🍁عصر پاییزی جمعه تون بخیر
🍂عصرانه تـون مملو از شـادی و
🍁آرامش
🍂آخـر هفتـه تـون زیبـا و قـشنگ
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
🏡❤درکِ رنجهایِ همدیگر،
دنیا را قشنگ میکند.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
گرگ همیشه گرگ می زائد
وگوسفند.....
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوا هوای عشقه
تقدیم نگاهتون😍😍
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
2_144123984234496926.mp3
6.18M
💞
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_ناب
اگر افراد می توانستند ياد بگيرند كه آنچه برای من خوب است لزومی ندارد كه برای ديگران هم خوب باشد، آنگاه دنيای شاد و خوشايندتری می داشتيم.
"تئوری انتخاب" به ما می آموزد كه دنيای مطلوب من، اساس و شالوده زندگی من است، و نه اساس و شالوده زندگی ديگران ...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
📚قدر عافیت
پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .)
شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ )
حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.)
📙 حکایات پندآموز
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان کوتاه دعای قلب پاک
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
اشتباه علی کوچولو - @mer30tv.mp3
3.95M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande