https://eitaa.com/alexandria/548
چه فایده که بهشت بدون تو مانند برزخی در میان اسمان زمین بود؟
ولی دیگه پاییزم بهمون رو نمیده.
خبری ازون برگای زرد نارنجیاش نیست.
پاییزی که به بارونو می و معشوقش معروف بود چرا دیگه نمیباره؟
شاید اونم خسته شده از ریختن اشکای بیخود.
ولی من هنوزم منتظر موقعیت مناسبم که یدفعه دراتاقم باز کنم وببینم عروسکام دارن باهم حرف میزنن.
بهم میگفت چرا اینقد زود به زود سرما میخوری؟
میخواستم بگم هرچقدرم لباس گرم تنم کنم،تاوقتی دور باشی فایده نداره.
خواستم بگم چقدر دوستش دارم،ولی وقتی دیدم با اشتیاق خاصی ازش تعریف میکنه . فقط لبخند زدم..
کدامتنهایی؟!
تونمیدانیکهآدمِتنها، هیچوقتتنهانیست
تونمیدانیکه
همهجا، بارِآیندهوگذشتههمراهماست؟
دیوونه ها؟
یه پا عاقلین برای خودشون..
بدون دلیل میخندن،دنبال کسی نیستن شنونده باشه برای حرفاشون..
هروقت بخوان دوتا گوشِ چسبیده به خودشون اماده شنیدنِ دردِ قلباشونه..
هرجا که باشن احساس کنن مغزشون بارسنگینیو متحمل میشه اب های چشمشون سرازیر میکنن..
زندگی ای که سخت بگیری که نمیگذره.
اینو همون دیوونه ها متوجه شدنو مانه.
ولی شاید مادیوونه ایم و اونا عاقل ..
دیوانه هایی به سبک اتوکشیده.