eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
744 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی دلتنگت😭 شده ام اما نمی دانم خیلی را چگونه بنویسم که "خیلی" خوانده شود! صلواتی نثار شادی روح شهید 🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ سال گذشته در چنین شبی به دستور حاج معینی رفتم بحوث. بچه های فاطمیون را نفر به نفر گروهان به گروهان گردان به گردان و محور به محور طبق زمان بندی اعلام شده سوار بر اتوبوس و کامیون کرده و به منطقه عملیاتی محرم در غرب حلب اعزام کردیم در نهایت خودم آخرین نفر سوار بر ماشین فرهنگی و به سمت منطقه روانه شدم.... صبح قبل از طلوع آفتاب رسیدم خانات. .بدو ورود ، سید ابراهیم من رو به آغوش گرفت و گفت حاجی بریم دعوا... گفتم بریم.... . از جیبم پیشانی بند {لبیک یا خامنه ای} که از قبل برای سید کنار گذاشته بودم در آوردم و به پیشانی سید بستم... .بچه های یگان ویژه ناصرین که تعدادمان 23نفر بیشتر نبود، با تجهیزات کامل( آر پی جی، تیربار پی کا، قناصه و...) سوار ماشین فرهنگی که برای سید بود, شدیم. .من و سید روی سقف ماشینم نشستیم! علی اصغر گوشی را در آورد و شروع به مصاحبه کرد،: .حاج آقا سلام دم اول صبح، آقا کجا می روید؟ . گفتم روز دوم محرم و ما هم مثل امام حسین (روز دوم محرم ) وارد کربلا شدیم.... 🌷🌷🌷 ✅ کانال (با نام جهادی ) @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸چایی معطر !🌸 يه روز مرخصی خورده بوديم. من وسایل سید و جمع کردم تا فرودگاه برسونمش. يه نفر ديگه هم تو ماشين همراه ما بود که همراه سید ميخواست به ایران بره. 🛩 سید رو به من گفت من تو يه جای نوشابه (قوطی نوشابه) از خادم حرم عطر خالص هدیه گرفته بودم. ولی الان هر چی میگردم پیدا نمیکنم تو ندیدیش؟😢 بهش گفتم نه چطوري بود؟ گفت به رنگ چایی بود تو يه جای نوشابه(قوطی نوشابه). يه دفعه اون دوستی که همراهمون بود گفت: سید يه چيز بگم ناراحت نميشی؟ گفت : نه بگو عزیزم .☺️ گفت: من فکر کردم که اون چاییه که سرد شده واسه همین انداختمش دور😰 سید دست کرد تو جیبش پنج هزار لیر سوری که معادل پنجاه هزار تومن ما ميشه بهش داد ! 😳 گفت:اينو دادم بخاطر صداقت☺️ شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده🌹 @seyyedebrahim
صبح را آغاز میکنیم با نام خدایی که همین نزدیکیهاست خدایی که در تارو پود ماست خدایی که عشق را به ما هديه داد، و عاشقی را درسفره دل ما جای داد @seyyedebrahim
... ای شهید...! عشقِ تو مثل هوای دَم صبح است؛ تازه‌اَم می‌کند... کافیست کمی تو را نفس بکشم، کافیست ریه‌اَم را از دوست داشتنت پُرکنم... دستم را بگیر... @seyyedebrahim
🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گفتید که مصطفی سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. منظورتان تحمل سختی در انجام فعالیت‌های زندگی و کسب و کار است؟ نه. در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل می‌کرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود. مصطفی در ماه رمضان سال 90 یا 91 از یک روحانی به اسم محمدرضا بطحایی دعوت کرده بود تا برای کار فرهنگی به پایگاه بسیج بیاید. بطحایی با خانواده‌اش آمده بود و هرشب در مسجد برنامه داشت؛ بعدا این روحانی هم در سامرای عراق شهید شد. تا حدود ساعت 12 شب در مسجد می‌ماندند و کار فرهنگی می‌کردند. کلاس قرآن داشتند، سفره افطار داشتند، بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامه‌های مختلف داشتند. مصطفی آن موقع با مسئولان یک استخر صحبت کرده بود و بعد از تمام شدن کلاس‌های مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح به آن استخر می‌برد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد. بنابر این وقت چندانی برای استراحت نداشت. مصطفی جثه کوچکی داشت و به همین خاطر خیلی اذیت می‌شد. ماه رمضان در تابستان بود و واقعا شرایط سختی بود. یک بار به خانه آمدم و دیدم که حالش خیلی بد است و تهوع دارد؛ اما از فردای آن روز باز هم کارش را ادامه داد. خیلی به مصطفی وابسته بودم، وقتی به گشت محلی می‌رفت با اصرار همراهش می‌رفتم تسنیم: مصطفی به شما گفته بود که هم‌سنگر می‌خواهد و بعد از ازدواج هم کار فرهنگیش را ادامه داد؛ اما بالاخره زندگی شخصی او و شما هم مهم بود. ناراحت نمی‌شدید که مصطفی بخاطر کارهای فرهنگی، وقت کمتری در خانه است؟ نسبت انجام کارهای فرهنگی و حضور در خانه را چطور رعایت می‌کرد؟ به مصطفی می‌گفتم که زمان بیشتری را در خانه باشد چون من خیلی به او وابسته بودم اما اگر او نمی‌توانست کارش را طوری تنظیم کند که کنارم باشد، من همراهش می‌شدم. چند بار پیش آمد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه محلی برود و من با اصرار تمام همراهش شدم. اعتراض می‌کرد و می‌گفت که نمی‌تواند من را با بچه کوچک در ماشین تنها بگذارد و برود اما من به او می‌گفتم که درِ ماشین را قفل می‌کنم و منتظرش می‌مانم تا کارهایش تمام شود. برایم مهم نبود که مثلا ساعت 12 شب هست و در ماشین منتظر او هستم، همین که کنار مصطفی بودم خوب بود. اگر او نمی‌توانست وقتش را طوری تنظیم کند که در خانه باشد، من وقتم را تنظیم می‌کردم که کنارش باشم. تسنیم: ظاهرا با زندگی‌ای که مصطفی برای خودش و انجام کارهای فرهنگی‌اش تعریف کرده بود، شما مجبور به برنامه‌ریزی بودید تا بیشتر کنارش باشید. از اول هم قرارمان این بود که همسنگرش باشم. تسنیم: مصطفی نمی‌گفت که چرا دنبالش راه می‌افتید و می‌روید؟ چرا، اتفاقا ناراحت می‌شد. من به او می‌گفتم: «وقتی کنارت هستم، خیالم راحت است و آرامش دارم و وقتی بیرون می‌روی، فکرم مشغول می‌شود. اینکه در ماشین همراهت باشم راحت‌تر است تا اینکه در خانه باشم و فکرم درگیرت باشد». مهارت بالای مصطفی در فهمیدنِ بچه‌ها و نوجوان‌ها تسنیم: در بسیج برای مقاطع مختلف سنی کارهای زیادی می‌توان انجام داد؛ مثلا حتی برای کسبه محل هم می‌شود کار فرهنگی کرد. چرا مصطفی نوجوان‌ها را انتخاب کرده بود؟ مصطفی مهارت خاصی در بازی با بچه‌ها و جذب آنها داشت. یکی از بستگان ما بچه‌ای دارد که یک مقدار بیش فعال است؛ وقتی که مصطفی را می‌دیدند ذوق می‌کردند که الان بچه‌شان ساکت یک جا می‌نشیند چون مصطفی خیلی این بچه را سرگرم و با او بازی می‌کرد. به قول خودشان انرژی این بچه را تخلیه می‌کرد. وقتی بچه‌ها در یک مجلس مهمانی شلوغ می‌کردند و پدر و مادرها را خسته می‌کردند، مصطفی از جمع جدا می‌شد و همه بچه‌ها را گوشه‌ای جمع و با آنها بازی می‌کرد. خودش می‌گفت وقتی بچه‌ها وارد جمع بزرگترها می‌شوند، ممکن است بچه ها حوصله بزرگترها را نداشته باشند و بزرگترها هم حوصله سرگرم کردن بچه‌ها را نداشته باشند. بچه ها اگر در محیط مسجد و پایگاه بسیج شلوغ کنند، ممکن است بزرگترها دعوایشان کنند. با اولین دعوایی که بچه می‌شنود و برخورد بدی که می‌بیند، ممکن است برود و دیگر برنگردد. این خیلی برای مصطفی مهم بود که کاری کند تا نوجوان‌ها در پایگاه بمانند. بالاخره برخورد بزرگترها با بچه‌ها خیلی متفاوت است. آنها نیاز دارند که در حد سنشان برخورد کنیم. مصطفی وقتی این برخوردها را دید و متوجه شد برخورد بزرگترها ممکن است بچه‌ها را زده کند، این جمع نوجوانان را تشکیل داد. او در این کار خیلی مهارت داشت. «رفتن به پارک با فاطمه ... ➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
🍃🌸دوست دارم مثل تو باشم..... 🕊🥀توی بیمارستان بود. خبرنگار آمد بالای سر ابراهیم و پرسید: شما عملیات اخیر(فتح المبین) رو چطور دیدی؟ ابراهيم گفت: ما هر چه دیدیم عنایت خدا بود. در این عملیات ما کاری نکردیم. ما فقط راهپیمایی کردیم و از خدا کمک خواستیم. دشمن چنان از عظمت رزمندگان ما ترسیده بود که پا به فرار گذاشت. ما این آیه را با تمام وجود لمس کردیم: إنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرُکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ اگر دین خدا را یاری کنید، او هم شما را یاری می‌کند و گام هایتان را استوار می‌کند. (محمد/٧) @seyyedebrahim
••• توبہ↓ عبـارت‌است‌نوعۍانقلاب‌درونۍ نوعۍ نوعۍ‌انقلاب‌ازناحیہ‌خـود‌انسان‌علیہ‌انسان وبه‌این‌جهت‌است‌کہ‌توبه‌مختص‌انسان‌ استـــ .... •| استـادشهید‌مرتضۍمطهری |• @seyyedebrahim
💠فرازی از وصیت‌نامه شهید رسول خلیلی : 🌷غم اگر هست برای بی بی جان حضرت (س) باید باشد ، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله باید باشد و اگر دلتان گرفت روضه ایشان را بخوانید که من هم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. "ای که بر تربت من می گذری روضه بخوان نام شنوم ، زیر لحد گریه کنم... 🌷🌷 @seyyedebrahim
🤚🕗 اگر بناست که لطف کسی به ما برسد خدا کند فقط از جانب شما برسد نخواه منت بیگانه بر سر باشد خوش است خیر همیشه از آشنا برسد رضاجانم ❤️ ═══ ೋღ♥️ღೋ ═══ @seyyedebrahim
وقتی را شروع می‌کنیم با اولین چیزی که باید ، هستیم... ✍🏻بخشی از وصیت‌نامه @seyyedebrahim
اگر چه‌فاصله‌ها تا حریم وحائر توست دل شکسته ما تا ابد مجاور توست بهشت قیمت این عشق آسمانی نیست بهشت باغچه ای زیر پای زائر توست تو آبروی خدایی که در دم رفتن خدا"رضا به رضائک"کلام آخر توست سلام رضا جانم😍 ♥️ @seyyedebrahim
‍ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹 🌹 خیلی وقت شده بود ندیده بودمش  شده بود و رفته بود  وقتی برگشت، با عصا آمده بود، وقتی دیدمش خیلی خوشحال شدم گفتم:  آماده شو بریم تا جایی گفت: کجا؟ خندیدم گفتم: بهشت!!! چشماش برق زد گفت: ... سوار ماشین کردمش و بردمش ، سر... دفعه اول بود میرفت مقبره، حال عجیبی پیدا کرده بود بعد از  مزار  گفت: فلانی چندتا عکس یادگاری بگیریم؟ گفتم: چرا که نه... عکسهای زیادی گرفتیم، ولی نمی دونم چرا تمام عکس های  یه حالت خاصی داشت!!! یه جورایی بوی خداحافظی می داد باهاش شوخی کردم و گفتم:  این عکسها جون میده برای  و شب هفت... شب که برگشتیم  به عکسها خیره شده بود گفت: آره فلانی ، برا عکسهای مراسم خوبه شادی ارواح مطهر ... راوی: 🌹 🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹 🌹✨🌹✨🌹✨🌹 ✅کانال @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرف‌ها می‌خواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم. آنقدر زندگی‌مان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم می‌توانم این شیرینی را به آنها بچشانم تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید. زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شده‌ای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند می‌توانند از این شیرینی بچشند؛ می‌توانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند. یک وقت‌هایی من در مدرسه به بچه‌ها می‌گفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختی‌مان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو می‌کردم تا به اندازه ذره‌ای از این شیرینی را بچشند. ... ﷽➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ کانال
🌷🕊🌷🕊🌷 تصویر در یادمان شهدای شلمچه ۱۳۹۶/۱/۲۴ شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷 ✅کانال ( @seyyedebrahim
🍃🌸 الگو برداری از شهدا🌷 🔰 آقا مصطفی همیشه سر به زیر بود که مبادا چشمش به نامحرم بیافتد. 🔻همسر شهید: 🔸 یک روز مادرم اومد پیش من گفت این آقا مصطفی تو خیابون از بغلش که رد میشم حتی سلام هم نمیکنه😕 ولی تو خونه دست و پای منو می بوسه! 🔹 وقتی آقا مصطفی اومد خونه ازش پرسیدم چرا این کارو میکنی؟؟ گفت: تو که می دونی من تو خیابون به کسی نگاه نمیکنم. 🍃🌸 @seyyedebrahim
شهادت فقط در خون غلطیدن نیست! شهادت هنگامی رخ می دهد که از زخمِ و تکه پراکنی دیگران بگیرد و در این راه تنها باشی. و همان ســــت که از دلت جاری می شود... . بماند آن زمان که تنها تو می مانی و درد دل کردن با یک مشت عکس ویک دنیا دلتنگی برای برادر شهیدت اللهم عجل لولیک الفرج. °°.•|مــن ‌آن‌شمعـم‌کــہ خاکستــر نـدارم شهیــدم مـن ولی پیکــر ندارم|•.°° . . . ولادت ۱۳۶۳/۶/۲۷🌿 شهادت ۱۳۹۵/۳/۲۶🍃🍀 [کانـال رسـمے شهیـــد جاویدالاثر مدافـع حـرم آقا مهدےذاکرحسینے]🍀 ارتبـاط با خادم تبـادلات: °•°↓ @hoseinshahid @shahidmehdizakerhoseiniژ
... عطر توپیچیده است میان خـاطراتم... هرلحظه عمیق تر نفس مےڪشم به امید ...🌹 @seyyedebrahim
🌹 عکسش شده سینِ دگری امسال... 🖐 @seyyedebrahim
💌 تنبلی، از بین برنده فرصت‌ها @seyyedebrahim