eitaa logo
شهید عباس دانِشگَر ♡
673 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
112 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺 ‏...خواهرم،برادرم اگه شب تا صبح عبادت کنی،صبح تا شب روزه بگیری ولی پدر مادرتو راضی نکنی هیچی نمیشی...هیچی... اندکی تفکر و تامل🍃
:یا صاحب الزمان بیا : مگر منتظری :بلهـ_آقا_منتظرم : چہ انتظارے نہ ڪوششے نہ تلاشے فقط میگویے آقا بیا : مگر بد است آقا : بہ جدم حسین هـم گفتن بیا اما وقتے آمد_ڪشتنش : پس چہ ڪنیم : مرا بشناسید : مگر نمیشناسیم😔 : اگر میشناختید ڪہ این_طور_گناہ نمیڪردید : آقا تو ما را میبخشے ؟🙏 : من هـر شب براے شما تا صبح گریہ میڪنم : آقا چہ ڪنم بہ تو برسم؟ : ترڪ محرمات... انجام واجبات... هـمین کافیست❤️
🌺🌺🌺 🌺 🌺 قوی بمان چون همه چیز بهتر خواهد شد ! ممڪن است امروز هوا طوفانے باشد ، اما تا ابد ڪه باران نخواهد بارید ...! ●○•°] 🌺 🌺 🌺🌺🌺 ─
🌸🌸🌸 🌸 🌸 ✨یادت نره همیشه قرار نیســت اون اتفاقی بیفته ڪه تو میـخواۍ! وقتی همه چیز رو به خدا سپردۍ•~• دلت قرص باشه خدا هواتو داره(: ●○•°] 🌸 🌸 🌸🌸🌸
اگر مے خواهۍ بدانۍ این ڪار یا این چیز براي تو خوب است، نگاه ڪن و ببـین چـه احساسـۍ نسبت به آن دارۍ؟ گاهی مشڪل است ما احساسات خود را ڪشف کنیم، و مشڪل تر از آن، بیان احساسات است. 📕 گفتگو با خدا ✍🏻
📖💌•• 💌 ‌. . [ اگہ ‌تونستی یہ‌ عمر بہ‌ خدابگی چشم، خدا یہ‌ جایی ڪہ خیلی گیری، لطف ‌میڪنہ وَ بهت ‌میگہ‌ چشم(: ... پس‌تمرین ‌ڪـُن.. ] | | [●○•°] . . 📖💌••
[• 📿 •] آیت الله حق شنآس "ره" وقتے کہ پروردگار بخواهد دست یڪ کسے را بگیرد و راهش را بہ او نشآن دهد را بہ او الهآم مےڪُند...✋🏻 یعنے بہ قلبش مےاندازد کہ راهِ تو این اسـت..!
✨🌴 ما‌اگر‌برسر‌می‌زنیم برای‌مرگ‌تو‌نیستـــ ڪه‌تنها‌زنده‌ۍ‌عاݪم‌تویۍ حســــین‌جانم♥️ بر‌سرمان‌مۍزنیم‌برای‌این‌ڪه چرا‌با‌وجود‌تو‌‌مرده‌‌ایم!!! ●○•°]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚| ❣| 5⃣1⃣ ✍🏻| : شهید طاها ایمانی قسمت پانزدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: ✨ دست های خالی✨ 🍃توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ... رفت زنگ در رو زد ... یه خانم چادری اومد دم در ... چند دقیقه با هم صحبت کردند ... و بعد اون خانم برگشت داخل ... 🍃دل توی دلم نبود ... داشتم به این فکر می کردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم ... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود ... توی این فکر بودم که یک خانم روگرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین ... 🍃انگلیسی بلد بود ... خیلی روان و راحت صحبت می کرد ... بهم گفت: این ساختمان، مکتب نرجسه. محل تحصیل خیلی از طلبه های غیرایرانی ... راننده هم چون جرات نمی کرده من غریب رو به جایی و کسی بسپاره آورده بوده اونجا ... از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... 🍃چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت ... 🍃اونجا همه خانم بودند ... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت ... همه راحت و بی حجاب تردد می کردند ... اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند ... 🍃حس فوق العاده ای بود ... مهمان نواز و خون گرم ... طوری با من برخورد می کردند که انگار سال هاست من رو می شناسند ... 🍃مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند ... چند روزی رو مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم ... یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد ... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امورخارجه و حراست بودند، اون تنهام نگذاشت ... 🍃سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود ... نرفته دلم برای همه شون تنگ شده بود ... علی الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی گشتم ... . 🍃اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم ... 🌷•••{ادامہ دارد}••• 🖤   🤲🏽 https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e ࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
‌ ‌+هرچھ‌خیراست "حسین‌‌؏‌جان ؛ بھ‌درخانہ‌توست -جزدرِخانہ‌توهیچ‌کجاخیری‌نیست... ♥️