🔥سرباز🔥
#پارتهشتادوپنجم💚🍀
فاطمه با آرامش شروع به تعریف کرد.
_پویان و افشین دوستان صمیمی بودن. زندگی شون شبیه هم بود ولی #اخلاق شون با هم خیلی فرق داشت.چهار سال پیش وقتی افشین برای اولین بار مزاحم من شد،پویان مانعش شد.حتی باهم دست به یقه شدن.برعکس افشین، پویان همیشه با احترام با من و مریم رفتار میکرد.حدود هفت ماه بعد بهم گفت برای همیشه میخواد از ایران بره.بهم هشدار داد که وقتی بره،مزاحمت های افشین شروع میشه.اون چند ماه هم به اصرار پویان کاری به من نداشت..منم بخاطر هشدار پویان آمادگی شو داشتم و تونستم دربرابر نقشه های افشین مقاومت کنم...چند ماه پیش برگشت ایران.قبل از رفتنش هم تغییر کرده بود ولی وقتی برگشت یه آدم دیگه ای بود.. اومد سراغ من که ازم بپرسه مریم ازدواج کرده یا نه.منم وقتی مطمئن شدم واقعا تغییر کرده و پدر و مادرشو از دست داده، تصمیم گرفتم لطف بزرگی که به من کرده بود جبران کنم..با مریم و حاج عمو صحبت کردم و قانع شون کردم که بیشتر بشناسنش.اونا هم وقتی شناختنش و متوجه شدن الان واقعا پسر خوبیه راضی شدن.
حاج محمود گفت:
_خاستگاری پویان،افشین هم بود؟
-نه،فقط من و پویان بودیم.
-بعدش چی؟
-برای بله برون،افشین بود که من نرفتم.
-عقد چی؟
-اون موقع دیگه نمیشد نرم.ولی فقط سلام و خداحافظ گفتیم،فقط.
-امشب چی؟
-امشب که اصلا ندیدمش.سلام و خداحافظ هم نبود.
حاج محمود نفس راحتی کشید و دیگه چیزی نگفت.
امیررضا بالبخند گفت:
_کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره؟!!
فاطمه به امیررضا نگاهی کرد،بعد به پدر و مادرش.بلند شد و گفت:
-شب بخیر.
به اتاقش رفت.همه متوجه ناراحتیش شدن.
روز بعد حاج محمود میرفت تو مغازه که افشین با احترام سلام کرد.نگاهی بهش انداخت؛سرش پایین بود و به حاج محمود نگاه هم نمیکرد.ولی معلوم بود شب قبل اصلا نخوابیده.جواب سلام شو داد و تو مغازه رفت.
افشین بیشتر از روزهای قبل...
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
33.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب که میشود
فرقی ندارد خواب باشم یا بیدار
در رویاهای من
نه گذر آشنایی هست
نه رد پای غریبه
در لابلاے پیراهن همیشه گلدار شب
تنهایی هایم را به آغوش میکشم
و چشم هایم را
می دوزم به چشمهای پریشان شده شب
و گوش میسپارم به
آواز جیر جیرڪهایی که
تا صبح می خوانند از دلتنگی
دل میسپارم به آسمان تاریک
شاید هنوز هم پشت تمام
بی کسی هایم
غریبه ای آشنا
فانوسے برای دلتنگی هایم
روشن کرده باشد.
#مینو_پناهپور
🌓🌓🌓🌓
شبتون در پناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح
پلک هایت فصل جدیدی
از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است :
خدا همیشه با ماست ..
پس بخوانش با لبخند !..
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز شادی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برمیخیزی، بهار میشکفد؛
لب میگشایی،
جهان معطر میشود؛
سلام بر تو و بر لحظه قیام تو!
✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خانه تکانی... - @mer30tv.mp3
3.4M
صبح 18 اسفند
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانهسوز اول متاع خانه را
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحدست
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را
هرچه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را
می ز رطل عشق خوردن کار هر بیظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را
#وحشی_بافقی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یا امام زمان(عج):
کاش ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
به تو بیش از همگان رغبتمان گل می کرد
و تو می آمدی و در گذر کوچه ی عمر
غنچه غنچه دل پر محنتمان گل می کرد
می رسیدی تو به همراه نسیم و باران
و کویـر عطشِ غربتمان گل می کرد
با تو شب از دل تنهایی ما پر می بست
صبح در گوشه ی هر خلوتمان گل می کرد
گر تو می آمدی ای چشمه ی آیینه و نور
پیچک عشق تو بر قامتمان گل می کرد
کاش می شد به رگ غیرتمان بر می خورد
یا که ما با تو سر صحبتمان گل می کرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#علی_حسینقلی_زاده
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky