زمین
هر لحظه در حال انفجار بود...
اگر گامهای آرام تو نبود !
و بوُجوده ثُبتت الارضُ و السماء
#صاحبنا
@sh_hosein
خودت در تنهایی ترسناکم مونسم باش!
لغزشم را ندیده بگیر!
کج رویام را بیامرز!
توبهام را قبول کن!
صدا زدنهایم را پاسخ بده!
حفاظت از من را به عهده بگیر!
و نداریام را با داراییات پر کن.
نگذار رابطهام با تو قطع شود
و مرا از خودت دور نکن.
ای نعمت و بهشت من!
ای دنیا و آخرت من!
ای مهربانترین!
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
سلام علیکم
نمیدونم امروز با چه رمقی #وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر رو بذارم😔
بابت پُستهایی که میذارم عذرمیخوام🙏🏻
التماس دعا
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📌نقشه حمله به خانه حضرت:
وقتی علی علیهالسلام خوار کردن مردم و ترک یاری او را، و متحد شدنشان با ابوبکر و
اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید، خانه نشینی اختیار کرد.
عمر به ابوبکر گفت: چه مانعی داری که سراغ علی بفرستی تا بیعت کند، چراکه کسی جز او و این چهار نفر باقی نمانده مگر آنکه بیعت کردهاند.
ابوبکر در میان آن دو نرمخوتر و سازشکارتر و زرنگتر و دوراندیشتر بود، و دیگری (عمر) تندخوتر و غلیظتر و خشنتر بود.
ابوبکر گفت: چه کسی را سراغ او بفرستیم؟
عمر گفت: قنفذ را میفرستیم. او مردی تندخو و غلیظ و خشن و از آزاد شدگان است و نیز از طایفه بنی عدی بن کعب است.(عمر نیز از همین طایفه هست)
ابو بكر قنفذ را نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام فرستاد و عدهای کمک نیز به همراهش قرار داد.
او آمد تا در خانهٔ حضرت و اجازه ورود خواست، ولی حضرت به آنان اجازه نداد.
اصحاب قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند در حالیکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.
عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید.
آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمود:
به شما اجازه نمیدهم بدون اجازه وارد خانه من شوید.
همراهان او برگشتند ولی خود قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان (به ابوبکر و عمر) گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانهاش شویم خودداری کردیم.
عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است!!
سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه و فرزندانشان قرار دادند.
سپس عمر ندا کرد بطوریکه علی و فاطمه بشنوند و گفت:
بخدا قسم ای علی باید خارج شوی و با خلیفۀ پیامبر بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش میکشم!
حضرت زهرا فرمود: ای عمر! ما را با تو چه کار است؟
جواب داد: در را باز کن و گرنه خانهتان را به آتش میکشیم.
فرمود: ای عمر! از خدا نمیترسی که به خانه من وارد میشوی؟!
ولی عمر اباکرد از اینکه برگردد.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۳
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📌آتش زدن در خانه و مجروح شدن حضرت زهرا به دست عمر:
عمر آتش طلبید و آنرا بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مقابل او درآمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول الله!
عمر شمشیر را در حالیکه در غلافش بود بلند کرد و به پهلوی حضرت زد.
آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه.
عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول الله! ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاری کردند!
📌دفاع امیرالمؤمنین از حضرت زهرا:
علی علیهالسلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد. ولی سخن پیامبر و وصیتی را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: ای پسر صهاک[۱]، قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر نبود مقدّری که از طرف خداوند گذشته و عهدی که پیامبر با من نموده است میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۳
___پاورقی_______
[۱]. صهاک، نام مادر عمر هست.
ادمین کانال: انشاءالله در آینده توضیحاتی درمورد این شخصیت خواهیم داد.
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📌دستور ابوبکر برای حمله و آتش زدن خانه:
عمر فرستاد و كمك خواست، مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امیرالمؤمنين هم سراغ شمشیرش رفت.
قنفذ نزد ابوبکر برگشت در حالیکه میترسید علی با شمشیر سراغش بیاید. چرا که شجاعت و شدّت عمل آنحضرت را میدانست.
ابوبکر به قنفذ گفت: برگرد، اگر از خانه بیرون آمد (دست نگه دار) و گرنه در خانهاش به او هجوم بیاور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید!
قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند.
علی علیهالسلام سراغ شمشیرش رفت، ولی آنان زودتر به طرف شمشیر آنحضرت رفتند، و با عده زیادشان بر سر او ریختند.
عدهای شمشیرها را بدست گرفتند و بر آنحضرت حمله ور شدند و او را گرفتند و برگردن او طنابی انداختند.!!
📌مجروح شدن حضرت زهرا بدست قنفذ:
حضرت زهرا سلاماللهعلیها جلو در خانه، بین مردم و امیرالمؤمنین مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آنحضرت زد، بطوریکه وقتی حضرت از دنیا میرفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود.[۱]
خداوند قنفذ را و کسی که او را فرستاد لعنت کند.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۳
___پاورقی_______
[۱]. «د»: حضرت زهرا آمد تا بین مردم و امیرالمؤمنین مانع شود. قنفذ با تازیانهاش به او زد و بین در مورد فشار قرار گرفت و فریاد زد: یا ابتاه يا رسول الله. و جنین کشته شده را سقط کرد، و تازیانه قنفذ در بازوی او مثل دستبند اثر کرد.
در کتاب احتجاج عبارت چنین است:
با تازیانه بر بازویش زد و اثر آن -بخاطر زدن قنفذ- در بازوی آنحضرت مثل دستبند باقی ماند. ابوبکر سراغ قنفذ فرستاد که «فاطمه» را بزن! قنفذ او را به طرف چهارچوب درب خانه کشانید و سپس درب را فشار داد و استخوانی از پهلویش شکست و جنینی سقط کرد. در نتیجه دائماً در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#شهادت_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
@sh_hosein
آدمها کسانیاند که تعریف آدم بودن را به آنچه هستند، تقلیل دادهاند.
🌱کهکشان نیستی
#تلگراف
@sh_hosein
✅ #رهایی_از_رابطه_حرام ۱۱
☢️ نکته بعد برای رهایی از این روابط اینه که حتما هر نوع راه ارتباطی با طرف مقابل رو برای خودتون ببندید.
⭕️ هوای نفس طوریه که "هر چقدر احساس کنه که برای ارضا شدن سختی کمتری باید بکشه بیشتر ترغیب میشه که این کار رو بکنه".
✅ برای همین اگه با گوشی با طرف مقابل در ارتباط هستید حتما تمام شمارهها و خطهاش رو مسدود کنید.
اگه خط جدید هم بگیرید که بهتره.
جوری عمل کنید که اگه بعداً هم خودتون خواستید برید سراغش کارتون خیلی سخت باشه.
⭕️ وقتی آدم در حال و هوا و فضای روابط نفسانی با نامحرم هست بهترین کار اینه که جاش رو عوض کنه.
اگه بتونه کلا مهاجرت کنه به یه جای دیگه که خیلی بهتره.
اگه بتونه مدتی رو جای دیگهای زندگی کنه هم خوبه.
به طور کلی تغییر فضا خیلی مهم و موثر خواهد بود.
🚫 اگه طرف مقابل به راحتی در دسترس باشه واقعا آدم نمیتونه مقاومت کنه و آخرش تسلیم خواهد شد.
✅ نشر این پیام صدقه جاریه است.
@sh_hosein
•
همه جا رفتم و خوردم به در بسته حسین
فقـط آخر کـه رسـیـدم بـه تـو ، راهـم دادی!
•
مجتبی شکریان
@sh_hosein
خدا جانم!
کسی هست که شیرینی عشق تو را چشیده باشد
و به جای تو دنبال کس دیگری رفته باشد؟!
یا کسی هست که طعم انس با تو را چشیده
باشد
و خواسته باشد رهایت کند؟!
پس خدای من!
بگذار ما هم از آنهایی باشیم
که انتخابشان کردی
تا کنار تو و زیر پر و بال تو باشند
و در رفاقت و دوستیِ خودت منحصرشان کردهای
همانها که شوق دیدارت را در دلشان بهپاکردی
به حکم خودت راضیشان کردی
به آنها دیدن روی خودت و خشنودیات را
هدیه دادی
و از دوری و دشمنیات پناهشان دادی.
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیهالسلام
📌علی علیهالسلام، از خانه تا مسجد:
سپس علی علیهالسلام را بردند و به شدت او را میکشیدند، تا آنکه نزد ابوبکر رسانیدند. و این در حالی بود که عمر بالای سر ابوبکر با شمشیر ایستاده بود و خالد بن ولید و ابو عبيدة بن جراح و سالم مولى ابی حذیفه و معاذ بن جبل و مغيرة بن شعبة و اسید بن حضیر و بشیر بن سعید و سایر مردم در اطراف ابوبکر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.[۱]
📌ورود بی اجازه به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها:
سلیم بن قیس میگويد: به سلمان گفتم: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه وارد شدند؟!
گفت: آری بخدا قسم، و این در حالی بود که خِمار[۲] نداشت.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها صدا زد: وا ابتاه! وا رسول الله! ای پدر! ابوبکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بد رفتاری کردند در حالیکه هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است.[۳] و این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا مینمود.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۴
___پاورقی_______
[۱]. و شمشیرها را کشیده بودند.
[۲].به معنای پوششِ همه سر، و یا پوشش صورت است.
[۳]. ظاهرا نوعی کنایه است و معنی این است که وقتی انسان در قبر گذاشته میشود، دوباره زنده میشود، ولی ابوبکر و عمر آنقدر در جنایت خویش عجله داشتند که این اندازه هم مهلت ندادند.
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#بیعت_اجباری_امیرالمؤمنین علیهالسلام
@sh_hosein
#چند_خط_روضه...
جان به لب دارم و از درد كشم پا به زمین
ای قرار دل من دلبر من ای پسرم
خادم امام حسن عسکری میگه دیدم آقا یه نگاه به من كرد
وقتی جیگر پاره پاره میشه، دیگه سخن گفتن سخت میشه، بعضی وقتها با اشاره باید صحبت كنه.
هر طوری بود امام عسكری به من فهموند: مقداری از این آب جوشانده برا من بیار. جیگرم داره از تشنگی میسوزه.
میگه آب آوردم، داخل یه ظرفی ریختم، دادم دست امام عسكری، آنقدر ضعف به پیكر امام حسن هست.
این امام هم در جوانی به شهادت رساندند.
اختلافی كه از سن امام عسكری گفتند: بعضی ها ۲۹ سال گفتند، بعضی ها ۲۸ سال گفتند.
اما میگه دیدم اینقدر ضعف بر پیكر امام عسكری هست، كه این ظرف آب و دستش دادم، هی میلرزید، اومد آب بخوره، اینقدر این ظرف به دندانهای آقا خورد نتونست آب و نوش جان كنه، آب از دستش رو زمین افتاد.
فرمود: برو اتاق كناری، یه آقازادهای رو میبینی سر به سجده گذاشته، اون پسرم مهدی است، برو صدا كن مهدی بیاد اون به من آب بده...
میگه اومدم تو حجره بغل نگاه كردم، دیدم یه آقازادهای سر به سجده گذاشته، انگشت سبابهاش را رو به آسمان گرفته، داره با خدا مناجات میكنه.
ایستادم آقا نمازش رو تموم کرد، عرضه داشتم آقاجان، پدرتون شما رو احضار كردن،
با عجله آقا اومد، تا نگاه امام حسن عسکری، به جمال مهدیش افتاد، دیدم این بابا داره اشك میریزه،
صدا زد: یا سَیِّدَ اَهْلِ بَیْتِهِ،
مهدی جان! إسْقِنِی الْمَاءَ، بیا به من آب بده
فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی، من دیگه آماده سفرم، دارم میرم بابا.
دیدم امام زمان آمد كنار بابا نشست، ظرف آب رو حجة بن الحسن تا كنار لبان مبارك امام حسن آورد، آقا لحظههای آخر، آب رو نوش جان كرد، یه نگاه تو صورت مهدیش كرد...
صدا زد بابا، همه غصه من، غربت و تنهایی توست.
همه غصه من، غربت و تنهایی توست
این چنین گریه نكن در بر من ای پسرم
با قد خم شده خویش مرا میخواند
از جنان مادر غم پرور من ای پسرم
بله این امام با جیگر پاره پاره، لب تشنه بود
اما لب تشنه از دنیا نرفت، آب رو به لبان مباركش رسوندند.
اما خود امام عسكری هم اون لحظه آخر، هی برا جد غریبش، حسین گریه میكرد.
آی حسین...
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#شهادت_امام_حسن_عسکری علیهالسلام
@sh_hosein
✅ #رهایی_از_رابطه_حرام ۱۲
⭕️ یکی از مسائلی که در این گونه رابطه ها وجود داره وعدههایی هست که دو طرف به همدیگه میدن و معمولاً هم دختران و زنان زودتر و بیشتر فریب این وعدهها رو میخورن.
💢 خیلی وقتا خانمها به خاطر صفای باطن بیشتری که دارن، احساس گناه میکنن و میخوان که رابطه تموم بشه ولی آقایی که طرف مقابل هست وعدههای مختلفی میده تا بتونه اون خانم رو توی رابطه نگه داره!
🔶 گاهی میگه من تا شرایطم برای ازدواج باهات جور بشه میام خواستگاریت! یا میگه فقط منم که میتونم تو رو خوشبخت کنم و صبر کن تا یک ماه دیگه میام میبرمت و...
💢 همه خانم های بزرگوار باید حواسشون باشه که فریب این وعدهها رو نخورن و هر چه زودتر به این رابطه خاتمه بدن.
✅ بله اگه اون طرف مقابل واقعاً راست بگه و عرضه داشته باشه خب باید بیاد #خواستگاری و طبق رسومی که هست ازدواج کنه.
اما اینکه بخواد با وعدههای برجام گونه😶، آدم رو وسط گناه نگه داره اصلا منطقی نیست!😐
💢 حتی اگه یه نفر واقعاً هم خواستگار هست بهش بگو:
اگه واقعاً منو میخوای باید مثل بقیه زحمت بکشی و شرایط رو فراهم کنی و بیای خواستگاریم. من دیگه ادامه این رابطه رو به صلاح خودم و شما نمیبینم. موفق باشید.
❇️ در همین حد هم که به طرف مقابل بگید اگه واقعاً عاشق شما باشه زحمت میکشه و شرایط رو فراهم میکنه و ازدواج سر میگیره.
ولی این بی تکلیفی و توی گناه نگه داشتن از هر چیزی بدتره.
پس مراقب وعدهها باشیم....
✅ نشر این پیام صدقه جاریه است.
@sh_hosein
4_5989796601143495272.mp3
23.72M
السلام علیک ایها العسکری
نوکرات رو آقا سامرا میبری
🎙کربلاییسید رضا نریمانی
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#شهادت_امام_حسن_عسکری علیهالسلام
@sh_hosein
جایگاهی راستین را
نزدیک خودت برایشان تعیین کردی
از میان همه، آنان را با خودت آشنا کردی
به آنها لیاقت عبادت دادی
دلشان را دیوانه خاطر خواهیات کردی
برای تماشایت انتخابشان کردی
دلشان را برای خودت یکدله کردی
و دلشان را برای عشقت خالی کردی
کاری کردی خواهان چیزی شوند که پیش توست.
یادت را به دلشان انداختی
شور شکرگزاری از خودت را درونشان کاشتی
به اطاعتت مشغولشان کردی
آنها را به آفریدگان نیکت تبدیل کردی
برای حرفهای درِگوشی با خودت انتخابشان
کردی
و از آنها گرفتی
هر چیزی را که آنها را از تو میگرفت.
#درگوشی_های_عاشقانه
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیهالسلام
📌سخنان امیرالمؤمنین به هنگام ورود به مسجد:
سلمان میگوید: علی علیهالسلام را نزد ابوبکر رسانیدند در حالیکه میفرمود:
به خدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار میگرفت میدانستید که هرگز به این کار دست نمییابید. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمیکنم و اگر چهل نفر برایم ممکن میشد جمعیت شما را متفرق میساختم، ولی خدا لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند.
ابوبکر تا چشمش به علی علیهالسلام افتاد فریاد زد: او را رها کنید!
علی علیهالسلام فرمود: ای ابوبکر!
چه زود جای پیامبر را ظالمانه غصب کردید! تو به چه حقی و با داشتن چه مقامی مردم را به بیعت خویش دعوت مینمایی؟
آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردی؟
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۴
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#بیعت_اجباری_امیرالمؤمنین علیهالسلام
@sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیهالسلام
📌اتمام حجت اميرالمؤمنین با فضائلش:
وقتی علی علیهالسلام را به نزد ابوبکر رسانیدند عمر بصورت اهانت آمیزی گفت: «بیعت کن و این اباطیل را رها کن»!
علی علیهالسلام فرمود: اگر انجام ندهم شما چه خواهید کرد؟
گفتند: تو را با ذلّت و خواری میکُشیم.!
فرمود در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشتهاید!
ابوبکر گفت: بنده خدا بودن درست است ولی به برادر پیامبر بودن اقرار نمیکنیم!
فرمود: آیا انکار میکنید که پیامبر بین من و خودش برادری قرار داد؟
گفتند: «آری»!
و حضرت این مطلب را سه مرتبه بر ایشان تکرار کرد.
سپس حضرت رو به آنان کرد و فرمود:
ای گروه مسلمانان، و ای مهاجرین و انصار، شما را بهخدا قسم میدهم که آیا در روز غدیرخم از پیامبر شنیدید که آن مطالب را میفرمود و در جنگ تبوك آن مطالب را میفرمود؟
سپس علی علیهالسلام آنچه پیامبر علنی برای عموم مردم درباره او فرموده بود چیزی باقی نگذاشت مگر آنکه برای آنان یادآور شد (و مردم دربارۀ همۀ آنها اقرار کردند و)
گفتند: بلی، بهخدا قسم.
📚منبع:
کتاب اسرار آل محمد علیهمالسلام، ح۴، ب۴
#وقایع_بعد_از_شهادت_پیامبر
#بیعت_اجباری_امیرالمؤمنین علیهالسلام
@sh_hosein
یکی از اهداف قیام امام حسین علیهالسلام مبارزه با "حزبِ باد" بود!!!
_حزب باد کیا هستن؟
+کسانی که میگفتند:
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو...
🌱کتاب شمریّت و حریّت
#تلگراف
@sh_hosein
📜 ...کشون یا شیعه کشون!
(به بهانه نزدیکی به ۹ ربیع الاول)
🔹و قِیلَ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ:
«یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ.
فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا»
بخدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض شد که:
یا ابن رسول اللَّه ما میبينيم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد.
آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش کند ما را در معرض اذیت میاندازد.
📚منبع: اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص۱۰۷
🔸داستانک:
حضرت آیت الله العظمی مظاهری میفرمودند:
روزی در هنگام درس استاد ما آیت الله مرعشی نجفی خاطرهای بیان کردند که:
📖پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این فرد میخواست برود کردستان و کرمانشاه، با پدر من خداحافظی کرد و رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، در زمان برگشت قافله ما غروب به کرمانشاه رسید، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه و وضع کردستان به خاطر شیعه و سنیگری خیلی بد بود، ناگهان آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را خانه برد خیلی هم خدمت کرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم،
خلاصه مرا بردند توی آن جلسه، وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیل گُندهها، سبیل کشیدهها میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، اینرا هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل.
من تعجب کردم، ترس هم منرا گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند، یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، قیافهای شبیه مردم همدان داشت، آوردند.😔
یک سفره چرمی هم پَهْن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و کسی با یک ضربت گردنش را زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند. من غش کردم.
بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است اینرا هم بیاورید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده.
بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم.
ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربه الی الله اینرا میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی.
📚منبع: درس اخلاق آیت الله مظاهری در تاریخ ۲۳ فروردین ۸۵، شماره درس ۳۰۰
#نهم_ربیع_الاول
#نه_ربیع
@sh_hosein
✅ #رهایی_از_رابطه_حرام ۱۳
⭕️ حالا چرا در برخی موارد وابستگی شدیدی بین دختر و پسر شکل میگیره؟
آیا این وابستگی شدید به خاطر #عشق بین اون دو نفر هست؟
🔶 برای رسیدن به جواب دقیق این سوال باید یه مقدار به طبع و مزاج انسانها پرداخت:
🔹 همونطور که میدونید داخل مهمترین ماده حیاتی انسان یعنی خون، ۴ خلط وجود داره: دم، بلغم، سودا، صفرا
🔶 به طور کلی این ۴ خلط باید با یک نسبت مشخصی داخل خون باشن و اگه کم و زیاد بشن انسان دچار غلبههای مزاجی میشه. ضمن اینکه هر کسی بنا به خلقت خودش طبع مخصوص به خودش رو داره که خصوصیات اخلاقی اون فرد رو میسازه.👌🏻
در ارتباط با مبحث خودمون معمولا هر طبعی خصوصیات خودش رو خواهد داشت که سعی میکنیم به طور اجمالی بررسی کنیم.
💢 مثلا کسانی که #دَمَوی هستند به طور معمول احساسات عاشقانه و عرفانی خاصی دارند و اگه خودشون رو کنترل نکنند کمی تنوع طلب هستند. یعنی دوست دارند با چند نفر جنس مخالف ارتباط داشته باشند.
معمولا بین دو فرد دموی رابطه عاطفی شدیدی شکل خواهد گرفت که میتونه باعث استحکام روابط بشه.
✅ نشر این پیام صدقه جاریه است.
@sh_hosein
همسفر تنهایی هایم شدی
وقتی روزهایم را
با تو...
قدم میزدم
به دنبال مرامی بودم از جنس آینه و آب
از جنس دوست داشتنت...
کاش
از پشت این همه دلتنگی
صدای قلبم به گوش ات می رسید...
#عاشقانه_ای_برای_تو
@sh_hosein
•
گر به صحرا دیگران از بهر عشرت میروند
ما به خلـوت با تـو ای آرام جـان آسـودهایم!
•
سعدی
@sh_hosein