eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
745 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه های مادر و پسری @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهـید ابـراهیـم صـدرزاده و دوسـتانـش🌷 حـرم شـده فکـر هـر روزم ز داغ هجـر تـو مے سـوزم... @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برادر خوبم غبار زمان ناتوان‌تر از آن است که چهره زیبایت، صدای دلنوازت و لبخند‌های دلنشین ات را برایمان کمرنگ کند… همیشه به یادت هستیم. شهید رسول خلیلی سالروزتولد قمری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش رهبر انقلاب به مذاکره مجدد رهبر انقلاب: برای علاج تحریم ها دو مسیر داریم: رفع تحریم و غلبه بر تحریم. مسیر رفع تحریم را یک بار امتحان و چند سال مذاکره کردیم؛ اما به نتیجه ای نرسید مسیر غلبه بر تحریم در ابتدای کار سختی دارد، اما خوش عاقبت است اگر بتوانیم بر تحریم ها غلبه کنیم و طرف مقابل بی اثر شدن تحریم را ببیند، دست از تحریم بر می دارد @seyyedebrahim
عالم ربّانی آیت الله بهاالدینی(ره) : بیدار شوید؛ هر چند را نشسته بخوانید. بیدار شوید؛ هر چند صرفاً بیدار باشید و نماز شب هم نخوانید.
🔰 سخن‌نگاشت | افغان‌ها، نزدیک‌تر از خویشاوند برای ملت ایران هستند 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: ما با همه‌ی کشورهاى مسلمان احساس خویشاوندى میکنیم، امّا قضیّه‏‌ى شما افغان‌‎ها، قضیّه‏‌ى دیگرى است؛ بحث خویشاوندى هم نیست، بحث هم‏‌خانگى است از همه جهت. خداوند ان‏شاءالله شماها را محفوظ بدارد و شماها را از این وضعى که بر کشورتان سایه افکنده، نجات بدهد. ۷۴/۲/۴ ▫ بخشی از بیانات رهبر انقلاب درباره دوستی ملت ایران و افغانستان @seyyedebrahim
🍃همسر شهید سیاهکالی می گفتند: اگه یہ وقت مهمون داشتیم و نزدیک ترین مغازه به خونمون بسته بود برای خرید جای دیگه نمی رفت،می گفت این بنده خدا به گردن ما حق داره ،حق همسایہ رو باید بجا بیاریم و از ایشون وسیلہ بخریم چون نزدیک منزل ما هستن... بعد از شهادتش هر وقت بخوام برای نذری چیزی بخرم نگاه میکنم و نزدیک ترین مغازه رو به مزار شهدا انتخاب میکنم که حق همسایگے همسرمو به جا بیارم:) 🌹 🌹
🌱 در هــر شبانه ‌روز لااقل ‌یڪ ‌سجده‌ طولانے داشته ‌باشید... به تربت‌ا‌مام‌حسین‌ع‌ زیاد سجده ڪردن ‌اخلاق ‌را عوض‌ میڪند..🍃(: 📚مصباح‌الهدۍص273 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل ششم..( قسمت ۴ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 از همان شب، مهمان هایی که به خاطر برگشتن صمد برپا شده بود، شروع شد فامیل که خبر دار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می کردند. خواهر شوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها. صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیر وقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا تعریف می کردیم. می گفتیم و می خندیدیم. بعد هم که بر می گشتیم خانه خودمان؛ صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: این مهمانی ها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی بینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی که پیشت هستم باید قدرت را بدانم بعدا که بروم دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم چرا زیاد با تو حرف نزدم. این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید آخر هفته صمد رفت عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم. به گوشه گوشه خانه که نگاه می کردم یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم. حس می کردم حالا که صمد رفته تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی.. حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی ... آی...شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟! آن شب آن قدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد. صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زود رنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند دلم می خواست بروم خانه پدرم اما سراغ دو قلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیزتنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیرها دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را باز گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد، ظرف شستن، پختن شام، جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود به هول از خواب پریدم طبق عادت گوشه پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم. نان پخته شده و در تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالاجواب مادر شوهرم را چه بدهم. هر طور فکر کردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر کردم و بدون سر و صدا دویدم به طرف خانه پدرم. با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود، بغضم ترکید. پدرم خانه بود. مرا که دید پرسید: چی شده کی اذیتت کرده.کسی حرفی زده طوری شده چرا گریه می کنی؟! نمی توانستم حرفی بزنم فقط یک ریز گریه می کردم انگار این خانه مرا به یادگ ذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ کس نمی دانست دردم چیست. روی آن را نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم دلم می خواهد حالا که صمد نیست پیش شما باشم. یک هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم اما وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می کردم. یک روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش کردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می کردم الان دعوایم کند. یا اینکه اوقات تلخی کند چرا به خانه پدرم آمده ام اما او مثل همیشه بود می خندید و مدام احوالم را می پرسید. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
ـــــــــــــــــــــــــــ⇩⇩⇩⇩⇩♥⇩⇩⇩⇩⇩ـــــــــــــــــــــــــــ ✨بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحيمِ ✨ ✨دعای هفتم صحیفه سجادیه ✨ يَا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ ، وَيَا مَن يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلى رَوحِ الْفَرَجِ ، ذَلَّتْ لِقُدرَتِكَ الصِّعابُ ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطفِكَ الأَسبَابُ ، وَجَرى بِقُدْرَتِكَ الْقَضَاءُ ، وَ مَضَتْ عَلى اِرَادَتِكَ الأَشيَاءُ ، فَهِىَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَولِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَبِاِرادَتِكَ دُونَ نَهيِكَ مُنزَجِرَةٌ ، اَنتَ المَدعُوُّ لِلمُهِمَّاتِ وَاَنتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمَّاتِ ، لايَندَفِعُ مِنهَا اِلَّا مَادَفَعتَ ، وَلايَنكَشِفُ مِنهَا اِلَّا مَا كَشَفتَ ، وَ قَد نَزَلَ بى يَا رَبِّ مَا قَد تَكَاَّدَنى ثِقلُهُ ، وَ اَلَمَّ بى مَا قَد بَهَظَنى حَملُهُ ، وَ بِقُدرَتِكَ اَورَدتَهُ عَلَىَّ ، وَ بِسُلطانِكَ وَجَّهتَهُ اِلَىَّ ، فَلامُصدِرَلِمَا اَورَدتَ ، وَ لاصَارِفَ لِما وَجَّهتَ ، وَلا فَاتِحَ لِما اَغلَقتَ ، وَلا مُغلِقَ لِمافَتَحتَ وَلا مُيَسِّرَ لِماعَسَّرتَ ، وَلانَاصِرَ لِمَن خَذَلتَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ ، وَافتَح لى يَا رَبِّبَابَ الفَرَجِ بِطَولِكَ ، وَاكسِر عَنّى سُلطانَ الهَمِّ بِحَولِكَ ، وَاَنِلنى حُسنَ النَّظَرَ فيما شَكَوتُ ، وَ اَذِقنى حَلاوَةَ الصُّنعِ فيما سَاَلتُ ، وَ هَب لى مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ فَرَجاً هَنيئاً وَاجعَل لى مِن عِندِكَ مَخرَجاً وَحِيّاً ، وَلاتَشغَلنى بِالأِهتِمامِ عَن تَعاهُدِ فُرُوضِكَ ، وَ استِعمالِ سُنَّتِكَ ، فَقَد ضِقتُ لِما نَزَلَ بى يا رَبِّ ذَرعاً ، وَامتَلَاتُ بِحَملِ ما حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً ، وَ اَنتَ القَادِرُ عَلى كَشفِ مَا مُنيتُ بِهِ ، وَ دَفعِ مَا وَقَعتٌ فيهِ ، فَافعَل بى ذلِكَ وَ اِن لَم اَستَوجِبهُ مِنكَ ، يا ذَالعَرشِ العَظيمِ ، وَ ذَاالمَنِّ الكَريمِ ، فَاَنتَ قادِرٌ يا أَرحَمَ الرَّاحِمينَ ، امينَ رَبَّ العالَمینَ ـــــــــــــــــــــــــــ⇧⇧⇧⇧⇧♥⇧⇧⇧⇧⇧ـــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌟يابْنَ الْحَسَن... قطره ی محبتتان را نمي‌توان جايگزين دريای نعمت ها كرد... هرچند كه شما سلاله ی رحمةٌ لِلْعالمين هستيد اما محبت را قطره قطره صله نمي‌دهی بر درِ خانه تان آمدن همانا و درياي محبتتان را ديدن همان... 🌟السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ🌟 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین خوابی که دیدمت بهم قول دادی برمیگردی کنارمان از آن روز که قول دادی خیلی وقت است که میگذرد پاییز که می آید سراغ تو رااز قاصدک ها میگیرم شنیده ام که قاصدکها خوش خبرند پاییز که می آید سراغت را از نم نم باران میگیرم آخر تو آسمان نشینی و افلاکی من باران خورده پاگیرزمین...... پاییز که می آید سراغت را از پرندگان مهاجر می گیرم شاید که شاید ازتو برایم ازسرزمین نور خبربیاورند پاییز که می آید سراغت را از برگهای زرد درختان پاییزی میگیرم چون حسم میگوید ب این بهانه زردشده اند و ریخته اند که منتظرن تو پایت راروی آنها بگذاری و با خش خش کردنشان آمدنت راب من بگویند❤️ پاییز که می آید سراغت را از هوهوی باد میگیرم که درحال رقصیدن لای درختان است باخود می گویم لابد تورادیده است که اینجورمست میرقصد پاییز که می آید سراغت را از تک تک گنجشک ها می گیرم چون میدانم آنقدرمهربانی که برای همشان دانه میریزی یادت باشد دلم برایت تنک که هیچچچچ ،لک زده است یادت باشدچشم های مادرت هنوز منتظر به در خانه مانده که برگردی یادت باشد هنوز برادرت بهترین ادکلنش را برای تو کنارگذاشته یادت باشد که هنوز حاج بابا خاطرات تو را همچو مثنوی هرروز برلبانش زمزمه می کند یادت باشد بعد رفتنت برای من و ما دختران سرزمینت عهدبرادری بستی وازآن روز اشک برچشمان خواهرانت خشک نشد یادت باشد شمال باهمه زیباییش مدتهاست از ندیدنت یک ریزباران دل تنگی میریزد یادت باشد......... از طرف خواهرتقدیم ب برادر شهیدم💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش فرمانده کل سپاه به ادعای احتمال حمله آمریکا به ایران جنگ نظامی از گزینه‌های دشمن خارج شده. دشمن روح معنابخش نظام ما، مردم، فرهنگ، معیشت و سلامت ما را هدف قرار داده.ما ایستاده‌ایم تا انتها. انتهای این ایستادگی زوال کامل دشمن است. @seyyedebrahim
همون طور که اطلاع دارید ۱۵ آذر تولد شهید بزرگوار 🌹 هست و ما قرار میذاریم از امروز تا روز 🦋تولد ایشون به عنوان هدیه گروهی یک‌ دسته‌ گل‌ خیلی‌ بزرگ‌ از‌ گل‌های‌ محمدی (صلوات) جمع آوری کنیم و در روز تولد ایشون 🌺🍃بهشون تقدیم کنیم. هرکس که دوست داره در ختم شرکت کنه تعداد‌ شاخه‌ گلهای‌ خودش‌ رو‌ به آیدی‌ زیر 🌼🍃ارسال کنه.👇🏻 @Ya_mesbaholhoda اجرتون با شهید 🌹
در قاموس شما حرف اول را می‌زند نه و ... سایز لباس خاڪی‌ ات گـواهِ حـرف من اسـت و نگاهــی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند اتمـام حجـت تـو با مـن است ... @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا