استقلال فرهنگی، به معنای داشتن «فرهنگ مستقل با طرد نشانههای فرهنگ منحط و فاسد غربی از جامعه»
فرهنگ - که مانند روح در کالبد جامعه جاریست- چنانچه تحت سلطه بیگانگان قرار داشته باشد، هیچ تلاشی در حوزه های دیگر به ثمر نخواهد نشست.
همه اقشار جامعه از تبعیت فرهنگی بیگانه فاصله گرفته و به فرهنگ دینی و ملی خود پایبند باشند.
لذاست که استقلال فرهنگی، مقوله ای است که اگر وجود داشته باشد، می توان به سایر ابعاد استقلال دست یافت
و چنانچه کشوری موفق به دستیابی بدان نشود، ابعاد دیگر استقلال را یا به دست نخواهد آورد و یا به زودی از دست خواهد داد.
اهمیت استقلال فرهنگی تا بدان جا است که هر زمان از آن کاسته شود، بیم فروریختن بنای استقلال سیاسی و... می رود.
لذا به مقوله استقلال فرهنگی در هر شرایط زمانی و مکانی باید با اهتمام ویژه پرداخته شود.
«اگر یک ملت، از لحاظ سیاسی تحت تأثیر قدرتهای بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادی هم به خودکفایی کامل برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهای دشمنان و بیگانگان در میان این ملت رواج داشته باشد و رشد بکند، این ملت نمیتواند ادعای استقلال کند.»