#دلنوشته
کاش زودتر با تو آشنامی شدم،عباس.
به قول یکی از مداح ها که میگه:
دیوانه دل است،پای دربند چه سوز
من در دوران کرونا با تو آشنا شدم(دقیقا نمی دانم چه تاریخی؟)،پاهایم به خاطر بندی به نام کرونا قفل است اما دلم پیش توست رفیق آسمانی ام.
اگر پاهایم قفل نبود،سرمزارت برای یکبار هم که شده، حتما می آمدم.
محتاج دعایت هستم،برایم دعاکن رفیق.
نوشته شده در تاریخ:۱۳۹۹/۶/۱۰
میگفت:
+ ڪاش ما هم ڪربلا بودیم!
بهش گفتم:
_ فرضا ڪه بودی...
تو ڪه دختری مثلا میخواستی چیڪارڪنی؟
جواب داد:
+ حداقل من میرفتم میایستادم
جلوی حضرت زینب(س)، اجازه نمیدادم
تازیانه به عمه سادات بخوره...😭
#امانازدلزینب
سلام به دوستان عزیز 😊
به درخواست اعضا از این به بعد رمان دوقسمت در کانال گذاشته می شود 🌹
📚| #داستان_واقعی
❣| #عاشقانه_ای_برای_تو 7⃣
✍🏻| #نویسنده : شهید طاها ایمانی
قسمت هفتم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو:
✨زندگی مشترک✨
🍃وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی ... دوست صمیمیم بود ...
🍃به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم ... جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم ... ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن و در شان ارتباط داشتن با ما می بودن ... چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر ...
🍃اومد خونه مندلی دنبالم ... رفتیم مسجد و برای مدت مشخصی خطبه عقد خونده شد ... بعد از اون هم ازدواج مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم ... تا نزدیک غروب کارها طول کشید ... ثبت ازدواج، انجام کارهای قانونی و ...
🍃اصلا شبیه اون آدمی که قبل می شناختم نبود ... با محبت بهم نگاه می کرد ... اون حالت کنترل شده و بی تفاوت توی رفتارش نبود ... سعی می کرد من رو بخندونه ... اون پسر زبون بریده، حالا شیرین زبونی می کرد تا از اون حالت در بیام ...
🍃از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می برن ... از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد ... و به خودم می گفتم فقط یه مدت کوتاهه، چند وقت تحملش کن. این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه ... نفرت از چشم هام می بارید ...
🍃شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ... با بی حوصلگی گفتم: صبر کن برم وسایلم رو بردارم ...
🍃خندید و گفت: شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی تونی وارد خونه من بشی ...
🍃هنوز مغزم داشت روی این جمله اش کار می کرد که گفت: برو تو. دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدی ...
🍃چند قدم ازم دور شد ... دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب های قشنگ ببینی ... و رفت ...
🌷•••{ادامہ دارد}•••
#شہید_عبـــاس_دانشـگر 🖤
#کپے_با_دعـــا_براے_فـــرج 🤲🏽
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
یڪۍ نوشتہ بود↓
سهم من از جنگ
پدرۍ بود
ڪہ هیچ وقت
در جلسہۍ اولیا و مربیان
شرڪت نڪرد...🥀
+همینقدر غریب :)
#فرزندانشهدا
Ali Fani - Doaa Faraj.mp3
2.75M
#صوت کامل * دعای فرج*
با نوای علی فانی...🍃
°•#شہید_عبـــاس_دانشـگر 🖤
#کپے_با_دعـــا_براے_فـــرج 🤲🏽
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
#شہید_عبـــاس_دانشـگر 🖤
#کپے_با_دعـــا_براے_فـــرج 🤲🏽
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
࿇࿐᪥✧🖤🕊🖤✧᪥࿐࿇