با خودم گفتم چقدر خوب شد با شباب الحسن آشنا شدم ما یاد نگرفته بودیم که از برکت قلب پاک بچه هامون بهره ببریم
بچه ها بعد از نماز با راهنمایی جناب فردی نژاد جلوی مجلس نشستن
نه از علی جلو تر نه از علی عقب تر ...
چه سرودی بود چقدر توی جمع بچه ها میشه درس گرفت و چقدر میشه با شور حالی که دارن حس خوب به دست آورد
اما مجلس اون وقتی زیباتر شد که یه مداح عزیز کوچولو میکروفن را گرفت و شروع کرد به خوندن
این عزاداری فاطمیه خیلی به دلم نشست سینه زدن بچه ها و حالی که مجلس داشت برام حسی رو تداعی میکرد که بگم آقا جانم اگر یه روزی توی شهر پیامبر، امیرالمومنین غریب بودن و به دختر پیامبر جسارت شد و ایشون را به شهادت رسوندن امروز ما بچه هایی داریم که تا عمر دارن(( یا حیدر )) میگن و سنگ شما را به سینه میزنن آقا جان فداتون بشم ما دخترایی داریم که افتخارشون اینکه حجاب حضرت زهرایی رو انتخاب کردن و همه وجودشون رو مهر حضرت زهرا پر کرده
یابن الحسن روح و جانم فداتون آقا جان، آقای ما نام ما را هم به صفای دل این بچه ها بین سربازان و یارانتون بنویسید.
بعد از مراسم بچه ها بازی میکردن و بزرگتر ها هم دور هم نشسته بودن
هر مسجدی صدای بازیهای بچه گانه و شور حال بچه ها را لازم داره چیزی که این دوره زمونه کمتر دیده میشه و خیلی از مساجد فقط برای نماز جماعت باز میشن و بعداز نماز هم خیلی زود چراغ ها خاموش و درهای مسجد بسته میشن .
خدا رو شکر با هیئتی همراه شدیم که شور بازیهای کودکانه در مساجد رو دوباره احیا کرد
اهالی شباب الحسن نمازهاتون قبول درگاه حق و دعاهاتون مستجاب ان شاءالله
سلام دیگه درس و مدرسه ها شروع شده و کمتر میشه بیایم
✅ با برنامه ریزی
میشه هم خدا رو داشت هم خرما😉