Hossein Taheri - Mizane Ghalbam (128).mp3
2.13M
چیزی به محرم نمونده خودتو آماده کردی؟
یه روز یکی از اتاق های خونش رو شروع میکنه به کَندن..، برای یه کاری
که تو همون حال و هوای بیل زدن و..
سنگی نورانی رو میبینه!
خوشحال میره سمت بازار..
برای فروش الماس!
اما کسی خریدار این الماس گرون قیمت و با ارزش نیست.
فردای همون روز میره نجف،
نزدیکای اذان میشه ک میره حرم امیر المومنین وبا خودش میگه من که این همه صبر کردم بزار نماز بخونم بعد میرم برا فروش.،
بعد نماز، خادم حرم رو ب جمعیت میکنه و میگه
ای مردم هرکی هرچقدر میتونه کمک کنه برای ساخت و ساز حرم، در شأن حضرت علی نیست حرم اینجوری باشه!