#نوستالوژی
چقدر این #عکس_زیباست
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸چه زیباست
🍭بی قید و شرط
🌸عشق بورزیم؛
🍭بی قصد و غرض
🌸حرف بزنیم؛
🍭بی دلیل ببخشیم
🌸و از همه مهمتر
🍭بی توقع محبت کنیم
🌸عصرتون شـاد
🍭دلتون سبز و شاداب
🌸عصر زیباتون بخیر
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین شیوه زندگی
آن نیست که
نقشههایی بزرگ
برای فردایت بکشی
آن است که وقتی
آفتاب غروب میکند
لذت یک روز آرام
را چشیده باشی
غروبتونبدون دلتنگی🌒
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
#تربیت
کودکان با مشاهده چگونگی رفتار و برخورد ما با دیگران میتوانند طرز برخورد با سایرین را بیاموزند! آیا وقتی چیزی از دستمان افتاد و کسی آن را برداشت و به ما داد، از او تشکر میکنیم؟ آیا از فرزند خود تشکر میکنیم؟ آیا از کلمات مودبانهای نظیر «لطفا»، «متشکرم» و «قابلی ندارد» استفاده میکنیم؟ آیا وقتی اشتباهی کردیم مسئولیت خطای خود را میپذیریم و عذرخواهی میکنیم؟ یا در خانواده اجازه ابراز عقیده، احساسات و محبت وجود دارد؟ نحوه رفتار ما نشاندهنده ارزشها و فرهنگ ماست.
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
#دانستی
سازنده کشتی تایتانیک زمانی که این کشتی رو ساخت یه جمله یه معروفی گفت :
حتی خدا هم نمیتونه این کشتی رو غرق کنه !
و همون شب کشتی تایتانیک غرق شد.
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊️🌊🌱🌿💚
#حس_آرامش
#طبیعت
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
29.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
#قصه زیبای روح داخل بطری
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
هفته های تکراری :))))
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
لاکی نوبتی بازی میکنه - @mer30tv.mp3
4.64M
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👶👧
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
#داستان_آموزنده
🔆خبر دادن از غيب در كودكى
حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد:
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در جمع عدّه اى از اصحاب و ياران خويش حضور داشت ، كه ناگهان چشم حاضران به امام حسن مجتبى سلام الله عليه افتاد كه با سكينه و وقار خاصّى گام بر مى داشته و به سمت جدّ بزرگوارش ، در آن جمع مى آمد.
همين كه رسول خدا چشمش بر او افتاد، تبسّمى نمود.
در اين هنگام بلال حبشى گفت : بنگريد، همانند جدّش رسول اللّه صلوات اللّه عليه حركت مى كند.
پيغمبر خدا فرمود: همانا جبرئيل و ميكائيل راهنما و نگهدار او هستند.
و چون حضرت مجتبى وارد بر آن جمع شد همه به احترام وى از جاى برخاستند؛ و حضرت رسول خطاب به فرزندش كرد و اظهار داشت : حسن جان ! تو ميوه و ثمره من ، حبيب و نور چشم من و پاره تن و قلب من مى باشى ؛ و ... .
در همين بين يك نفر اعرابى - بيابان نشين - وارد شد و بدون آن كه سلام كند، از حاضران پرسيد: محمّد صلى الله عليه و آله كدام يك از شما است ؟
اصحاب گفتند: از او چه مى خواهى ؟
حضرت رسول صلوات اللّه عليه ، به ياران خود فرمود: آرام باشيد و سپس خود را معرّفى نمود.
اعرابى گفت : من هميشه مخالف و دشمن تو بوده و هستم .
حضرت تبسّمى نمود؛ ولى اصحاب ناراحت و خمشگين شدند، حضرت رسول به اصحاب دو مرتبه به آنان اشاره نمود كه آرام باشيد.
اعرابى اظهار داشت : اگر تو پيغمبر بر حقّ؛ و فرستاده خداوند هستى علائم و نشانه هائى را براى من ظاهر گردان .
حضرت فرمود: چنانچه مايل باشى ، خبر دهم كه تو چه وقت و چگونه از منزل و ديار خود خارج شده اى ؟
و نيز خبر دهم كه تو در بين خانواده خود و ديگر آشنايان و خويشانت چه شهرتى دارى ؟
و يا آن كه اگر مايل باشى ، يكى از اعضاى بدن من تو را به آنچه خواسته باشى ، خبر دهد.
اعرابى گفت : مگر عضو انسان هم سخن مى گويد؟!
حضرت فرمود: بلى ، و سپس اظهار داشت : اى حسن ! بر خيز و اعرابى را قانع ساز.
و چون حضرت مجتبى عليه السلام ، با اين كه كودكى خردسال بود؛ پيشنهاد جدّش را پذيرفت .
اعرابى گفت : آيا پيغمبر نمى تواند كارى انجام دهد كه به كودك خود واگذار مى نمايد؟!
پس از آن حضرت مجتبى سلام اللّه عليه لب به سخن گشود و چند بيت شعر خواند؛ و سپس خطاب به اعرابى كرد و فرمود:
همانا تو با كينه و عداوت وارد شدى ؛ ليكن با دوستى و شادمانى و ايمان بيرون خواهى رفت .
اعرابى تبسّمى كرد و گفت : احسنت ، سخنان خود را ادامه ده .
حضرت مجتبى سلام اللّه عليه ضمن سخنى فرمود: تو در شبى بسيار تاريك ، كه باد سختى مى وزيد و ابر متراكمى همه جا را فرا گرفته بود از منزل خود خارج شدى ؛ و در بين راه بادى تند و صاعقه اى شديد تو را سخت به وحشت انداخت ؛ و با يك چنين حالتى به راه خود ادامه دادى ، تا به اين جا رسيدى .
اعرابى با حالت تعجّب گفت : اى كودك ! اين حرف ها و مطالب را چگونه و از كجا مى دانى ؟!
آن قدر بى پرده و صريح سخن مى گوئى ، كه گويا در همه جا همراه من بوده اى ! ظاهرا تو هم علم غيب مى دانى ؟!
و سپس افزود: شناخت من در مورد شما اشتباه
بوده است ، من از عقيده قبلى خود دست برداشتم ، هم اكنون از شما مى خواهم كه اسلام را به من بياموزى تا ايمان آورم .
حضرت مجتبى سلام اللّه عليه اظهار نمود: بگو: ((اللّه اكبر))؛ و شهادت بر يگانگى خداوند؛ و رسالت رسولش بده ، تا رستگار شوى .
اعرابى پذيرفت و اظهار داشت : شهادت مى دهم كه خدائى جز خداى يگانه وجود ندارد و او بى شريك و بى مانند است ؛ و همچنين شهادت مى دهم براين كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و پيغمبر خداى يكتا مى باشد.
و چون أ عرابى توسّط سبط اكبر، حضرت مجتبى صلوات اللّه عليه اسلام و ايمان آورد، تمامى اصحاب و نيز خود حضرت رسول صلى الله عليه و آله خوشحال و شادمان شدند.
و آن گاه پيامبر خدا، آياتى چند از قرآن ؛ و بعضى از احكام سعادت بخش الهى را به آن اعرابى تعليم نمود.
بعد از اين جريان ، هرگاه اصحاب و انصار، امام حسن مجتبى عليه السلام را مى ديدند به يكديگر مى گفتند: خداوند متعال تمام خوبى ها وكمالات و اسرار علوم خود را به او عنايت نموده است .
1- الثّاقب فى المناقب : ج 3، ص 316، ح 3، مدينة المعاجز: ج 3، ص 359، ح 927 با تفاوت مختصر.
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
🌛🌒👇
@shabsobh
@Matn_Geraf
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید