رفتم بهش گفتم . .
+ اقا اصلا من سیگارت
میشه دیگه ، نمیشه ؟
دیدم هاج و واج نگام میکنه
+گفتم :این همه کنت و ونیستون و مارلبورو میکشی من اون بهمن ریز مبادای ته جیبت باشم؟
_گفت: حالا چرا بهمن روز مبادای ته جیب؟
+اخه نمیدونی وقتی نسخی و تو و بی سیگاری موندی ، یهو یادت میوفته به اون بهمن ته جیبت چه بهشتیه داشتنش
میخوام من اون بهشته باشم فقط و فقط سهم من باشه نه هیچ کس دیگه ای
خندید و داد زد : تو دیونه ااااای دختر
+دیونه نبودم که همه حال خوبمو مثل سیگار نمیپیچیدم بذارم ته جیب تو!
روح!
رفتم بهش گفتم . . + اقا اصلا من سیگارت میشه دیگه ، نمیشه ؟ دیدم هاج و واج نگام میکنه +گفتم :این هم
کی گفته متنا حافظه ندارن؟
شمال ، اخر شب، هزار بار خوندن برای پادکست کردنش و فرستادنش برای تو ..