#یا_زهرا_س💔
اشڪهایے را ڪه مےریزم نثارِ مادر اسٺ
هدیہ بر غم هاے قلبِ بےقرارِ مادر اسٺ
مےرسد روزے ڪه سوغاٺِ مدینہ مےشود
تربٺِ پاڪے ڪه از خاڪ مزارِ مادر اسٺ
#یا_فاطمہ_زهرا_س🥀
#ایام_فاطمیه🥀
#دلتنگی_شهدایی 😇 🌱
بخیر میشود این صبحهای دلتنگی ؛
ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت ... :) ♥️ 🦋
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#دلنوشته_های_یک_جامونده :) 🥀
#پروفایل
@seyyedebrahim
پشتپا خورده ز مردم گله را میفهمد
این دل تنگ مگر فاصله را میفهمد
همه را با خبر از آمدنت کن، برگرد
جامهی آمدنت را به تنت کن، برگرد
#أين_صاحبنا ⁉️
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواندن دعای سلامتی امام زمان(ع)توسط شهید صدرزاده در بین نیروهایش...
🤲🤲
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج💙
@seyyedebrahim
#شهید_مصطفی_صدرزاده :
🌷شهـــــادت یعنی؛
🥀زنــدگے کـن، امـا فقط برای خدا...
اگـــــر #شهـــــادت میخواهید
زنــدگے ڪنـید، "فقط برای خدا"🥀
@seyyedebrahim
#سلامامامزمانم❤️🍃
خودتبرایظهـورتدعاڪن وبرگـرد!
دعایمـنبهخودمهمنمیڪنداثـری...
+جُزخواستـن تـو
هیچنخواهـد دلِما...♥️
#اللّهُمَّعجِّللِوَلیِّکَالفَـــرَج 💕
@seyyedebrahim
یکی از اعضای کانال برای شفای یکی از اقوامشون التماس دعای فراوان دارند
زاد روز مسعود حضرت عیسی مسیح (ع)
پیام آور رحمت واسعه الهی بر بشر
پیامبر صلح و محبت
بر جان های زلال و حق طلب گرامی باد
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ ❤️
کومندان ... سید ابراهیم 😄
+دارت بازی کردن تو جبهه 💕
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#گردانـسیدابراهیم
@seyyedebrahim
#چنــخطعشــقـــد
شهیدمصطفیصدرزاده....(:
شهیدصدرزادههمہجورهباخدامعاملہکردهبود....
ادامہدرعڪس 🌸🌱
سخنیازهمرزمانشهید🍁😍
ڪپیبہشرطخواندنزیارتعاشورابرایشهید...
#منعاشقامامزمانم ♥️
#آسیدعلےعشقمونہ |♡🍂
#دختران_بهشتی_باشم
@seyyedebrahim
#دلتنگی_شهدایی💔 🍃
زندگی چیست به جز لحظهی خندیدن تو؟
صبح، یعنی ڪھ چراغانیام از لبخندت...:) ♥️ 🦋
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️
#دلنوشته_های_یک_جامونده :) 🥀
روزگارتون شهدایی ✨
#پروفایل
@seyyedebrahim
﷽
نشستـه غرق
تماݜای #شیعیـان خودݜ
ڪسی نیامده😞
جـز او سر قرار #خودۺ
چه انتظارعجیبیسٺ
اینکه ݜب تاصبح
ڪسی قنوت
بگیـردبه انتظار خودۺ😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#دلتنگی_شهدایی 😇 🌱
بخیر میشود این صبحهای دلتنگی ؛
ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت ... :) ♥️ 🦋
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#دلنوشته_های_یک_جامونده :) 🥀
#پروفایل
@seyyedebrahim
#شهیدانه 🌱
خـدایا از تـوممنونـمبـیانـدازه ڪـه در دل مـا محـبت
«سیـدعلــیخامنــهای»
را انداختـی تا بیامـوزد درس"ایستادگـی"
را درس اینڪـه یـزیدهـایدورانرا بشناسیـم و جلـوی آنـهاسـرخـم نکنیـم.
"شهیـد صـدرزاده✨
" @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏔 مکتب حاج قاسم نماد عقلانیت یک انسان مومن هست...
❇️ استاد پناهیان در گفتگو با سایت رهبر انقلاب
@seyyedebrahim
#دلتنگی_شهدایی💔 :)
گاهۍتمامجمعیتشـھر...
همانیڪنفࢪےهستکہنیست 🙃🥀✨
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#دلنوشته_های_یک_جامونده :) 🥀
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۸ روز مانده...
درکِ زهرا، شهید میخواهد
مــــــــادرِ ما شهید پرور بود🖤
#ما_ملت_شهادتیم
@seyyedebrahim
#وصیت نامه تکان دهنده یک شهید
دو ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود. یک شب بچه ها خبر آوردند که یک بسیجی اصفهانی در ارتفاعات کانی تکه تکه شده است. بچه ها رفتند و با هر زحمتی بود بدن مطهر شهید را درون کیسه ای گذاشتند و آوردند.
آن چه موجب شگفتی ما شد، وصیت نامه ی این برادر بود که نوشته بود: «خدایا! اگر مرا لایق یافتی، چون مولایم اباعبدالله الحسین (ع) با بدن پاره پاره ببر.»
راوی: خاطره از بسیجی محمد
منبع: کتاب کرامات شهدا، صفحه:75 #کرامات شهدا
#شهید محمد حسین یوسف اللهی
#وصیت نامه شهدا
@seyyedebrahim
#دلتنگی_شهدایی 💔
گرچه به اجبار قرنطینه شدیم اما خب
به تماشای همان عکس رخت مشغولم
علی قهرمانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@seyyedebrahim
وظیفهشناسی و ازخودگذشتگی زوریک در محل خدمتش باعث محبوبیت وی شد.😊
زوریک شیفته ورزش بود و فوتبال بازی میکرد، و به همین دلیل پس از شهادت وی جمعی از دوستانش تیم فوتبالی به نام «شهید زوریک مرادیان» تشکیل دادند. ✅
زوریک نخستین شهید ارامنه در جنگ بود، از این رو، تمام ارامنه ایران از شهادت او به طور غیر منتظرهای یکه خوردند و موجی از درد و اندوهی عمیق پدید آورد.💔
شهید زوریک مرادیان🌹
اولین شهید مسیحی دفاع مقدس
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل یازدهم ..( قسمت ۱۰)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
گفتم: آخر حیف است این لباس مهمانی است. خندید و گفت: من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟! تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: بنشین. بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نوام تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیر کارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم دست خودم نبود می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا به اندازه تو دوست نداشته ام گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند اما وقتی فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صد هزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی چه کنم که جنگ پیش آمد و گرنه خیلی فکرها توی سرم بود اگر بدانی تو منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد. اگر بودی و این همه رنج و درد و کشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان. از من ناراحت نشو. درکم کن. به خدا سخت است این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند.مگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.
به خودم آمدم. گفتم: تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم. نفس راحتی کشید و گفت: الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد اما مطلب دیگری که خیلی وقت دلم می خواهد بگویم درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده هر بار که می آیم می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی. زدم زیر گریه، گفتم: صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.
با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: گریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند این ها واقعیت است باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی مکثی کرد و دوباره گفت: این بارهم که بروم دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد مواظب بچه ها باش و تحمل کن. و من تحمل کردم صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد گاهی از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را با خبر کنند. برادرهایش آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....