eitaa logo
قرار عاشقی با معرفی شهدا
202 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
110 ویدیو
74 فایل
رزمنده امدادگر سپاه در دوران دفاع مقدس @Zehn_paak_man 👈👈مدیر کانال ذهن پاک من
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌷🕊 اَلْلَهُّمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِِ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
💠 علیه السلام می فرمایند: ❤️ مومن هرگاه خشمگین می شودغضبش را از حق بیرون نمی‌برد. و هرگاه خرسند و راضی شود خوشنودی اش او را به باطل نمی کشاند و هرگاه قدرت یابد بیش از حق خودش بر نمی‌دارد. 📚بحار الانوار @shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگونه کپی مطالب بدون تبلیغ لینک کانال جایز می‌باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدمدافع وطن 💛 شهید حمیدرضا احمدی در سال ۱۳۴۸ در روستای قلعه تورگیر اراک بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستا سپری و پس از آن با وجود مشکلات مالی فراوان ادامه تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی در اراک گذراند. 💛 اهل تقوا بود و رضای خداوند متعال را مورد توجه قرار میداد.او عاشق شهادت بود.عاشق اهل بیت عصمت و طهارت و مداح آنان بود. 💛 پس از دریافت مدرک دیپلم،بمنظور انجام خدمت سربازی به صف رزم آوران رشید میهن اسلامی پیوست و به زاهدان اعزام شد و در درگیری با اشرار و سوداگران مرگ در تاریخ 1370/7/16به فیض بی بدیل شهادت نائل آمد. ✨شادی روح مطهرش صلوات✨ 💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 قرار عاشقی با معرفی شهدا https://eitaa.com/shadat شهدای این کانال تکراری نیستن 🌴1420 👈👈
🕊🌷شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌷🕊 اَلْلَهُّمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِِ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 نقطه صفر مرزی: خاطرات رزمنده قباد اصل مرز ✍️ نویسنده: محمّد تقی عزیزیان 🏡 ناشر: سوره مهر 📖 صفحات: ۲۴۰ صفحه این کتاب به خاطرات قباد از رزمندگان لرستانی هشت سال جنگ تحمیلی می پرازد. سیر کتاب از خاطرات مبارزه مرحوم پدرش تا خاطرات دوران دفاع مقدس را در بردارد که نقش او را در کنار روایت تاریخ سرزمینش تبیین می‌کند. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب «چند دقیقه‌‏ای از ۶ صبح گذشته بود که پاتک عراق شروع شد؛ قیامتی که آن سرش ناپیدا بود. همان لحظه‏‌های اوّل از زمین و هوا گلوله می‏‌بارید. خمپارة ۶۰ زوزه‏ کشان آمد و رفت توی پی‏ام‏پی خودی. یکی از بچّه‌‏های روی پی‏ام‏پی در دم آتش گرفت. چند دقیقه شعله‏‌ای لرزان بود و بعد از آن جزغاله شد و تکه تکه با آتش بدنش ریخت دور و بر پی ‌‏ام ‏پی... بچّه‏‌ها از پی ‏اش دویدند و بدنش را به خاک‌‏ها مالیدند، امّا دیر شده و شهید شده بود. من و ایرج و مراد کرمی ایستاده بودیم. بغل‏ دستمان یکی از بچّه‏‌های مشهد بود. دانشجو بود و به محض تعطیلی دانشگاه به خط آمده بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا