فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧇ان شاءالله در این عصر تابستانی
🧇بهترین ها نصیبتون بشه
🧇حال خوب
🧇لحظه های شاد
🧇موفقیت های قشنگ و
🧇زندگی آروم
🧇عصرتون زیبـا
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایرانکردی
باغ اِرَم شیراز
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
ساعت یعنی تیک تاک..
تیک یعنی فرصت به دست آمد
تاک یعنی فرصت از دست رفت
موفق ها قدر تک تک تیک ها را می دانند
افسرده ها تاک های گذشته را می شمارند
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوای بارونی و یه حسِ خوب تو دل تابستون☁️🌿
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !
در موردی گفته می شود که وعده زیاد باشد و وفای به وعده هیچ.
نظیر:
آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#داستانیزیباازحضرتموسی
روزی حضرت موسی ( ع ) در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! حضرت موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟
خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، حضرت موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد !
فردای آن روز حضرت موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم.
حضرت موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و...کنارگذاشت
ساعاتی بعد قصاب می گوید : کار من تمام است برویم ، سپس با حضرت موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ، رو به حضرت موسی کرده و می گوید : لحظه ای تامل کن ! حضرت موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد.
شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر حضرت موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت :
مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید : پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی.
سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش حضرت موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با حضرت موسی همنشین شوی ! "
چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با حضرت موسی !
حضرت موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد.
🌛🌒👇
@shabsobh
150-KafshDozak-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.24M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 الهے
💫در این شب زیبای تابستانی
🌙زندگے دوستانم را سبز
💫تنور دلشان را گرم
🌙فانوس دلشان را روشن
💫لحظه هایشان را بدون غم
🌙و چرخ روزگار را
💫به ڪامشان بچرخان
✨شبتون در پناه خدا
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌸 تنها چیزی که از فردا میدانم
💫این است که
🌸خدا قبل از خورشید بیدار است
🌸از او میخواهم که
💫قبل از همه در کنار تو باشد
🌸و راه را برایت هموار کند
💫شبتان آرام
🌸فردایتان پربرکت
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande