eitaa logo
شب خاطره رزمندگان اسلام
606 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
112 فایل
جهاد تبیین ؛ روایت خاطرات حماسه سازان دفاع مقدس ؛ اطلاع رسانی برگزاری شبهای خاطره
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🎥... من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدم‌کشان است نه برای آدم کشتن.... ⏪کاش دنیا از تو بسیار داشت کاش دنیا از عاطفه قلبت بسیار داشت سردار عزیز نه فراموش می‌شوی و نه تکرار بزرگان امیدوارمان می‌کنند به رجعت و به دوباره آمدنت. ✍️عالیه سادات 🔰سرخط خبرهای جبهه‌ی مقاومت در چریک سایبری https://eitaa.com/cherikcyberi
فاطمیه اول شنبه یکشنبه دوشنبه مسجد باصفای ولایت قدم به دیده....
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بسیجیان خمینی دوران جنگ تحمیلی 🌿 فرارسیدن مبارک💐💐 ┄
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بسیجیان خمینی دوران جنگ تحمیلی 🌿 فرارسیدن مبارک💐💐 ┄
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تنها قشری که میگن ما رو از بهشت برگردونید به دنیا! 🔰 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
لطفا این عکس راپخش کنید
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اجر شهادت برای کسی که هر صبح و هر شب این سه آیه را بخواند... ✔️
17.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای ورزش باستانی در حضور مقام معظم رهبری ، امروز اول آذر 1402
هوالشهید ساعت به وقت شهادت... «ساعت، یک بامداد چهارم آذر را نشان می‌دهد. توی آن تاریکی، علی بی آنکه بداند نفر کناری‎اش چه کسی است، دست الیاس را می‌گیرد. حتی به چهره‌اش نگاه نمی‌کند. با انگشتان دست، به نیروها اشاره می‌کند که دو نفر دو نفر بیایند. دست الیاس را می‌کشد و با تمام توان شروع به دویدن می‌کنند. تکفیری ها، بی امان روی سرشان آتش می‌ریزند و به طرفشان تیراندازی می‌کنند. الیاس که تیربار در دست دیگرش قرار دارد، دست علی را رها می‌کند تا بتواند راحت و سریع بدود و از او جلو می‌افتد. همینطور فاصله‌اش را با علی زیاد می‌کند، که ناگهان پایش به تله‌ی انفجاری که تکفیری ها کار گذاشته بودند، برخورد می‌کند و انفجاری مهیب رخ می‌دهد. حجم وسیعی از خاک و دود و آتش، به آسمان بلند می‌شود و او گم می‌شود. حالا دیگر ماه نمی‌خندد و غصه دار است. چون هر چقدر نگاه می‌کند تا الیاس را پیدا کند، او را نمی‌بیند. دوست دارد باز هم بر صورت الیاس بتابد و خنده‌ی او را ببیند، اما او را نمی‌یابد. از پیدا کردنش که ناامید می‌شود، با گریه، پشت ابرها می‌رود و خودش را پنهان می‌کند. » هشتمین سالروز سکونتت در بهشت، گوارای وجودت باد الیاس جان.... 🌹🌹🌹🌹🌹 -علیک-یا-علی-بن-موسی-الرضا«ع» -مدافع-حرم-جاویدالاثر-الیاس-چگینی -مدافع-حرم-حمید-سیاهکالی-مرادی -ذکریا-شیری -لبخند-ماه -روایت-فتح
‍ حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر برخوردیم که در آتش می‌سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری،می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» بلند بلند فریاد می‌زد:خدایا...الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه... خدایا! الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم...نمی‌خوام دست‌هام گناهکار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغلکرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: ما جواب اینا را چه جوری بدیم ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیس شد. هدیه به روح مطهر شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️این طوری انگشتر میگیرن👌 نوش جونت بسیجی✌ 🇮🇷در دیدار مقام معظم رهبری با ورزشکاران، انگشتر ایشان به امیر جوهری‌خو، مدال‌آور تیم ملی تیراندازی رسید. 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش