شود یا کمرش بشکند؛ اگرنه، ابله خواهیم بود. ابله، کسی است که می‌بیند مرگ، محاصره و توطئه به سویش می‌خزند، ولی هیچ حرکتی نمی‌کند؛ اما عاقل و مسئولیت‌پذیر، کسی است که تمام مسئولیت‌هایش را بر عهده می‌گیرد. بدانید اگر سوریه به دست آمریکا، اسرائیل، تکفیری و دست‌نشاندگان آمریکا در منطقه که خود را کشورهای منطقه می‌نامند بیفتد، مقاومت محاصره می‌شود و اسرائیل وارد لبنان خواهد شد تا شرط‌هایش را به لبنانی‌ها تحمیل کند و طمع‌ها و پروژه‌هایش را یک‌بار دیگر زنده کند. بدین ترتیب، لبنان بار دیگر وارد دوران سلطه اسرائیل خواهد شد.»   بریده‌ای از کتاب «چرا سوریه؟»؛ مجموعه سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های رسمی سید حسن نصرالله درباره سوریه (صفحه 146 و 147) گردآوری و ترجمه:سید حسین مرکبی ناشر: کتاب جمکران @seyyedebrahim
▫️برشی از زندگی مرحوم حجت الاسلام شیخ اسماعیل کوهستانی(ره) ◾️ حجت‌الاسلام محمداسماعیل کوهستانی، فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمد کوهستانی بامداد شنبه پس از سالها تحمل بیماری، در بیمارستان نیمه‌شعبان ساری درگذشت. ▪️ حجت‌الاسلام کوهستانی مسؤول حوزه علمیه کوهستان بهشهر از روحانیون و علمای برجسته‌ای بود که در ادامه راه پدرش از سال ۵۱ تاکنون مدیریت این حوزه را برعهده داشته است. ◾️ ساده‌زیستی، زهد و مردم‌داری از ویژگی‌های منحصر به فرد این عالم ربانی بود که بعد از فوت پدر بزرگوارشان همچنان ساده‌زیستی و سکونت در خانه گلی در روستای کوهستان بهشهر و در جوار حوزه علمیه را سرلوحه کار خود داشت. ▪️ حجت الاسلام محمداسماعیل کوهستانی، فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمد کوهستانی(ره) است که بامداد امروز شنبه ۱۶ فروردین ماه پس از تحمل مدت‌ها درد و رنج ناشی از بیماری، در بیمارستان نیمه‌شعبان ساری به دیدار معبود شتافت. ▫️شادی روح این عالم زاهد @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_پنجم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی عملیات بصرالحری
بسم رب الشهدا به قلم از اصطلاحا خط القعر( گودترین محل اون منطقه)در اومدم وتو مسیر و دیددشمن قرار گرفتم...تازه فهمیدم تو چه مخمصه ای گیر کردم(از ساعتی قبل هم ضبط صوت گوشیم هم روشن بود وتمام صوتهای حین درگیری رو ضبط میکردو البته اونجاکاملا ازش فراموش کرده بودم)و از چند جهت تیر میومد... به قدری آتش شدید بودکه هرلحظه منتظر این بودم با گلوله ای برزمین بیافتم... به قدری گلوله دور واطرافم روزمین مینشست و خاکهاش به سر و صورتم میپاشید که فکر میکردم اون نامردا هر چی مهمات دارن،رو سر من خالی کردن... و درهمون حالت ،اشهدم رو باصدای بلند میخوندم... به وضوح نفیر گلوله هارو که از اطرافم،مخصوصا از کنار سر وصورتم رد میشدن رو حس میکردم وخدا میدونه دربعضی موارد،اینجوری حس میکردم که تغییرمسیر گلوله ها از مقابل صورتم،اتفاقی نیست و اونجا متوجه شدم که رفتنی نیستم.... خلاصه رسیدم به نزدیک اون دوتا ماشین و درست مقابل اون خونه ای که حاج حسین،سید و بقیه بودن... حدود 30 متری بچه ها،حصار اطراف خونه که ازقلوه سنگهای موجود درمنطقه و به ارتفاع حدود 70سانتیمتر درست شده بود،کنار بچه هایی که پشت دیوار سنگرگرفته بودن، نشستم... میخواستم ادامه بدم و به سمت حاجی برم که صدای فریاد حاجی منو به خودم آورد وگفت:مگه نمیبینی قناص یکی یکی بچه ها رو میزنه،سرجات بشین... از اون فاصله هم نمیشدخشابها رو براشون پرتاب کنم... وقتی زمین گیر شدم،تازه متوجه شدم،سمت راست و چپم کسی نشسته و چند نفر دیگه هم تو همون راستا نشسته بودن وبصورت پراکنده به اطراف تیراندازی میکردن... تازه داشتم نفر سمت چپم روتوجیه میکردم که فلانی سرت رو بدزد که چند نفرقناص بچه ها رو میزنن، دیدم که مغزش پاشید رو سنگهای همون دیوار کوتاه که پشتش سنگر گرفته بودیم ودقیقا به حالت سجده سرش افتاد رو زمین...نگاه کردم دیدم کنار گوش سمت راستش تیر خورد واز سمت چپ سرش خارج شده بود... بله حدود اذان ظهر بودکه دیدم اول وقت لبیک گفت و رکوع نرفته،سجده رفت... سمت راستیم روصدا کردم بهش گفتم حواست باشه کناریمون رو هم زدن که دیدم جواب نمیده،دوباره صداش کردم دیدم جواب نمیده، تکونش دادم ومتوجه شدم که اصلا حواسش نیست و انگار تو این دنیا حضورنداره... بعد که دقت کردم دیدم تو اون شرایط اصطلاحا هنگ کرده...تا اومدم عکس العملی نشون بدم، دیدم به پشت افتاد...تیر دقیقا تو گلوش خورد... منم حسابی کفری شده بودم...از ایمان ضعیفم همونجا داد زدم...خدااااااا این چه امتحانیه که داره سرم میاد؟! یا منم ببر یا یه راهی باز کن... بی ام پی دوم خودش رو رسوند و از روی مهماتی که بی ام پی اول آورده بود و وسط جاده انداخته بود و از ترس هدف قرار گرفتن با موشک،صحنه رو ترک کرده بود،رد شد و تقریبا غیر قابل استفاده شد،هر چند که بخاطر قرار گرفتنشون توی فضای باز و وسط جاده ،بخاطر اجرای آتش تک تیراندازها، عملا غیر قابل دسترسی و استفاده بود... و خودش رو به بچه ها رسوند،تو این فاصله هم کلی به سمتش موشک آر پی جی و اس پی جی و...شلیک شد... و حاج حسین و سید و بچه ها کنار خونه،زمین گیر شده بودند،طوریکه اگه کوچکترین حرکتی میکردن مورد اصابت تک تیراندازها قرار میگرفتن... راننده بی ام پی با عجله و دستپاچگی سعی در عقب و جلو کردن داشت تابتونه درب بی ام پی رو که درعقبش قرار داره رو به نزدیک بچه ها هدایت کنه،که توهمین تحرکات باستون بتنی خونه برخورد وتخریب شد ومنم که شاهد صحنه بودم،هی جوش میزدم که نکنه تو این شیر توشیری،بچه ها رو له کنه... مسلحین کم کم حلقه محاصره رو تنگ تر کردن وکاملا واضح دیدیم که ازسمت چپ مثل گرگهایی که به گله میزنند،نفوذ کردند و از فاصله خدود 10تا 15متری به سمت بچه ها تیراندازی کردن... مجروحین به همراه سید ابراهیم سوار بی ام پی شدن...حاج حسین که مجروحین رو سوار کرده بود،خودش ازهمه آخرتر قصد سوار شدن داشت که مورد اصابت قرار گرفت ودستش از دست سیدابراهیم که میخواست حاجی رو بکشونه تو،جدا شد(سید گفت که خود حاجی دستش رو از دست سید جدا کرده بود)نوادگان معاویه به قدری نزدیک شدن که رگبار رو داخل بی ام پی گرفتن و سید میگفت که گلوله ها وقتی به بدنه ی داخل بی ام پی برخورد میکردن،کمونه کرده و چندین بار بین در و دیوار داخل رد و بدل میشدن ودرست همونجا گلوله ی دوم به پهلوی سید ابراهیم خورد... خلاصه بی ام پی از اون مهلکه خودش رو خارج میکنه، اما بدون حاج حسین... ماهم دیدیم که چاره ای جز شکستن محاصره نداریم، پشت بیسیم اعلام کردم:هرکسی که صدای منو میشنوه فورا خودش رو به ما برسونه و ازقسمت پشتی حلقه ی محاصره رو بشکنیم وعقب نشینی کنیم... در اون حالت از سه طرف محاصره ی کامل بودیم و از ازقسمت پشتمون دشمن در فاصله ی دوری قرار داشت که همونجا تو اون شرایط سخت،سیدمصطفی موسوی اعلام کرد:حاجی قبضه ی SPGرو چکار کنم؟ منبع دم عشق،دمشق
🌹میلاد با سعادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) و روز جوان مبارک باد برجلوه و اجلال محّمد صلوات🌸 بر چهره و تمثال محّمد صلوات🌸 دیدند چو رخسار علی اکبر را🌸 گفتند که بر آل محّمد صلوات🌸 @seyyedebrahim
🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🔹مؤمن، گناه خود را چونان تخته سنگ بزرگى بر بالاى سرش مى بيند كه مى ترسد به روى او بيفتد. 🔹و كافر، گناه خويش را مانند مگسى مى بيند كه از جلوى بينى اش رد مى شود. 🔸إنّ المؤمنَ لَيَرى ذَنبَهُ كَأَ نَّهُ تحتَ صَخرَةٍ يَخافُ أن تَقَعَ علَيهِ، 🔸والكافِرَ يَرى ذَنبَهُ كأنّهُ ذُبابٌ مَرَّ على أنفِهِ 📚بحارالأنوار جلد77 صفحه77 @seyyedebrahim
🍃💙بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم💙🍃 🍃📕❤️تقویم امروز‌ یکشنبه👇 🍃🗓💙17 فروردین 1399 ه‌ش 🍃🗒❤ یازدهم شعبان 1441 ه‌ق 🍃📒💜 پنجم آوریل 2020 م 💝💜💙❤️💛💚💖 🍃💚 امام صادق ع : 🍃💙 بهترين كارها در پيش خدا نگهداري از زبان است در غیبت نکردن؛ تهمت نزدن ؛ خبرچینی نکردن و آزار نرساندن بدیگران . 📚منبع : كنزالعمال ، ج 3 ، ص 551 ، @seyyedebrahim
❤️😔 لبخندت دعای بارانی 💦 است، درمیان خشکسالیِ مرزهای قلب❤️من...! ♥️ @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_ششم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی از اصطلاحا خط القع
بسم رب الشهدا به قلم منم از کوره در رفتم و گفتم:اون قبضه بخوره تو سرت....جونتو بردار و بکش عقب... اونم با همون آرامش خاص و همیشگیش گفت:خوب چیکار کنم این قبضه دست من امانته... تو اون شرایط سخت تشنگی، خستگی و بی مهماتی، دیگه جای وایستادن نبود... بچه ها خودشون رو رسوندن و با آتیش پراکنده و پوشش ،حرکت کردیم... و دشمن هم که حسابی روحیه گرفته بود و تعدادی از بچه ها رو هم اسیر کرده بود، به سمتمون تیراندازی میکرد... دیگه نایی برای ادامه ی مسیر نمونده بود... بچه ها سرامیکها رو در میاوردن و تو مسیر میانداختن، حتی تحمل سنگینی یه نارنجک هم ازمون سلب شده بود... از یه مسیر دیگه و درست تو دل دشمن و حدود 8 کیلومتر راه رو که تا مواضع خودی داشتیم رو طی میکردیم... تو همون مسیر چند نفر دیگه ای رو از دست دادیم... منم که آخرین نفر ستون بودم، چشام سیاهی تاریکی میرفت و هر لحظه فاصله ی خودم رو با بچه ها بیشتر احساس میکردم،به خودم اومدم و دیدم اگه عقب بمونم ، اسیر شدنم قطعیه...بالاخره خودم رو رسوندم و تو مسیر تجهیزات بچه ها رو روی زمین میدیدم... سید مجتبی حسینی رو هم که قبلا قضیه اش رو گفتم و همچنین شهید مالامیری که چطور از خودگذشتگی کرد و کنار اون مجروح موند و گفت من چطوری اینو که مجروح شده تنها بذارم، فردا چی جواب بدم و حتی از روحیاتی که ازش سراغ داشتم ، دغدغه ی اینو داشت که بعدا بگن معلممون درسایی که به ما میداد رو خودش عمل نکرد... ... ✅کانال (
اَبَدْ وَاللّٰهْ مٰاٰ نَنْسیٰ الْعَقیلَةْٔ: به مناسبت روز جوان تا تاریخ ۱/۲۶/سالروز شهید محمد رضا دهقان امیری که به نقلی جوان ترین مدافع حرم میباشند ختم صلواتی راه انداخته ایم هدیه روز تولدشون وتقدیم به ارواح مطهر شهدا خصوصا این شهید والا مقام که در راه پاسداری از حریم بی بی زینب به پسر ارباب حضرت علی اکبر(ع) اقتدا کردند و به حیات طیبه رسیدند لذا در صورت تمایل شرکت در ختم تعداد صلوات مورد نظر خونواده محترمتونو برامون ارسال کنید تا تعداد کل صلوات ها مشخص و اعلام بشه یاعلی ✋🏻 التماس دعا🤲🏼 قبولتون باشه 🌹❤ به آیدی زیر ارسال شود👇🏼 @modaafe3
«شهید یعنی: به خیرگذشت...نزدیک بود بمیرد!» "تو"  چه میکنی،این میانه ی خون برادرم...؟!برای بیداری ما...؟! آخ ... یادم رفته بود ... شهید بیدارمیکند ... شهید دستت را میگیرد ... شهید بلندت میکند ... @seyyedebrahim
... زمیـن حقیر بود برای داشتنت... به تو بیشتر می‌‌آید... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim
آیت‌الله خوشوقت : تصميم بگير. اگر تا ب حال نماز شب نخوانده ای، خيلی به خودت ضرر زده ای. اگر می خواهی جلوی ضرر را بگيری، از امشب تصميم بگير و بلند شو. نيم ساعت بلند شو، كم كم درست می شود انشاءالله. @seyyedebrahim
امام خمینی: آنهائی که اسلام را خلاصه می کنند در اینکه نمازي بخوانند و روزه ای بگیرند و در گرفتاری این جامعه دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم مسلم نیستند شادی روح مطهر امام شهدا صلوات @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_هفتم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی منم از کوره در رف
بسم رب الشهدا (پایانی) به قلم یه مورد دیگه که یادم رفت عرض کنم این بود که تو اون شرایط بیسیمهای آنالوگمون (داخلی)توسط دشمن شنود میشد و اومده بودن روی شبکه مون و با فارسی صحبت کردن و بعضی الفاظ رکیک نسبت به اهل بیت ، روحیه ی بچه ها بیشتر بهم میریخت... بعد اینکه با اون وضعیت رسیدیم به عقبه، چند تا ماشین اومده بودن دنبال بچه ها... و آذوقه ای که قرار بود بیاد تو خط، رو هم انباشته شده بود و با دیدن آب و غذا مثل کسایی که از قحطی در اومده باشن ، خودمونو انداختیم رو آب و خوراکی ها... آبی که در دهان نمونده بود، همون یه مقدار کمی که کف از دهان میومد و از دهان خارج میکردیم ، بعضا همراه خون بود... بعد از خوردن آب، یه ظرف حلوا شکری برداشتم که بخورم، وقتی یک تکه ازش کندم و خوردم، ناخوداگاه همشو از دهانم خارج کردم و دیدم که خونی شده...بله دهان و گلوی بیشتر بچه ها زخم شده بود... بعد از اون تا مدتها که حلوا شکری میدیدم حالت تهوع میگرفتم... بعد از اون به دستور فرمانده ، قرار شد بچه های باقیمانده رو سر خط کنیم و همونجا خط پدافندی تشکیل بدیم ...که با اون شرایط بچه ها،اصلا عملی نشد... و از همونجا هم مجبور شدیم چند کیلومتر دیگه عقب نشینی کنیم و همون نقطه ی رهایی رو تثبیت کنیم... از زمان جدا شدن از مجروحین، نقطه شون رو با جی پی اس ثبت کردیم و تذکر اکید دادیم که اگه از آسمون سنگ هم اومد جاتون رو ترک نکنید تا بیاییم دنبالتون، چون اکه راه بیافتین صد در صد گم میشید و ممکنه اشتباها برید تو دل دشمن ،موارد امداد رو به بچه ها گفتیم و با شریان بند هر چند دقیقه یه بار بالای زخم رو میبستن و باز میکردن تا جلو خونریزی رو بگیرن...تا آخرش ، مدام منو پیج میکردن و کمک میخواستن، ماهم که تو اون معرکه گیر کرده بودیم و هیچ چاره ای نداشتیم... بعد از اینکه خلاص شدیم، رو شبکه پیجشون کردیم و اونا گفتن که ما محل رو ترک کردیم... دو دسته شده بودن...و متاسفانه مجروح رو تنها گذاشته بودن و هر دو نفر با یه بیسیم از هم جدا شده بودند... بیسیمهایی هم که در اختیارشون بود، یکی سراسری(دیجیتال) و دیگری داخلی(آنالوگ)بود... و از هر دو گروه پرسیدم که موقعیت؟ و طبیعی بود که نمیدونستن تو چه موقعیتی هستن... خلاصه با کلی نشونی دادن و اینکه تو جهت یابی ضعف داشتن،و عدم توجه به تذکرات مبنی بر عدم ترک موقعیتشون، کارمون رو خیلی سخت کردن... گروه اول رو از پرسیدن پوشش گیاهی منطقه و جهت غروب خورشید هدایتشون کردیم و بالاخره بعد کلی علامت دادن و راهنمایی با تیراندازی آوردیمشون... و گروه دوم هم میگفت تو مسیرمون یه منبع آب بتنی میبینیم که تو اون منطقه کلی از اون منابع بود... خلاصه اونا رو هم تقریبا با همین شیوه و با آوردن خودرو محمول دوشکا و تیر اندازی در نزدیکی محلشون از دل دشمن کشیدیم بیرون... ولی متاسفانه اون مجروح اسیر شده بود و فردای اون روز فیلمش از شبکه ها پخش شد... "دم عشق،دمشق" ✅کانال
مادر شهید: شنیدن بعضی از معضلات جامعه،  مصطفی رو خیلی عذاب می داد ... و ساعت ها به فکر فرو می‌برد از جمله مشکل فقر مالی مردم بود... این‌که کودکی نتواند ،از کوچکترین  امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش  می داد... سل 82  پدر مصطفی برای پسرا  یک مغازه محصولات  فرهنگی  مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود... یه روز مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،تا در کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو  لوازم التحریر  بذاریم... وقتی علتش را پرسیدم جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ،موفق ترهستیم... درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های  بی بضاعت قرار دهد... یکی از اولویت های مهم مصطفی در زندگی،دستگیری و کمک به دیگران بود... @seyyedebrahim