شرح و تفسیر نامه ۵۳ نهج البلاغه
از فرمایشات مولای متیقیان، امیر مومنان، حضرت علی علیه السلام
أَنْصِفِ اللهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ، وَ مَنْ لَکَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِکَ، فَإِنَّکَ إِلاَّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ؛ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ، وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ، وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ. وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَة عَلَى ظُلْم، فَإِنَّ اللهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ.
هر چه خدا بر تو فريضه كرده است، ادا كن و در باره خواص خويشاوندانت و از افراد رعيت، هركس را كه دوستش مى دارى، انصاف را رعايت نماى. كه اگر نه چنين كنى، ستم كرده اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند، افزون بر بندگان، خدا نيز خصم او بود. و خدا با هر كه خصومت كند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از اين كار باز ايستد و توبه كند. هيچ چيز چون ستمكارى، نعمت خدا را ديگرگون نكند و خشم خدا را برنينگيزد، زيرا خدا دعاى ستمديدگان را مى شنود و در كمين ستمكاران است.
از نفرین مظلومان بترس:
امام عليه السلام در اين بخش از عهدنامه، مالک را با تعبيرات محکم و حساب شده اى دعوت به عدالت و رفع هرگونه تبعيض مى کند. مى فرمايد: «انصاف در برابر خداوند و مردم را نسبت به خويشتن و خاندان خود و کسانى که از رعايا مورد علاقه تواند رعايت کن»; (أَنْصِفِ اللهَ وَأَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ، وَمِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ، وَمَنْ لَکَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِکَ).
البته منظور از انصاف در برابر خداوند اطاعت از اوامر و نواهى اوست و انصاف در برابر مردم ترک هرگونه تبعيض و تمايل به افراد مورد نظر است; همان چيزى که غالب زمامداران در گذشته و حال گرفتار آن بوده و هستند که وقتى به قدرت مى رسند براى دوستان و بستگان و افراد مورد علاقه خود امتيازاتى قائل مى شوند که هرگز آن را به ديگران نمى دهند. اين تبعيض سرچشمه انواع انحرافات و نابسامانى هاى حکومت هاست.
بايد توجّه داشت که «انصاف» از ريشه «نصف» گرفته شده که به نيمه هر چيزى اطلاق مى شود و از آن جايى که عدالت سبب مى شود انسان حقوق اجتماعى را در ميان خود و ديگران عادلانه تقسيم کند، از اين جهت به آن انصاف گفته اند. در بيان ديگر انصاف آن است که انسان هرچه براى خود و دوستان و نزديکان خود مى خواهد براى ديگران هم بخواهد و آنچه درباره خود و افراد مورد علاقه اش روا نمى دارد درباره ديگران نيز روا ندارد.