لکن آزادی در هیچ مکتبی، مانند ادیان الهی تا این حد از تقدّس و تعالی برخوردار نبوده است.
آزادی و حرّیت در منظومهی بینشی اسلام، به معنای نبود مانع در مسیر تعالی و پیشرفت انسان است.
می دانیم که همه انسانها از آغاز خلقت دارای آزادی و حق انتخابند و این لازمه اختیار آنهاست.
بلکه یک حکومت باید در راستای استیفای این حق و فراهم نمودن بسترها و زمینه های لازم برای تحقق آن بکوشد.
موفقیت یک حکومت مردم سالار در آن است که بتواند این حق الهی را به طور کامل و بدون نقص در اجرا و نظارت تامین نماید.
همچنان که دانستیم ساختار وجودی انسان و فطرت او بر توحید است و بدان گرایش دارد،
پس حاکمیت فرمان هر حاکم غیرتوحیدی موجب سلب آزادی در انجام اراده و اختیار فطری او شده
خواه این حاکمیت طاغوتی، حاکمیت مستکبران عالم بر دیگران باشد و یا حاکمیت یک قانون یا دستورالعمل غیر توحیدی در یک جامعه
که در هر صورت موجب می شود کاری انجام گیرد که مطابق میل فطری و گرایش توحیدی انسانها نیست.
آزادی حقیقی تنها در جامعه ای بروز و ظهور پیدا می کند که تحت حاکمیت طاغوت نباشد؛
چراکه سیره و روش طاغوتیان عالم در طول تاریخ، برده ساختن مردم و سوء استفاده از امکانات و توانایی های آنان بوده است