🌴یاد شهید #مرتضی_حمزه_دولابی به خیر
شهید بزرگوار حمزهدولابی با گردان حضرت قاسم در خط مقدم بود. تمام ارتباطات بیسیم و مخابرات قطع شده بود. حاج کاظم به من گفت که برو و به مرتضی بگو نیروها را جمع کرده و عقب بکشد. ما هم در خط مقدم بودیم. فاصلهی ما با شهید بزرگوار پانصد متر بود و آتش شدید دشمن بر سر ما ریخته میشد.
من با موتور این مسیر را رفتم. از میان پیکر مطهر شهدا و زیر آتش تانک و توپخانه خودم را به مرتضی رساندم. وقتی مرتضی رادیدم، گفتم این دستور حاج کاظم است که بچهها را جمع کنی و عقب بیایی. تقریبا پنجاه متر بیا عقب، پشت کانال. الان آماده است، بچههای تخریب موادگذاری کردند، شما نیروهایت را بیاور این سمت تا ما اینجا را منفجر کنیم.
اما مرتضی را دیدم که داخل یک سنگر حفره روباهی رفته بود و زانویش را باسیم محکم بسته بود. گفتم پاهایت را برای چی بستهای ؟!! گفت یعنی این که نشستهام. یعنی این که من اینجاهستم، تا زنده هستم، اینجا هستم. به مرتضی گفتم دستور را باید اجرا کنی. گفت: نه دستور امام (ره) این است که جزایر باید حفظ شود، حکم ولی امر بالاتر از حکم فرمانده است. میدانم فرمانده درست میگوید اما تا این شهدا اینجا هستند من هم اینجایم و از این جا تکان نمیخورم. هر وقت نیروهای من عقب آمدند من هم پنجاه متر عقب میآیم.
به نقل از همرزم شهید سردار سوهانی
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayebashohada