eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
748 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت از همسر بزرگوار شهید مدافع حرم نوید صفری: عید غدیر بر حسب اتفاق هر دوی ما بر سر مزار رفته بودیم البته همدیگر رو ندیدیم اما اون روز آقا نوید ضمن صحبت با پدر شهید خلیلی، ایشون از کرامت شهید در ازدواج جوان‌ها می‌گوید؛ آقا نوید هم همونجا از آقا رسول می‌خواد که کمک کنه براش یه دختر خوب پیدا بشه... همون روز خاله آقا نوید و مادرم همدیگر رو پیدا می‌کنند و دو روز بعد برای خواستگاری به منزل ما می‌آیند عکس شهید خلیلی تو اتاقم بود وقتی آقا نوید وارد اتاق شدند براشون خیلی جالب بود و این رو نشانه خوبی تلقی کردند که واسطه آشنایی ما این شهید است... خطبه عقدمان به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خونده شد نوید سر سفره عقد، قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن رو باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد با هم بخونیم؛ آیه اول صفحه رو که دید، لبخند زد، چشماش از شوق برق می‌زد: "آیه مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ" اومده بود @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌈🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین🌈🍃🌺
عجب آن نیست که آمدی دلم صید تو شد عجب آن است که من عاشق صیاد شدم صدر زاده/سید ابراهیم/ صبحتون منور ب نگاه شهید صدرزاده🌷🌷🌷🌷 🍃🌿🍃🌿🌷🌿🍃🌿🍃 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mohammad Nobahari-Davaye Man.mp3
12.67M
. گرفته حال جمعه با بغض‌هاے سرد و بے‌صدا تو ڪوچه‌ها غریبونه رد میشه از شلوغے‌ها... °• 🎙 @seyyedebrahim🍃🍃
چـقدر منتظـرش بودیم! هیچے ما فقط دم زدیم من فقط دم زدم من فقط دم زدم من فقط دم زدم...🖤🥀 😔😔😔😔
آزاده باش... قیمتۍخواهی‌شد... آنقدر‌قیمتی‌ڪه‌خداوند‌خریدارت‌شود آن‌هم‌به‌بالاترین‌قیمت؛‌یعنی«ولایت» سلمانش‌ را‌ با«مِنّااهلَ‌البِیت»خرید! حُرَّش را با«حَلَّت بفِنائِک» ویقین‌بدان را با«انتظار» خواهد خرید وچه‌مقامیسٺ‌این ... اللهم عجل‌لولیڪ‌الفرج 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه حرفش هم با ما این بود که دعا کنید من شهید شوم سید مجتبی کیایی یکی دیگر از دوستان شهید، نوید صفری را توصیف کرده و می‌گوید: من دوست 15 ساله آقا نوید هستم. در مسجد با ایشان آشنا شدم. در بسیج محل مسئول نیروی انسانی بود. چند سالی هست که با هم یک روضه هفتگی منزل آقای رسولی راه انداخته‌ایم. که من و ایشان و آقا مرتضی از بنیان گذاران این روضه بودیم. تقریبا هر هفته با هم روضه می‌خواندیم. گاهی با هم در تلگرام هماهنگ می‌کردیم که امشب از چه کسی روضه بخوانیم. هر هفته دور هم جمع می‌شدیم و زیارت عاشورا و روضه خوانی داشتیم. بعدش نوید از خاطرات سوریه برایمان تعریف می‌کرد. او ادامه می‌دهد: خیلی مقید بود که شب‌های جمعه دعای کمیل حاج منصور را در حرم شاه عبدالعظیم(ع) حضور داشته باشد. با هم خیلی مزار شهدا می‌رفتیم. همه حرفش هم با ما این بود که دعا کنید من شهید شوم. آنقدر هم پیگیری کرد و در روضه‌ها خواست تا به آرزویش رسید. @seyyedebrahim
خاطرم هست که ما پنج شنبه عقد کردیم و ایشان روز جمعه دنبال من آمد تا با هم به نماز جمعه برویم. مسافتی نزدیک به 2-3 کیلومتری را پیاده رفتیم و هر کدام از دوستان ایشان که می‌گفت بیاید تا با ماشین برویم او می‌گفت که نه می‌خواهیم با هم پیاده برویم. فکر می‌کنم ما اکثر شهرهای ایران را رفته بودیم. یک سری از شهرها را به دلیل کاری که ایشان داشتند و به دلیل رفت و آمدها و دیدارها با دوستانشان برای کار سوریه، می‌رفتیم و یک سری دیگر را نیز به خاطر تفریح و گشت و گذار می‌رفتیم. خاطرم هست که در سال 87 و بعد از سفر به کربلا، روزی من در حوزه بودم و کلاس مباحثه من باقی مانده بود. در این زمان ایشان دنبالم آمد و در حالی که تمام لوازم سفر را آماده کرده بود از من خواست به سفر شمال برویم. این سفر یکی از بهترن سفرهایمان بود چرا که ناگهانی بود. در مورد هزینه نیز ایشان زیاد اهل حساب و کتاب نبود و معمولا آن چیزهایی که پس انداز کرده بود را در مسافرت‌ها خرج می‌کردیم. یادم هست که اگر قرار بود برای خرید یک لباس ساده مثلا 20 هزار تومانی برویم، چیزی نزدیک به 50-60 هزار تومان خرج چیزهایی می‌شد که در راه می‌خوردیم. @seyyedebrahim
اولین فرزند ما سال 88 به دنیا آمد و دومین فرزند ما سال 94 به دنیا آمد. 2سال و نیم از عقد ما گذشته بود که اولین فرزندمان به دنیا آمد. ایشان برای اولین بار در رمضان 92 به سوریه رفت در آن زمان فاطمه 4 سال داشت و 6 سال از زندگی مشترکمان گذشته بود.اولین بار که گفتند می خواهند به سوریه بروند قرار بود که در آشپزخانه و تدارکات برای رزمنده‌ها کار کنند. من در آن زمان وابستگی زیادی به او داشتم و حتی جوری برنامه‌ریزی می‌کردم که برای خریدهای روزانه نیز با هم بیرون برویم. در این زمان وقتی برای اولین بار بحث رفتن ایشان مطرح شد، دلتنگی خودم برای ایشان جلوی چشمم آمد. وقتی که رفت، نذر کردم که یک جوری بشود که نرود و البته در همان دفعه نیز نتوانست به سوریه برود. وقتی که برگشت دیدم که خیلی نارحت است و مسیر برگشت تا شهریار را ایشان فقط گریه کرد. گریه‌های ایشان با صدای بلند برای من بسیار سخت بود. آن شب به من گفت که می‌خواهم بروم و با یکی از دوستان دعوا کنم. در حالی که ایشان اصلا اهل دعوا نبود. این حرف او برای من بسیار عجیب بود چرا که اصلا تا آن زمان ندیده بودم که او از کوره در برود. حتی یکبار از مادرش تشکر کردم که این فرزندش چه قدر صبور است. من خودم زود از کوره در می‌روم اما او بسیار صبور بود. @seyyedebrahim
⛔نخستین صفحه ترجمه و زیر نویس فارسی قصائد ملا باسم کربلائی⛔️ در خدمت محبین اباعبدالله الحسین کانال حاج ملاباسم کربلایی در ایتا درماه محرم 🏴 ⚫ قصائد حاج باسم کربلائی را با ترجمه و زیرنویس فارسی در کانال ايتا و صفحه اینستاگرام ♥️ بـــــــــــاســــم_فـــــارســـــی ♥️ دنبال ڪنید .. http://eitaa.com/joinchat/3850567683C67e656f55d @BASIM_FARSI
ز شرم بی ثمری سوختم که در همه عمر نه بار داد دلم بهر تو ، نه بار کشید... @seyyedebrahim
خدمت خادم کانال خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط عیش را برچیدند و رفتند ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند ◼️◾️▪️غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته تان و سلامتی و طول عمر با عزت برای شما و دیگر بازماندگان را از پروردگار متعال خواهانیم▪️◾️◼️ ما را در غم خود شریک بدانید با تشکر ═▩ஜ••▪️🕊▪️••ஜ▩═ @seyyedebrahim ═▩ஜ••▪️🕊▪️••ஜ▩═
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
کروکی محل تدفینش را کشیده بود کیایی از علاقه شهید نوید صفری به شهید خلیلی چنین می‌گوید: یکی از مطالب خیلی خاصی که زیاد از آن روایت می‌کرد، علاقه خیلی شدیدش به شهید رسول خلیلی بود. در وصیت نامه‌اش هم که چند روز پیش خواندیم خیلی اصرار داشت که من را در کنار شهید خلیلی دفن کنید. یک کروکی هم کشیده که دقیقا فلان جا من را دفن کنید. عقدش هم بالای سر شهید خلیلی خوانده شد. عکس‌هایش موجود است عکس پروفایلش این شهید بود و خاطراتش همه از شهید خلیلی بود. او همچنین به خاطره‌ای با شهید علیزاده اشاره کرده و می‌گوید: یادم هست یکی از خاطراتی که از سوریه تعریف می‌کرد این بود که مادر شهید سعید علیزاده به او گفته بود یا شهید شد بیا و یا سالم برگرد و جانباز نشو. سعید علیزاده هم جانباز شده بود و قبل از اینکه دوستانش بالای سرش برسند تکفیری‌ها او را به رگبار بسته و به شهادت رسانده بودند. نوید بالای سرش بود که می‌گفت: «من گفتم مادرت دوست ندارد اینطوری بروی، برای همین شهیدت کردند.» دستش را گرفته بود و گاهی می‌خندید و گاهی گریه می‌کرد. دوست شهید صفری از نحوه شهادت او چنین می‌گوید: در زمان شهادت نوید، رزمنده ایرانی دور و برش نبوده که روایت دقیقی از شهادتش داشته باشیم اما آن چیزی که گفته می‌شود این است که بچه‌های سوریه تعریف کرده‌اند که نوید و یکسری از بچه‌های سوریه در محاصره بودند، وقتی از محاصره در آمدند به سمت البوکمال در حال پیشروی بودند که تیر خورده و به شهادت می‌رسند. یکسری دیگر هم گفتند که وقتی نوید تیر خورد شهید نشد، به اسارت درآمده و در اسارت شهید شد. دقیق نمی‌دانیم چه شده است. سوری‌ها پیکر او را بعد شهادت دفن می‌کنند. منطقه که آزاد شد. چند روز گذشته بود که پیکر نوید را تفحص کرده و باز می‌گردانند. تقریبا از اربعین دیگر از نوید بی خبر بودیم و زمزمه شهادتش پخش بود. @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روبه شش‌گوشه‌‌ترین قبله عالم هرروز بردن نام حسین بن علی می‌چسبد... السلام علی الحسین♥️ و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 💐 @seyyedebrahim •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
💚 «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی @seyyedebrahim •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
... ببین چه دلخوشیِ ساده‌ای! همینم بس که یادِ من، به هر اندازه مختصر باشی... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•