eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
749 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
یک شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ طبق روال هر ساله روز عرفه راهی صنف لباس 👕فروشی ها شدم. با نوای گرم🎤 حاج آقا منصور ارضی که خداوند بر تاییدات و طول عمر ایشان بیفزاید، از روضه حضرت آقا سید الشهدا {صلوات الله علیهم} مستفیض گردیدم. ساعت پنج ، پنج و نیم جلسه تمام شد. همراه با خیل جمعیت به طرف میدان توپخانه می‌رفتم. طی مسیر، گوشی همراهم 📱 را روشن کردم پیام ها پشت سر هم آمد. شروع کردم به چک کردن. به یکی از آنها که رسیدم، درجا میخکوب شدم:😓 " مرتضی عطایی ابوعلی به یاران شهیدش پیوست. "😭💔 تازه از روضه آمده بودم. دلم رقیق شده بود. خبر شهادت ابوعلی حسابی منقلبم کرد و ریختم بهم. بی اختیار اشکم سرازیر شد😭. با خودم زمزمه می کردم : چقدر راحت اینها شهادت را می‌گیرند، چقدر راحت قید همه چیز را زده و دنیا را سه طلاقه می‌کنند، خوش به حالت ابوعلی! خوش به حالت! روز عرفه رفتی پیش ارباب.😟 روز عرفه رفتی پیش رفیق جون جونیت سید ابراهیم♥️. تو را به خدا یک نگاهی به ما کن. ابوعلی قربانت بروم. ابوعلی فدایت بشوم... این ها را می‌گفتم و مثل باران اشک😢 می ریختم و مسیر را می‌آمدم. همان جا تصمیم گرفتم، تا چهلمش نشده صحبت‌هایم با ابوعلی را کتاب کنم.📚 سریع دادم مصاحبه ها 🎙 را پیاده کردند. خیلی تلاش کردم، اما قسمت نشد کار تا چهلم آماده شود. و امروز در سالگرد جناب مرتضی عطایی این افتخار نصیبم شد که بتوانم این مصحف 📖 را تقدیم درگاهش کنم؛ ان شاالله که توشه ای باشد برای آخرتم. در پایان ضمن عرض ارادت به تمام کسانی که در تهیه این کتاب یاری ام کردند، دست بوس همه ی آن ها هستم؛ دانیال عزیز که علاوه بر معرفی دوستان شهید، تصاویر زیادی از ابوعلی را در اختیارم گذاشت؛ جنابان 'جرجانی' پدر و برادر خانم همسر شهید مرتضی عطایی که حدود ۱۰۰ تصویر به بنده دادند؛ مهدی شهبازی که زحمت پیاده کردن مصاحبه ‌ها را متقبل شد و صمدی عزیزم که همیشه در کنارم بوده و خواهد بود. اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک ان شاالله 🙏💚 علی اکبری مزدآبادی ۲۰ مرداد ۱۳۹۶ ...💔... ⚪️ ادامہ دارد ...
لطفا پیج جوان ترین شهید مدافع حرم استان مازندران، شهید سید سجاد خلیلی، در اینستاگرام را حمایت و تبلیغ بفرمایید🌹 https://instagram.com/shahid_sajad_khalili @Aghaseyedsajad
🌻✨ جای پاے نفست مانده به صحراے خیال... ای فراسوے تجسم! به دلم جا دارے♥️🍃 ‌‌‎‌  و آقای مهدے سلحشور مداح اهل بیت علیهم السلام
تخریبچی شهیدمحمد نقی شمالی از لشگر ۳۱ عاشورا شهید بزرگوار به سال ۱۳۴۴ خورشیدی در دامنه کوههای آذرآبادگان در شهر تبریز دیده به جهان گشود او را محمد نقی نام نهادند که نشان علاقه والدین وی به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود . سالهای ابتدایی را در مدرسه شیخ محمد خیابانی و راهنمایی را در مدرسه بدر گذراند و همزمان با شروع جنگ تحمیلی وارد دبیرستان شهید مطهری شد در اوایل سال ۱۳۶۱ بعد از گذراندن دوره آموزش بسیج با تعدادی از همرزمان خود با عنوان تخریبچی راهی جبهه های غرب شد در پاکسازی میادین مین بجا مانده از دشمن در مناطق دشت ذهاب ، ارتفاعات بازی دراز ، داربلوط ، زله زرد و قصر شیرین سهم بسزایی داشت ، پس از شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل راهی گردان تخریب (رعد) لشگر عاشورا شد در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین در حین گشودن معبر بر روی ارتفاعات کانی مانگا پای راست خود را بر روی مین جا گذاشت.پس از دوره نقاهت دوباره هوایی شد و به خیل رزمندگان پیوست در عملیاتهای والفجر ۴ و کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و سر انجام در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ منطقه عملیاتی بلفت به آرزوی دیرینه اش رسید. 🆔@seyyedebrahim
مگیر از زائرانت لحظه‌ای فیض زیارت را مبند اینگونه بر یاران‌خود راه سعادت را .. 💔
4_345554935284237897.mp3
1.98M
میان خدافظی دل منو میسوزونن؛ نذاری تنها شم اخه همه دارن میرن...
فاطمه خانم اقا مصطفی تولدت مبارک❤️
🌊✨ _______________ مثل داروهاے کم پیدا، نبودت فاجعه ست...!🖐🏻من پر از دردِ توام! بیمار میدانے ڪہ چیست؟!💔🍃
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#دلتنگے_شهدایے 🌊✨ _______________ مثل داروهاے کم پیدا، نبودت فاجعه ست...!🖐🏻من پر از دردِ توام! بیما
🎤♥️ ___________ یه روز جلو حرم بی بی جان یکی از رزمنده ها به طعنه گفت: "داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟!" عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم... که مصطفے دستمو گرفت و با خنده گفت: "حاجی تو صف وایستادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن!😂😁🖐🏻"  راوی همرزم شهید
❤️ در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» ....❤️ خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی کرده بود. اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود. 🌹 وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟ با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم نام آقا صـــــادق ببینم این دعا را خواهم کرد. 😊 دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صـــــادق جنگی را دیدم . در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.✅ 💔 🆔@seyyedebrahim
بی تو از تمام ثانیه‌ها بغض می‌بارد... نذر فرج یوسف زهرا صلوات 🆔@seyyedebrahim
🔔فروش ویژه🔔 💥 💥 💫💫 💞زیباترین💞 💥متنوعترین💥 همه وهمه در یک کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1690238978Cdd283d20a8 🌹حمایت ازطرحهای 🌹
کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسد اربعینی ، حرمی ، کرب و بلایی برسد آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی دارم امید که از دوست ندایی برسد. السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام. # روز شمار اربعین حسینی (ع). #۹روز تا اربعین حسینی (ع) 🏴🏴🏴🏴 ‌
❤️ بی ‌یار دل شڪسته و دور از دیار خویش درمانده‌ایم عاجز و حیران به ڪارخویش عبید زاڪانی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | 🦋شهید مدافع‌حرم مهدی ذاکر حسینی بسیار وقت‌شناس بود! وقت بیهوده و تلف‌شده نداشت! هنوز کاری تمام نشده بود که بلافاصله کار دیگری را ... ! 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید گمنام مدافع حرم مهدی ذاکرحسینی ❤️
۲۷ شهریور روز شعر وادب فارسی بزرگداشت استاد شهریار گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊 سلام بر تو ڪہ سایہ ے مهربانے ات راه نفوذ تنهایے را بر هر قلبے میبندد سلام بر تو ڪہ تشعشع مهرت هر دل یخ زده اے را گرماے زندگے مے بخشد سلام بر تو ڪہ نسیم نوازشگر محبتت هر جان خستہ اے را پر امید مے ڪند سلام بر تو ڪہ باران مقدس نامت هر شوره زار عطشناڪے را سیراب میڪند ✋سلام بر قطب عالم
🌸🌿 خندهٔ خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام! سجاد سامانی ❤️
🕊🌺 🍁مصطفی هیچ وقت نماز شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر اتیش بودیم من کف خانه پناه اوردم، داشتم از ترس میلرزیدم مصطفی گفت ها ترسیدی گفتم ممممن تتترسیدم نه خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به مصطفی نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود، سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره کسی بلند نشد جز مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد 🆔@seyyedebrahim