با چشمهایش مینویسد یک جهان مطلب
وقتی که میسوزد به پای خواستن در تب
مغرور میآید کنارم حیف دیوانه
حرف دلش را میگذارد پشتِ در اغلب
افتاده عکس ماه در برکه چه تصویری...
با آب دارد قصه سازی میکند امشب
آمد نشست و از هوا گفت و کمی خندید
انگار درگیراست با احساس لامذهب
من منتظر بودم بگوید دوستم دارد
اما فقط جان مرا آورد روی لب
#پریسا_مصلح
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟
#مهدی_اخوان_ثالث
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوچهل🍀💚
علی چند ثانیه سکوت کرد.بعد گفت:
_تو تا حالا مرگ رو یه قدمی خودت دیدی؟
-نه.
-من دیدم..یه قدمی هم نبود،خیلی نزدیک تر بود..همه چی روی دور آهسته بود،مثل فیلم ها..یکی میل گرد آهنی برداشت تا به سر من بزنه.میدونی اگه میل گرد به سر کسی بزنن،چی میشه؟ درجا میمیره...میل گرد رو برد بالا،صدم ثانیه هم نشد ولی برای من مدتی طول کشید.با خودم گفتم اگه الان بمیرم چی میشه؟ ترسیدم،از مردن..تا اون موقع از خدا فقط یه اسم شنیده بودم.گفتم خدایا اگه واقعا وجود داری یه کاریش بکن...تکان خوردن موهام بخاطر ضربه میل گرد رو حس کردم ولی تو همون چند سانت موهام اتفاقی افتاد که اون میل گرد به سرم نخورد...هنوز از اون مهلکه نجات پیدا نکرده بودم که بازم به خدا شک کردم،گفتم اتفاقی بوده...به دقیقه نکشید که دوباره مرگ رو دیدم..گفتم خدایا اگه الان هم یه کاریش بکنی دیگه بهت شک نمیکنم..تا جمله م تمام شد، نجات پیدا کردم.
-گذشتن از عشق و حالت برات سخت نبود؟
-بود،خیلی سخت بود..بعضی ها به پوچی میرسن و از همه چی دست میکشن..ولی من به پوچی نرسیده بودم. من غرق عشق و حال خودم بودم..برای همین گذشتن از عشق و حال برام سخت بود.ولی من آدمی نبودم که خودمو گول بزنم،بگم خواب و خیال بوده...راستشو بخوای جرأتشم نداشتم،میترسیدم اگه یه بار دیگه شک کنم،واقعا بمیرم.ولی ایمان هم نداشتم.رفتم دنبالش،خیلی گشتم،تا پیداش کردم..نمیگم پام نلغزید، نمیگم سخت نبود ولی ارزششو داشت.
-من به پوچی رسیدم..فکر میکنی برای من راحت تره؟
-اسمت چیه؟
-فرید...فرید نعمتی.
یک سال از مرگ فاطمه میگذشت.
زینب سه ساله بود.خیلی خوب صحبت میکرد.اخلاق و تن صداش و لحن صحبت کردنش،شبیه فاطمه بود.وقتی حرف میزد،همه فکر میکردن فاطمه داره صحبت میکنه.
زهره خانوم از علی خواست سر راهش، جلوی فروشگاه پیاده ش کنه.ولی علی ماشین رو پارک کرد و با زهره خانوم وارد فروشگاه شد.
با صبر و حوصله همراهیش میکرد،
و با شوخی درمورد خرید هاش نظر میداد.زهره خانوم هم همیشه مهربانی های علی رو با محبت های مادرانه جواب میداد.
وقتی برمیگشتن خونه،زهره خانوم به علی نگاه کرد و گفت:
_پسرم.
-جانم مامان خانوم
-هر مادری دوست داره خوشحالی و خوشبختی بچه هاشو با چشم خودش ببینه..تو واقعا پسرم هستی.منم مادرم. دوست دارم تو زندگیت آرامش داشته باشی،کنار کسی که بهش نگاه کنی و باهات حرف بزنه.کسی که همدمت باشه،مونست باشه.
علی متوجه منظور زهره خانوم شد. ناراحت گفت:
_از دست من خسته شدین یا دارین امتحانم میکنین؟
-هیچکدوم علی جان.شما وقتی ازدواج کنی،عضوی به خانواده ما اضافه میشه، عروس من میشه..پسرم،حقیقت اینه که فاطمه دیگه نیست ولی شما زنده ای،باید زندگی کنی.
چشم های علی پر اشک شد.
-زندگی من فاطمه ست..من الانم دارم با فاطمه زندگی میکنم و خوشبختم.
-پس چرا مثل سابق نمیخندی؟ مثل اون موقع هایی که صدای خندهت تو تمام خونه میپیچید..من مادرم علی.با اشک و بغضت میمیرم،با صدای خنده هات زنده میشم.
-من از زندگیم راضیم.همه ی غصه من دلتنگیه.دلم برای فاطمه خیلی تنگ شده.
ماشین رو کنار خیابان نگه داشت،
و پیاده شد.چند قدمی دور شد.با اینکه دوست داشت بازهم تو حال خودش باشه ولی اشک هاشو پاک کرد و رفت سمت ماشین؛با بغض.
بدون هیچ حرفی به خونه رسیدن.
زینب بدو رفت پیش علی.علی با لبخند و مهربانی بغلش کرد و باهاش حرف میزد؛با بغض.
خرید های زهره خانوم رو برد تو خونه.با زهره خانوم هم با محبت و مهربانی رفتار میکرد،مثل سابق.گرچه براش سخت بود ولی چون مادرش دوست داشت،بخاطر خدا دیگه بلند میخندید؛با بغض.
سه هفته گذشت...
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خـداوندا
🪴دوستانی دارم آیینہ تمام نمای مهر
✨رسمشان معرفت
🪴ڪردارشان جلای روح
✨و یادشان صفای دل
🪴پس آنگاہ ڪہ دست نیاز
✨بہ سوی تو میاورند
🪴پرڪن از آنچہ ڪہ
✨در مرام خدایی توست
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون در پناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
صبح ، باور عـشق زندگی
در لبخند آسمانی خورشید
چشم هایت را باز کن و با
محبت و مهربانی و امید
به زندگی سلامی تازه کن
و غزل ، غزل ترانه بودن را
در شعر زندگی زمزمه کن
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون دلانگیز
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
لای موهای قشنگت تاجی از گل میزنم
در کنارت خوب من تا آسمان پل میزنم
مینشینم روبروی چشمِ زیبا و خمار
ساکت و مبهوت بر چشمانِ تو زُل میزنم
من چراغانی کنم کوچه به کوچه شهردل
ماه من با بودنت بر شب تجمل میزنم
دل شکسته از غمِ ایام دارم خوب من
پس به شوق روی تو مهرِ تحمل میزنم
با نگاهت میکنی معنی برایم عشق را
با تو من بر زندگی رنگِ تحول میزنم
منصوب به#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح روشن هدیه ی چشمان زیبای تو بود
خنده ی گل نغمه ی مهر و محبت را سرود
باز کن لبهای خود را با شکر خندِ سلام
می شود فنجان چای عشق را قسمت نمود
#ک_قالینی_نژاد_افروز
🟩عضوکانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
انتخاب... - @mer30tv.mp3
4.84M
صبح 13 اردیبهشت
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ماهی فارغ زِ چارده می بینم
بی چَشم به سویِ ماه رَه می بینم
گفتی که: ازو همه جهان آب شُده ست
آوَخ که دَرین آب چه مَه می بینم
#رباعی_مولانا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌹«همنشین شهیدان»🌹
افتـخار است میـان رو سـفیدان باشی
افتـخار است که در بین شهیدان باشی
هر عاشقی هر سعادتی نصیبش نشود
افتـخار است کـنـار مـرد مـیـدان باشی
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی💐
فلبداهه ۱۴۰۳/۲/۱۳
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تندباد حوادث
وزید
شعرهای مرا با خود برد
شبیه ماشینی که
مسافر را می برد
اما چمدانش را نه
و حالا سالهاست
من چمدانم را کنار ایستگاه آخر
به ودیعه گذاشته ام
#علیرضا_ناظمی
#شعر_سپید
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
1.38M
#وعده_صادق
ما زاده موجیم و زطوفان نهراسیم
مسجود بهشتیم و زشیطان نهراسیم
آماده رزمیم و زمیدان نهراسیم
رهبر چولبش تر کند از جان ،نهراسیم
از ترکش واز خنجر عریان نهراسیم
ما شیر یل صف شکن هستیم به پیکار
مرد عمل و معرکه هستیم ،نه گفتار
ماروح اساطیر زنو خواسته هستیم
بی معجزه ،بی قایق از اروند گذشتیم
دندان سگی هار، چوصدام شکستیم
رویای خوش نیل وفُرات تو گسستیم
ارباب تو را ، پای در این منطقه بستیم
خود برتری ات ،نیست،جز آثار توهّم
توسرتری امّا، به سر دار توهم
وهم تو نوشتیم ، به حسّاب خریّت
تا خرخره غرقی، تو به گنداب خرّیت
ای کشور بی ریشه در خواب خرّیت
وحشی گری ات بیش،زآداب خریّت
گفتیم نداریم ،دگر تاب خریّت
مارا مثلی هست ، پر از پند، که انگشت
برهرکه زنی، میخوری از صد جهتت مشت
تا موشک مارا به شب واقعه دیدید
چون موش ،سراسیمه به سوراخ ،خزیدید
با آن همه قدرت پوشالی وتهدید
دیدید، که زیپ دهن خویش، کشیدید
دیدید،شما پست وحقیرید،همینید!
تا مشت ابابیلی ما صورتتان خورد
رنگ از رخ وروح از سرو جان از تنتان برد
شد شیونتان ، بیشتر از شیون غزه
مرد وزنتان، خوار زمرد وزن غزه
لرزید تل آویو تو بیش از تن غزه
آرام ورها،کودک نا ایمن غزه
خوابید شب واقعه ،در دامن غزه
این حمله نبود و فقط ارسال پیام است
دوران بزن ،در رویی خصم تمام است.
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دفتر تاریخ نوشتند که هستیم
هستیم ولی دل به که بستیم،شکستیم
آن قدر شکستند دل خسته ما را
چشم از همه بستیم و به میخانه نشستیم
از کهنه شرابی که در آن بود چشیدیم
مستیم به ظاهر، همه پیمانه پرستیم
دنیا همه اش مال شما شاد بخندید
ما چشم از این عالم بی قافیه بستیم
دیوانه بگویید به ما هیچ مهم نیست
از عقل بریدیم و از آن غائله رستیم
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای که تنها امیدِ عالمی مهدی
دردها را فقط تو مرهمی مهدی
قلب ها از هوا و معصیت لبریز
باز هم آرزوی در غمی مهدی
دیدنت کاش سهم چشم ما می شد
حین باران و اشک نم نمی مهدی
می خورد بر دهان منکران یک روز
با ظهور تو مشت محکمی مهدی
حجت ابن الحسن، الغوث ، ادرکنی
فاش کردم که اسم اعظمی مهدی
#محمدجواد_منوچهری
#یاصاحبالزماناغثنییاصاحبالزمانادرکنی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
4_6026300030703374008.mp3
3.74M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #سعید_فلاحه
(که به اشتباه به نام استاد فریدون فروغی به پخش رسید
برای اولین بار دربرنامه ی صداتو خواننده واقعی آهنگ خودشو رو معرفی کرد 😍)
🎼 #تنهاترینعاشق❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا که بی تو بهارم گرفته رنگ خزانی
بیا زعاشق زارت بجو دمی تو نشانی
بیا چو غنچه ی خندان که بعدمردنم ای جان
"چه سود اشک ندامت که برسرم بفشانی"
#سعیدی_تنها
🟩 عضو کانال
خوانش....#مظاهری_شیدا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
#سعدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هر چند که آزادم و دیگر قفسی نیست
پرواز، توان خواهد و در جان نفسی نیست
دیریست به آتش زدهام بال و پَرَم را
میسوزم و میمیرم و فریادرسی نیست
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky