✅ #رهایی_از_رابطه_حرام ۱۰
🔶وقتی گفته میشه که رابطهت رو باهاش قطع کن، یکی از حرفایی که زیاد زده میشه اینه که ما دو تا "عاشق" همدیگهایم و هیچ وقت نمیتونیم بدون همدیگه زندگی کنیم!😢❤️
☢️ ببینید این روابط اسمش عشق نیست! بلکه هوای نفس و "خودخواهی" هست.
❤️ معنای ساده عشق اینه: هر چی تو بگی! من میخوام مال تو باشم و در خدمت تو باشم...😌💕
⭕️ اما روابط با نامحرم چون از جنس هوای نفسه معناش اینه: هر چی تو بگی البته تا زمانی که در خدمت منی! اگه قرار باشه مال من نباشی میخوام اصلا نباشی!😤
💢 بنابراین هیچ وقت فکر نکنید که شما دوتا عاشق همدیگه هستید!
به خاطر همین هم هست که معمولاً تا توی این روابط، یک طرف میخواد ترک کنه، طرف مقابل عصبی میشه و توهین و تهدید میکنه و...
🚫 پس این روابط هوای نفسه، و هوای نفس رو هم باید با #مبارزه_شدید سر جاش بشونی!😒
هوای نفس رو شما هر چقدر بهش لذت بدی ده برابر زندگیت رو #تلخ و سرد میکنه...
پس محکم بایست و این روابط رو ترک کن...
نترس...
چیزی نمیشه...
خدا مراقبته...
✅ نشر این پیام صدقه جاریه است.
@sh_hosein
شین حا الف...
عزیزدلم... من قلبم را روبه روی ضریحتان حوالی دلتنگی هایم برای شما جا گذاشته ام #عاشقانه_ای_برای_تو
قرار بر این بود
که زود دلتنگ شوم،
و شدم...
@sh_hosein
شین حا الف...
شب جمعه است... الان کی جای ما ضریحت رو بغل گرفته حسین... #دلتنگی #نذر_عاشقی #شب_جمعه @sh_hosein
عشق از همانجایی شروع شد
که حالمان با هیچ چیز خوب نشد
اِلا دوست داشتنت...
@sh_hosein
چند شب پیش رفتم کتابفروشی و دنبال کتاب خاصی میگشتم.
وقتی از فروشنده پرسیدم، گفتند که نداریم...
بعد گفتند کتابهای دیگهای از ایشون داریم، مثل: الیالحبیب و...
موضوعش را که پرسیدم نظرم را جلب کرد.
چندین سال هست که با قلمشون آشنا هستم. مهمترین ویژگی قلمشون "نوع نگاه" هست.
ماها عادت کردیم به نگاههای تکراری، همه چیز را به یک دید میبینیم.
حتی به اتفاقات در کربلا به یک نوع نگاه میکنیم.
ایشون اولین کاری که در معرفی حبیب بن مظاهری که ماها با یک نگاه خاص، بهش نگاه میکنیم، انجام دادند، تقسیم بندیِ حبیب به بخشهای مختلف هست.
یعنی با چند نوع{هشت} نگاهِ به حبیب، حبیب را به مخاطب معرفی میکند:
۱. حبیب مُبلّغ
۲. حبیب تشکیلاتی
۳. حبیب قرآنی
۴. حبیب دینشناس
۵. حبیب رفاقت
۶. حبیب رقابت
۷. حبیب مهدی
۸. حبیب ولی
این کتاب پر از مفاهیم جدید و جذاب و بعضا تکراری ولی با دید و نوع نگاه جدید بود.
👈خوانش این کتاب رو به همه شما عزیزان پیشنهاد میکنم.
⏳زمان شروع کتاب: ۳ روز قبل
⌛️زمان اتمام کتاب ۳۱ شهریور ساعت ۰۰:۰۱
پ.ن: عکاس هم خودم بودم🙃
التماسدعا🙏🏻
#کتابخانه_من
#الی_الحبیب
@sh_hosein
زمین
هر لحظه در حال انفجار بود...
اگر گامهای آرام تو نبود !
و بوُجوده ثُبتت الارضُ و السماء
#صاحبنا
@sh_hosein
خودت در تنهایی ترسناکم مونسم باش!
لغزشم را ندیده بگیر!
کج رویام را بیامرز!
توبهام را قبول کن!
صدا زدنهایم را پاسخ بده!
حفاظت از من را به عهده بگیر!
و نداریام را با داراییات پر کن.
نگذار رابطهام با تو قطع شود
و مرا از خودت دور نکن.
ای نعمت و بهشت من!
ای دنیا و آخرت من!
ای مهربانترین!
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
سلام علیکم
نمیدونم امروز با چه رمقی #وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر رو بذارم😔
بابت پُستهایی که میذارم عذرمیخوام🙏🏻
التماس دعا
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📌نقشه حمله به خانه حضرت:
وقتی علی علیهالسلام خوار کردن مردم و ترک یاری او را، و متحد شدنشان با ابوبکر و
اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید، خانه نشینی اختیار کرد.
عمر به ابوبکر گفت: چه مانعی داری که سراغ علی بفرستی تا بیعت کند، چراکه کسی جز او و این چهار نفر باقی نمانده مگر آنکه بیعت کردهاند.
ابوبکر در میان آن دو نرمخوتر و سازشکارتر و زرنگتر و دوراندیشتر بود، و دیگری (عمر) تندخوتر و غلیظتر و خشنتر بود.
ابوبکر گفت: چه کسی را سراغ او بفرستیم؟
عمر گفت: قنفذ را میفرستیم. او مردی تندخو و غلیظ و خشن و از آزاد شدگان است و نیز از طایفه بنی عدی بن کعب است.(عمر نیز از همین طایفه هست)
ابو بكر قنفذ را نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام فرستاد و عدهای کمک نیز به همراهش قرار داد.
او آمد تا در خانهٔ حضرت و اجازه ورود خواست، ولی حضرت به آنان اجازه نداد.
اصحاب قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند در حالیکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.
عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید.
آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمود:
به شما اجازه نمیدهم بدون اجازه وارد خانه من شوید.
همراهان او برگشتند ولی خود قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان (به ابوبکر و عمر) گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانهاش شویم خودداری کردیم.
عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است!!
سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه و فرزندانشان قرار دادند.
سپس عمر ندا کرد بطوریکه علی و فاطمه بشنوند و گفت:
بخدا قسم ای علی باید خارج شوی و با خلیفۀ پیامبر بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش میکشم!
حضرت زهرا فرمود: ای عمر! ما را با تو چه کار است؟
جواب داد: در را باز کن و گرنه خانهتان را به آتش میکشیم.
فرمود: ای عمر! از خدا نمیترسی که به خانه من وارد میشوی؟!
ولی عمر اباکرد از اینکه برگردد.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۳
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📌آتش زدن در خانه و مجروح شدن حضرت زهرا به دست عمر:
عمر آتش طلبید و آنرا بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مقابل او درآمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول الله!
عمر شمشیر را در حالیکه در غلافش بود بلند کرد و به پهلوی حضرت زد.
آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه.
عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول الله! ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاری کردند!
📌دفاع امیرالمؤمنین از حضرت زهرا:
علی علیهالسلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد. ولی سخن پیامبر و وصیتی را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: ای پسر صهاک[۱]، قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر نبود مقدّری که از طرف خداوند گذشته و عهدی که پیامبر با من نموده است میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۳
___پاورقی_______
[۱]. صهاک، نام مادر عمر هست.
ادمین کانال: انشاءالله در آینده توضیحاتی درمورد این شخصیت خواهیم داد.
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@sh_hosein