تو تک تک جزئیات عکس میشه حس زندگیو گرفت 🍀
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
جواب محبت آدمها را به موقع بدهید!
محبتهاۍ تاریخ گذشتہ
عطر و طعم اصلۍ را
نخواهد داشت
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
زندگی ریموت نداره،
پاشو خودت کانال زندگیتو
عــوض کـن....
هميـن امروز ، هميـن حالا...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حس_خوب
4 چیز که نمیشه پس گرفت...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
در ایـن عصر زیبـا♥️🍉
چشمتان ازهرچه♥️🍉
زیبـایی لبـریـز
دلتـان از هر چه♥️🍉
تازگی مملو
وجودتان از هر چه♥️🍉
ناملایمات مصون باد ♥️🍉
عصر
اخر هفته تون بخیر و خوشی ♥️🍉
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایرانگردی
کت ها و منطقه زیبای تال خانی که تابستون برا شنا بینظیره
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
زندگی کوتاه است و زمان به
سرعت می گذرد.
نه تکراری،
نه برگشتی،
پس از هر لحظه ای که می آید
لذت ببرید...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتى خدا هلت ميده به لبه ى صخره ى مشكلات ، بهش اعتماد كن.
چون يا ميگيردت يا بهت پرواز كردن ياد ميده 😉
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#داستان
*روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...*
*بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد.*
*سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت...*
*مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد.*
*مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟*
*سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...*
*تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی و طلب نان کردی...مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
کینه و سیب زمینی ها - @mer30tv.mp3
3.92M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
💫خـــــدایــــا
🌟صمیمیتر از همیشه
💫سر بر آستان ملکوتیت
🌟مــــیــگـــذارم
💫و در دل دعا میکنم
🌟و از تو میخواهم که
💫آرامش، برکت و سلامتی
🌟را بــــرای خــودم،
💫هـــمـــهی مــــردم،
🌟عــــزیــزان، دوسـتـانـم
💫و خانوادهام ارزانی داری
🌟شبتون سرشار از عطر خدا
.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande