روح!
سلام نوری در قلب من. خوب باشی. این شب ها موج های افکارم به این سمت و آن سمت کشیده میشود. دلهره،استر
سلام جان دلم.
میدانم که خوب نیستی،میدانم..
گاهی اوقات فکر میکنم چطور ممکن است آدمیزاد غمی صد ها برابر خودش را تحمل کند؟!شب بخوابد و صبح هم بیدار شود! عجیبا غریبا!!
تو میگویی: جانکم خداوند دردی میدهد در حدُ اندازه ات و نه بیشتر.
غیر این هم نیست هر کسی جانم، اما ادم ها چطور؟ خودشان با اختیار و اراده ای که صد رحمت به جبر- به زندگیشان آتش میزنند!
وقتی این سینه ی تنگ سنگین می شود؛ تنها فکرم این است که قرار است فردایی باشد؟! این یک مشت گوشت توانش را دارد؟ اگر روزی برق چشمهایم برای همیشه خاموش شد. غم ؛قاتل این دل بود.
خدا میداند فقط. .
خدا حافظ و نگهدارت باشد برابر این ویروس غم.
هدایت شده از " فاطره ام.
انقد بغلی شدم که اگه داشتمت و یه لحظه منو میذاشتی زمین میزدم زیر گریه!
بزرگ فکر کنید. شاید هر تار موی شما، شاهرگ یکی دیگه ست.
پ.ن:ینی اون پسرایی که موهاشون بلنده ،موهاشون شاهرگ دوست پسرشونه؟🦔
روح!
چه بگویم، با من ای دل چه ها کردی تو مرا با عشق او اشنا کردی!
غم بِرهان خود زِ دو چشمِ ترم یا علی؛
روح!
مارا چه باشد که بر سخن یار خرده گیریم؟ بی چون چرا او بگوید و ما سر و جان گوش می ایستیم. رنج و تنهایی
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم. . .
ازش راجع به امام زمان عج'پرسیدن .
گفت امام زمان؟امام زمان کجا بیاد؟اون بیاد که کار کاسبی ما میخوابه دیگه کی به ماها کاری داره؟
پ.ن: جوری که دوست دارم بعضی اخوندارو -لباس دزد- با همون عمامشون خفه کنم.