عشق تو نفس داده دوباره قلمم را
تا آنکه نویسم همه شادی و غمم را
این روز عزیز است ؛ خدایا به محمـّـد
در راه خودت صرف بکن هر قدمم را
#نگین_نقیبی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رویایدختر
دلم لک زده برای
لاک های قرمز کودکی ام
برای دستهای مادرم
هنگام بافتن شال صورتی ام
برای ساعت های که از نیمه گذشت
برای مشق های صبح دلواپسی ام
اینها همه بهانه است
دلم میخواست کودکی هایم
را از نو شروع کنم.
تمام محبت های مادرانه را
برای دخترم وانو کنم.
از خرید های کودکانه
سهم من شد
تفنگ و شمشیر و
ماشین های پسرانه.
هنوز هم رنگ و نقش لاک ها روی
ناخن هایش برایم جا مانده ،
هنوز هم گیره و موهای بافتنی اش
در رویاهایم باقی مانده ،
دختر رویاهایم چند سالیست
به انتظار آمدنش
اتاقش را آذین بسته ام
از عروسک های رنگارنگ
گاهی وقت ها که خسته ام
باز به جایش خانه را جارو میزنم
وسایلش را مرتب میکنم
مادر است دگر
دلش لک زده برای تکرار خودش
در آیینه ی دنیا .
#حسین_رمضانی
تقدیم به مادرانی که جای قاب عکس کودکی هایش خالیست.🌹
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شاه نعمتالله ولی زاده و مقیم کوهبنان کرمان» قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸
خوش رحمتیست یاران صلوات بر محمد
گوییم از دل و جان صلوات بر محمد
گر مومنی و صادق با ما شوی موافق
کوری هر منافق صلوات بر محمد
در آسمان فرشته مهرش به جان سرشته
بر عرش خوش نوشته صلوات بر محمد
صلوات اگر بگویی یابی هرآنچه جویی
گر تو ز خیل اویی صلوات بر محمد
ای نور دیده ما خوش مجلسی بیارا
می گو خوشی خدا را صلوات بر محمد
مانند گل شکفتیم و در لطیف سفتیم
خوش عاشقانه گفتیم صلوات بر محمد
والله که دیده من از نور اوست روشن
جان منست و من تن صلوات بر محمد
گفتیم با دل و جان با عاشقان کرمان
شادی روی یاران صلوات بر محمد
بی شک علی ولی بود پرورده نبی بود
شاه همه علی بود صلوات بر محمد
گویم دعای سید خوانم ثنای سید
جانم فدای سید صلوات بر محمد
خوش گفت نعمت الله رمزی زلی مع الله
خوش گو به عشق الله صلوات بر محمد
#شاهنعمتالله_ولیزاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رمانشاهزادهایدرخدمت
#قسمتسیونهموچهلم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمتسیونهم🎬:
عبدالله بن سلام نگاهی به جمع پیش رویش کرد و ادامه داد: در این هنگام امین وحی بر پیامبر فرود آمد و پیام خدا را عرضه داشت«سرپرست و ولیّ شما ،تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز برپا می دارند و در حال رکوع صدقه می دهند«سوره مائده آیه۵۵»»
وقتی این ندا از جانب خداوند بر پیامبرش فرود آمد ،برای من و همراهانم واضح و روشن نبود که منظور خداوند چه کسی است؟ چه کسانی برپا دارندهٔ نمازند؟ چه کسانی در حال رکوع زکات و صدقه هم می پردازند و ولی و سرپرست ما پس از پیامبر خواهند بود؟
در اینجا از پیامبر سؤال کردم که مصداق روشن این آیه کیست؟ لطفا برایمان آشکار کنید راز و رمز این آیه را...
در این هنگام پیامبر از جا برخواست چون موقع انجام فریضهٔ ظهر بود ،به ما اشاره کرد تا همراه ایشان به مسجد آییم تا به ما نشان دهد ،آنچه را که پروردگار برایش آیه از آسمان نازل فرمود.
و اینک که به مسجد آمدیم ... واقعه ای رخ داد...آری براستی که مصداق آیه کسی جز آن مردی که انگشتر گرانبهایش را به این فقیر تهی دست داد، نمی تواند باشد.
عبدالله صدایش را بلندتر کرد : من اکنون با چشمهای خود دیدم که این فقیر به مسجد آمد و تقاضای کمک کرد ،اما هیچ کس حاجت او را برآورده نکرد، ناگاه متوجه شد مردی در حال رکوع با دست به او اشاره کرد که جلو بیاید، شتابان به سوی او رفت و تقاضای خود را تکرار کرد .
علی در حال رکوع ، انگشتری را که به گفتهٔ فرستاده نجاشی بیش از هزار دینار ارزش داشت از انگشتر بیرون آورد و به آن مرد فقیر بخشید.
در این هنگام مرد فقیر شادمان از مسجد بیرون رفت و حلقه ای تنگ گرداگرد علی که هنوز در سجدهٔ نماز مستحبی قبل از نماز ظهر بود ، ایجاد شد.
علی سر بر آستان پروردگارش می سایید و خداوند از آسمان برایش آیه نازل می نمود...چه عشقی ست بین این بنده و آن خدا....
علی که نمازش تمام شد ، پیامبر در کنار او قرار گرفت و قبل از ادای فریضه ظهر به علی اشاره کرد ، آیه ای را که دقایقی پیش از این ، بر او نازل شده بود ، برای همگان تلاوت کرد و فرمود :«علیُّ بْنُ اَبیطالبٍ ولیّکُم بَعدیٖ» یعنی آهای مسلمانان...ای مومنین....ای نماز گزاران بدانید که ولیّ بلافصل من، به حکم خداوند، کسی جز علی بن ابیطالب نیست.
با این کلام پیامبر ، عبدالله بن سلام و جمع همراهش ، علی را دوره کردند و پیش چشمان پیامبر ، با علی به عنوان ولی بعد از پیامبر بیعت نمودند...
فضه که از کمی دورتر شاهد این صحنه بود ، اشک شوقی که بر گونه هایش روان بود را با پشت دست سترد و برای چندمین بار به سجده شکر رفت چرا که خداوند تقدیرش را با بزرگان و سروران دنیا گره زده بود...
#ادامهدارد...🌷
🖍به قلم :ط_حسینی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمتچهلم🎬:
روزها در پی هم می آمد و می گذشت و هر روز برای فضه، این دخترک زیبا و خوش اقبال ، روزی نو بود و از لحظه لحظه اش استفاده می کرد ..
او شاهزاده ای زمینی بود که در خدمت شاهزاده ای آسمانی قرار گرفته بود و براستی هیچ وقت احساس نکرد که خدمتکار است ، با عدالت فاطمه کارهای خانه به مساوات تقسیم شده بود و رفتار فاطمه با این دخترک ، نه مثل یک بانوی خانه با خادمه اش بود ، بلکه مانند مادری مهربان به دختر بزرگش بود و فضه از گرمای نگاه پدری چون علی هم بهره ها می برد...
او بیش از پیش با حسن و حسین و زینب و کلثوم انس گرفته بود و هر چه می گذشت این انس و الفت بیشتر و بیشتر می شد.
گه گاهی که برای انجام کاری به بیرون خانه می رفت ، همیشه احساس می کرد که سایه ای نامرئی در تعقیب اوست و بدون اینکه سر برگرداند و آن شخص را ببیند ، خوب می دانست ،تعقیب کننده اش کسی جزء همان سرباز جوان حبشی نمی تواند باشد.
اما حالِ این روزهای فضه، دگرگون بود و غمی عظیم دل نازکش را در بر گرفته و او را چنگ می زد ، فضه روزش را با دعا وگریه شروع می کرد و با گریه و دعا هم سر بر بالین می گذارد ،چرا که قلب او،روح فضه ،حسین، این پسر شیرین سخن و زیبا روی خانه ، بیمار شده بود و هر روز تب و تب وتب...هیچ درمانی هم برایش جواب نداده بود...فضه نگران حال این بلبل شیرین زبان خانه بود و تمام فکر و ذکرش ، همانند علی و زهرا ،شده بود ،دعا برای شفای حسین کوچک....
#ادامهدارد...🌷
🖍به قلم :ط_حسینی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
حافظییا شمسِ ثانی، ایقلندر کیستی؟
در غزل، در مثنوی، حتّی رباعی بیستی...
نیمی از آیینه ای، آن نیمِ دیگر آفتاب
شهریاری، یا نظامی، یا که جامی کیستی.!؟
سحرِ عطّاری، شکوهِ مولوی، یا رودکی !
در تغـزّل شـک ندارم کــم از آنها نیـــستی...
دستِ دل تا میبری بر واژه نظمآید پدید
کیمیایی، ساحری، اکسیرِ نابی چیستی.!؟
واژهای از طبعِ تو باطل نمیآید برون
با رباعی میکشی قد با غزل همزیستی...
حاصلِ آغوشِ شعری با شرابِ نابِ رز
بیگمان در روحِ مستی تا ابد جاریستی...
رودیاز احساس داری با خودت، وه کاشکی
همجوارِ نبضِ من در جان و تن میزیستی...
روز خورشیدی، شبانگاهان کلامِ ماهتاب
از ازل مــست از جــمالِ جـامِ ربّانـیسـتی...
دارمامّید از گزندِ چشمِ بد باشی بهدور
ایکه در شعر و غزل بر قلّهها میایستی..🧿
شهر را آباد کرده رنگِ اشعارِ ترت
راست گفت آن پیرِ عقدا، کم توانا نیستی.!!!
✍حسن_کریمزاده
📓برادرانه_تجلیل
#بیرنگ #منتظر✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
پروردگارا همان طور که شب
را مایه آرامش قرار دادی
قرار دلهاے بیقرار ما باش
فراوانے را در زندگے ما جارے کن
وجودمان را لبریز آرامش کن
و شناختمان را فزونے بخش
شبتون آروم ، حال دلتون خوب
🌓🌓🌓🌓
شبتون زیبا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
روشنـی را بچشیـم ...
صبـحها
وقتی خورشیـد در میآید
متولـّد بشویم
در به روی
بشـر و نـور و گیـاه وزندگی
باز کنیم
هیجـانها را پـرواز دهیم
«روزتان زیبا»
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتونبخیر
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌺«محمد افتخار مسلمین»🌺
محمد عشـق ختم المرسلین است
محمد عاشق مـا مـؤمنـین است
ســلام مـا بـه روح پـاک او بــاد
محمدسایه اش بر اهل دین است
بـرای عـاشـقـان دیــن و قـرآن
محمد جـلـوهٔ عشـق و یقـین است
علـی هم بـا مـحمـد اصـل ایـمـان
بـرای راز و اسـراش امـین است
بـرای فـاطـمـه الـگـوی انـسان
خودش انگشتری،دختر نگین است
پـیـمبـرهای پـیـشیـن و امامان
محمد اسـوه بـیـن بـهتـرین است
بـرای رهـروان دیــن و قــرآن
محمد آیـه ی حبــل المتـین است
بـه درگـاه خـدای حـی سـبـحان
محمد اولـیـن و آخـرین است
کسی که لایـق پـیـغمبــری بود
محمد بــرکـت و فـخـر زمین است
کسی که عمـر او شـد خرج اسـلام
محمـد افـتـخار مسلمین است
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
شیـراز 💐
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky