#شهیدعلیرضا_موحددانش #خاطره شجاعت و شهامت
ماجرای دستگیری هویدا و نصیری توسط شهید موحد دانش:
علیرضا در جریان انقلاب پا به پای مردم انقلابی فعالیت های ضد شاهنشاهی میکرد. از حضور در تظاهرات تا نگهبانی اسلحهخانهها و محلهای استقرار ضد انقلاب و بازماندگان رژیم قبلی. بعد از پیروزی انقلاب یکبار که علیرضا در حال پاسبانی روی برجک بود نصیری و هویدا از عوامل رژیم شاه را می بیند که از کاخ بیرون می رفتند. کمی سر و صدا می کند اما کسی متوجه نمی شود. می دود پاره ای آجر برمی دارد و به سر نصیری می زند این کار را که می کند مردم اطراف متوجه ماجرا می شوند و نصیری و هویدا را به زندان می اندازند.
صبر و صداقت
پدر شهیدان موحد دانش می گوید: علی مدتی از محافظان مقام معظم رهبری و محمدرضا برادرش محافظ دکتر آیت بود.
علیرضا از اولین نیروهایی بود که سپاهی شد. یک روز از طرف سپاه برای تحقیقات به منزل می آیند که خود علیرضا در را باز می کند. سوال اولیه را می پرسند نیم ساعتی از او سوال می کنند که آیا علی را می شناسید؟ این هم نمی گوید منم. کامل سوالات را جواب می دهد. در آخر که می پرسند کی به خانه می آید؟ علیرضا می گوید یک ساعت است وقت من را گرفتید!!
🌷🌷🌷🌷🌷
علیرضا عضو گردان 6 و 9 کمیته تهران بود.
مدتی درحراست از بیت امام خمینی در جماران حضور داشت.
پس از ان به کردستان رفت .
در واقع هر کجا که کار نشدنی ای بود او هم حضور داشت. محمدرضا هم یکسال بعد از فارغ التحصیلی دنباله رو علیرضا شد.