#رمان_قصهی_دلبری
#قسمتیازدهمودوازدهم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#قصهدلبری
#قسمتیازدهم
دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند
در چار چوب در ، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم :«من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم .خدافظ!»
فهمید کارد به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم . شاید هم دعوایی جانانه و مفصل
برعکس ، در حالی که پشت میزش نشسته بود ، آرام با اطمینانه، گونهٔ پرریشش را گذاشت روی مشتش و گفت :«یهنفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید !»
نگذاشتم به شب بکشد . یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی که بعد از سال ها تنگی نفس ، یک دفعه نفسش آزاده می شود ، سینه ام سبک شد ...
چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود :«آزاد شدم !»
صدایی حس می کردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.
به خیالم بازی تمام شده بود
اما زهی خیال باطل!
تازه اولش بود .
هر روز به هر نحوی پیغام می فرستاد و می خواست بیایید خواستگاری
جواب سربالا می دادم . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . و خیلی جدی و بی مقدمه پرسید :«چرا هرکی رو می فرستم جلو، جوابتون منفیه؟»😑
بدون مکث گفتم :«ما به درد هم نمیخوریم !»
#ادامهدارد🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#قصهدلبری
#قسمتدوازدهم
با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد :«ولی من فکر می کنم خیلی هم به هم میخوریم !»
جوابم راکوبیدم توی صورتش :« آدم باید کسی که می خواد همراهش بشه ، بهدلش بشینه !
خنده پیروزمندانه ای سر داد . انگار به خواسته اش رسیده بود :«یعنی این مسئله حل بشه ، مشکل شمام حل میشه ؟!»
جوابی نداشتم ...
چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم .
از همان جایی که ایستاده بود ، طوری گفت که بشنوم :«ببینید ! حالا این قدر دست دست می کنید ، ولی میاد زمانی که حسرت این روزا رو بخورید !»
زیر لب با خودم گفتم «چه اعتماد به نفسی کاذبی»
اما تا برسم خانه ، مدام این چند کلمه در ذهنم می چرخید :
«حسرت این روزا !»
مدتی پیدایش نبود ، نه در برنامه های بسیج ، نه کنار معراج شهدا .
داشتم بال در می آوردم . از دستش راحت شده بودم
کنجکاوی ام گل کرده بود بدانم کجاست
خبری از اردوهای بسیج نبود ، همه بودند الا او ..
خجالت می کشیدم از اصل قضیه سر در بیاورم.
تا اینکه کنار معراج شهدا اتفاقی شنیدم از او حرف می زنند
یکی داشت می گفت :«معلوم نیست این محمد خانی این همه وقت توی مشهد چی کار می کنه !»
نمی دانم چرا ..!
یک دفعه نظرم عوض شد!
دیگر به چشم یک بسیجی افراطی و متحجر نگاهش نمی کردم .
حس غریبی آمده بود سراغم . نمی دانستم چرا این طور شده بودم
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آروزی بزرگ شدن
احمقانه ترین
تصمیم هر کودکی بود
که بی صبرانه
کفشهایش را بزرگتر انتخاب میکرد
شاید نمره ی
کفشهایش اورا بزرگتر نشان دهد
ندانست
بزرگ میشود
و در آرزوی بازی کودکانه ای
شب ها بیدار میماند
نمیدانست قایم شدن
در پشت پدر یا مادر
از دست شکستن شیشه ی همسایه
چه تکیه گاهی داشت
بزرگتر شد و نفهمید
دل کوه درد میشود از تنهایی .
کاش دنیایش به اندازه ی خریدن دوچرخه
بهش آرامش میداد
کاش درخت شکلات آرزوهایش رشد میکرد
کاش وقتی بیدار میشد برای رفتن به مدرسه
نیم ساعت زودتر بود
که دوباره کمی بخوابد با لباس مدرسه ...
#حسین_رمضانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟امیدوارم
✨در فراسوی این
🌟شب تاریک و سیاہ
✨خداوند نور عشق
🌟بی حدش را بتاباند
✨بر خوشهی آرزوهای شما
🌟تا صدها ستارہ بروید
✨برای اجابت آنها
🌟شبتون بخیر و ستاره بارون عزیزان🙏
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🍃امیدوارم در این صبح زیبا
🌷اميد و تندرستی
🍃مهمون وجودتون
🌷سفره تون پربرکت
🍃روزيتون افزون
🌷و دلتون قرص به
🍃حضور خداوند باشه
🌷صبح زیباتون بخیر
🍃پنجشنبه تون شاد و زیبا
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز خیر وخوبی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«سرنوشت نتانیاهو»
دور عـقـرب آتـشی افروختیم
بـر زمیـن و بـر زمـانـش دوختیم
زد جنـایـتکار جنـگی نـیـش کیـن
بـنیـامـیـن بی شـرف را سوختیم
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دل ما را شکستی نازنینِ سنگدل، رفتی
برو با خاطر آسوده، ما را هم خدایی هست
#جواد_محمدی_دهنوی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
این حمله برای یاری مـــــــــــظلوم است
صهیون به پلیدی همه جا محکوم است
حال دل این جماعت کـــــــــــــــــودک کش
از گــــــــــــــــنبد پوشالی شان معلوم است
#وعده_صادق
#فرزانه_پورنظری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
انسانها را
براساس مدرکشان وزن نکنیم
بی شمارند...
آنانی که
بدون هیچ سندی
سرشار از درک
شعور و انسانیت هستند...!
#ارسالیمخاطبین
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky