💚 و خب همونطور که انتظار میرفت
بچه ها اول مهموناشون رو بردن هیئت 😍
اونجا بهشون چای تعارف کردن
خرما و شیرینی تعارف کردن ☺️
🟢 بچه ها با برگزاری هیئت
یه حس عزت به نفس خوبی
میگیرن و دوســــــت دارن هر
بزرگتری که میاد این رو بهش
نشون بدن و این احساس زیبا
رو دوباره بگیرن 😉🙃
🔵 امشب یه اتفاق خیلی جالبی افتاد
✨ حاج آقا توی حسینیه مون یه
مسابقه برگزار کرده بود ❇️
💡 تازه کار، اینجا تموم نشد که
بچه ها ماشــــــــــیناشون رو دم در
پارک کرده بودن 🚘🛵
🚖 وقتی جلسه تموم شد همه
با ماشیناشون رفتن خونه 😎😃
⭕️ راستی اگه شما هم تجربهای
و خاطـــــــــره ای از بازی گلهاتون با
«حسینیـــــــــه کوچک» دارید حتما
برامون بفرستیـــــــــــد تا با همه به
اشتراک بذاریم و لـــــــذت ببریم و
از هم یاد بگیریم 🌹
به آیدی زیر 👇👇👇
🆔@admine_shadinak
🆔@admine_shadinak
😅 یه اتفاق خیلی با نمکی افتاد امشب
⭕️ بچه ها میخواستن برای
باباشون کتاب بخونن 📚📚
البته که از روی تخیل خودشون میخواستن
کتاب بخونن 😁 متوجه که هستید 😇
💚 قصۀ کتاب هم دربارۀ خرید رفتنِ
یه دختر بچه با باباش بود... 🤗😍
درست عین ماجرا های فروشگاه رفتن
دیروز خودش با ما 😄😃
♨️ که البته مابینش نصیحت هایی
هم برای بچه ها پیدا میشد ‼️
⭕️ درست برعکس کارایی که خودشون
کرده بودن 😂😂
😨 متنها نکتۀ عجیبش این بود که
برای شروع خوندن کتاب اول بچه ها
رفتن منبر رو آوردن!😳
💔 و میخواستن برن روش که
کتاب رو بخونن... بابا شکر خدا
سرر رسید و منبر رو نجات داد 😱😆
🔰 اما نکته اینه که اون منبر کوچولو
توی خونۀ ما شده سکوی زدن حرفای خوب 💖💚
👈 جایی که بچه ها بخاطر احساس بزرگی
که بهشون میده میتونن رفتار های بهتر رو
تجربه کنن و یاد بگیرن
🔴 این فایـــــــــــــــــــدۀ مهمی بود که ما هم به
اندازه کافی توی تربیتشون استفاده می کنیم
اما فقط یه کم باید مراقب قطعاتش باشیم 😅
🤗 وقتی بغلش کردم و بوسیدمش
بهم گفت اگه من یه وقت ترسیدم و
تو نبودی چیکار کنم؟ 💔