eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
31 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 قصه‌دلبری تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگرپیش نیامد برود ولی زیاد هم از ان دوران برایم تعریف می کرد و می گفت:((با روضه کار رو شروع می کردیم ،با روضه هم تموم!)) از حالشان موقعی که شهید پیدا می کردند می گفت. جزئیاتش را یادم نیست،ولی رفتن تفحص را عنایت می دانست. کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمی دانستم باید شناسنامه همراهمان باشد. رفتیم هتل ، گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. .نمی دانستم اماکن کجاست وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است، هول برم داشت. جداجدا رفتیم در اتاق برای پرس وجو. بعضی جاها خنده ام می گرفت طرف پرسید: ((مدل یخچال خونه تون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟)) نامه که گرفتیم و امدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال هارا از محمد حسین هم پرسیده بودند .. اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد علیه اسلام شروع کردیم. این شعر را خواند: ((صحنتان را می زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتراست جـان من اقا مرا سرگرم کاشی هانکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت درمیخانه باشد بهتراست اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد ، نگاهی به من انداخت وبعدهم سمت حرم: ((ای مهربون،این همونیه که بخاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه شم دست خودتون ، تااخرِ آخرش!)) ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 گاهی ناگهانی تصمیم می‌گرفت. انگار می‌زد به سرش اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بی‌هوا می‌رفتیم مشهد یادم است یک بار هنوز خانواده‌ام نیامده بودند تهران . خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ‌وقت مشهد این شکلی نرفته بودم ناگهان بدون رزرو هتل .. ولی وقتی رفتم خوشم آمد اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود .. خودش همه‌چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد داخل صحن کفش‌هایش را در می‌آورد.. توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک می‌شد خدا بهشت گفت " اخلاق نهعلیک " صحن امام رضا را وادی طور می‌پنداشت. وارد صحن که می‌شد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای می‌ایستاد و با امام رضا حرف می‌زد جلوتر که می‌رفت محفل و روضه ای بود در گوشه‌ای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری .. که معروف بود به اتاق اشک .. آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله می‌شد نمی‌دانم چطور این‌همه آدم آن داخل جا می‌شدند و فقط آقایان را راه می‌دادند و می‌گفتند روضه خواص است. اگر می‌خواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرام می‌خواندند این‌طوری شاید جا می‌شدند از وقتی در باز می‌شد تا حاج محمود، (خادم آن‌جا ) در را می‌بست شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید .. خیلی‌ها پشت در می‌ماندند کیپِ کیپ می‌شد و بنده خدا به‌زور در را می‌بست.. چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره می‌کردم که چطور دوان دوان خودشان را می‌رسانند ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این فصل خزان و سرد کبوتر دل به هوای تو پر زد که در آشیانه ی مهر تو آرام بگیرد خواهد بر بام تو بنشیند و به شوق تو در آسمان دلت پرواز کند شاید تو مرا برده ای از یاد اما کبوتر دل هیچ گاه با بودن فرسنگ ها فاصله آشیانه اش را فراموش نمیکند. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلتـون تـا به ابـد💖 وصف خدایی باشد که همین نزدیکیست💖 شبتون پـر از آرامـش💖 نگاه پـر مهرخـــداونـد💖 چتر زندگیتون به امید فردایی روشن💖 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ در پناه‌ خدا‌ 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خوبِ من صبحِ دل‌انڪَیزت بخیر ماه مهر است و پاییزت بخیر صبحِ زیبا و هوایى دلفریب بوے پاییز ڪَلریزت بخیر...    ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌   ☕️ پنجشنبه‌ تون پر از مهربانی 🍁روزتون پرازخیرو برکت ☕️هـر روز 🍁جشـنی بـرپـاست ☕️نـسيم سحـر 🍁عطرخوش زندگي ميدهد ☕️امروز دلی را شاد كـن 🍁لـبخند بـزن😊 ☕️وشكـرگـزارخـالـقـت بـاش 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای خطبه‌ی غرای تو چون آب بر آتش تسکین دل سوته‌ی اصحاب بر آتش شد هیمنه‌ی خصم در آن جمعه‌ی بشکوه چون دود ز جمعیت احباب بر آتش یکپارچه در سوز و گداز آمده بودند تا روی تو بینند چو مهتاب بر آتش ای پیر جوان‌بخت! ز آهنگ نمازت مانند سپندی شده محراب بر آتش بر چیرگی‌ات در سخن، اعدا متحیر چون خیرگی کرمک شبتاب بر آتش خنیاگر صهیون نگر از نطق بلیغت افکنده ز کف، آلت و مضراب بر آتش فهماند کلام تو به صیاد جهان‌خوار ماهی نشود صید ز قلاب بر آتش از شش جهت افروخت شرر، جانی غاصب زین رو شده بریان، خود قصاب بر آتش ما چون تو اگر سوخته‌ایم از غم یاران گشتیم بهاور چو زر ناب بر آتش تصویر "حسن" شیر عرب، حک شده بر عرش هرگز نتوان سوختن این قاب بر آتش دست از تو نداریم، اگر پا بگذارند بسیار سران از پی ارباب بر آتش فردا چو بسوزند عجب نیست که امروز کردند بنا کاخ خود، اعراب بر آتش ای پیر! هوادار توأم چون‌که در این راه بیداری و بس قافله در خواب بر آتش دل کنده‌ام از راست و چپ یکسره، چون تو بر خندق سلمانی و احزاب بر آتش از بغض تو بر گرده‌ی ما دشنه‌ی دشنام بسیار زند سفله چو تنداب بر آتش خفاش چه داند ز چه در چرخشم ای دوست گرد تو چو پروانه‌ی بی‌تاب بر آتش از طعن رقیبان به فلاخن، چو خلیلم در باغ گل افتاده ز پرتاب بر آتش بگذار حسودم بزند طعنه که افتاد زین شعر تر و تازه و شاداب بر آتش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با دست قلم واژه به بستان می ریخت از دفتر دل سو ی نیستان می ریخت صبح آمده بود خنده کنان برسر بام ‌گل با رخ ماه تو زدستان می ریخت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
افسوس! رفته از کفِ امید گوهرم افتاده از درختِ جفادیده نوبرم درمعدنِ ثَبات ، مرا دُرِّ ناب بود در دامنِ حیات ، چو تابنده اخترم درباغ ، دل به یاسمن و یاس باختم دردا ! که شد خزان گلِ باغ معطرم گیرم سراغِ گل همه جا مثلِ عندلیب نالم ، به آه و ناله، از آن مرغ برترم درسوختن به شعله ، نهان ساختن به دل پروانه ام ، به صورت انسان مصوّرم مجنون که گشته بر همه خوبان ، نماد عشق از یاد رفته ! لیک من این شیوه ازبرم هرنوحه گر که صوت نوا بر سما برد بگرفته یاد از من و حالِ مکدرم بااختیارِ خود نگزیدم چنین مرام تقدیر کرده عشق درونی مقدرم گفتم : که جستجو کنم از وی چو (هاشمی) شاید که پرسجو کند از حالِ مضطرم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنگر ز جهان چه طَرْف بر بستم؟ هیچ ‏وز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ ‏شمعِ طَرَبم ولی چو بنشستم هیچ ‏من جامِ جَمَم ولی چو بشکستم هیچ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا