در میانِ این غبارِ بی ولا نوری آمد که دهد ما را جلا در مسیر این قطارِ منحرف رهبری آمد به سوی ماسوا دل ببرد از کلِّ عالم پرشگفت آنچنان که از نبی*،شاهِ سَبا! خَلق پاکِ خالقِ ارض و سما عاری از هر ذنب و تقصیر و خطا شهسوارِ فاتحِ دُل دُل سوار هاتفِ افلاک،دارِ پارسا نَفحهِ ی نابِ بهشتِ جاودان ماهتابِ دلگشای پرضیا جان به قربانِ صفایِ بی حدش یاد و نامش دل برد سوی خدا دستِ نیرومند حق رویِ زمین شیر حق،یارِ شفیقِ مصطفا رود نوری‌ کز‌ کرامت جاری است لاله ی پر فرِّ دشتِ لاله ها مدحتش را صد قصیده قاصر است در مدیحش گفته خالق هل اتی! سرپرستِ مهربانِ سائلان هست مصداقِ نشانِ انّما میگساران،گلعذاران،الصّلا بشنوید از مدحتِ مولای ما نوش باشد کامِ ما از جام او ساقیِ کوثر،علیِّ مرتضی آن امیرِ ذوالوقارِ ذوالفقار حضرتِ ایثار،یارِ بی ریا شور و شعفش درب خیبر را بکند با تَقایَش میکند غوغا به پا بر سرش طرحِ وفاقِ مسلمین بر زبانش دائما مهر و وفا ماه عدل و مِهر زُهد و نجمِ مهر! شاهِ پر فرِّ ولایاتِ سخا شهریارِ عرش،سلطانِ قَدَر خاکسارِ حقّ و راضی به قضا! راه او هرگز کژی برخود ندید راه‌ حق را نیست قوس و انحنا خوانِ احسانش‌ همیشه منبسط ریزه خور بر سفره اش،شاه و گدا چشم او را خاک عالم توتیاست مِسِّ دل ها را نگاهش کیمیا بی هوایی در هوایش دِلکَش است خوش تر از باغِ جنان است این هوا باطلان را اخگری از دوزخ است صالحان را رهنما و پیشوا پیشتازِ رادی و آزادگیست از کمندِ حبسِ دنیایی رها بارگاهِ او نباشد در نجف مامنش باشد یقین دلهای ما در میانِ این هیاهوی جهان بوده بر راهِ خدا صوتی رسا ای که نامت راز جاویدِ بقا ای تمامِ لفظِ شرحِ آیه ها شوکتت طعنه زند بر کوه ها ای رفیع و پر ابهت،ای علا پیش رویِ این قدومِ کامران تیره بخت است ای دلا،مرغ هما پاسبانِ کهکشانِ عاشقان در رهِ پاکِ تو جانِ ما فدا! ما مجانینِ توئیم ای بی نظیر لیلیِ ما،مقتدا،نور الهدی درد ما درمان ندارد جز وصال این مجانین را بده مولا شفا بیت بیتِ این قصیده بهر توست یا علی باشد عیان در هر هِجا! بر دل ما حک شده نامت،علی از ازل،از پرسشِ قالو بلا روز و شب را میشمارم روز و شب* تا ببینم روی زیبای تورا! ما مریدانِ بهارِ زندگی سوختیم ای شاه در سوزِ شَتا!! غمگسارا !! غم پریشانم نمود آتشی از عمق جان سوزد مرا از برای رفع سوز هجر دوست میشوم به ساز و باده مبتلا تا پگاهِ وصل یارانِ ثَمین باده نوشی میکنم تا انتها جام من را پر قدح کن ساقیا هجر را مستانه سر کن 《آذرا》 #محمد_ثاقبی ✅️‌ عضو کانال *نبی:حضرت سلیمان(ع) *مصرع از مولانا 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد #شهریار 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

می‌خندی و در مرز مشرقی لبهات هزاران سرباز کشته می‌شوند... غمگین میشوی و خاورمیانه ای را اندوهگین میکنی... کیستی که اینگونه جهانی را به سخره گرفته‌ای...!؟ #مهدی_حاتمی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

کعبه همچون یک صدف دُرِّ میان آن علی است می‌درخشد نور حق سرچشمه‌ی ایمان علی است شد علی عشق اهورایی زهرای نبی... نائب بعد از پیمبر ناطق قرآن علی است در میان شهر کوفه هر قدم ایثار اوست نیمه شب بردن برای هر یتیمی نان علی است خارج از مکه پیمبر شد برای هجرتش... تابع فرمان حق در بستر جانان علی است بر علیه مارقین و قاسطین و ناکثین در ستیز حق به باطل وارد میدان علی است عالم هستی اگر چون کشتیِ نوح نبی است ناخدای روشن و فرزانه بر سُکّان علی است هر کجا نام بلندش بر زبان جاری شود... قدرتی در وصف او هرگز نباشد آن علی است نقطه‌ی عطف تمام درد و دلها با خداست بهترین معنای عشق در عالم امکان علی است #الهه_نودهی ✅️‌ عضو کانال #اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

خدا چیست؟ کیست؟ کجاست؟ خدا در دستیست که به یاری میگیری درقلبیست که شاد میکنی درلبخندیست که به لب مینشانی خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی خدا، در تو، با تو، و برای توست... #سهراب_سپهری 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

بی نوایم، نِگَهَم خیره به دستان علی ست بی پناهم، سرِمن بی سر و سامان علی ست شده بیمار دلم از غمِ دوریِ نجف دل من منتظر نسخه ی درمان علی ست شب قدر است ملائک همه تسبیح کنان شکرگویم که لبم مست و غزل‌خوانِ علی ست بی گمان لطف خدا بوده که شاعر شده ام طبعِ شعرم ز ازل ریزه خور خوان علی ست روز محشر که خلایق همه گریان هستند چشم من منتظر پرتو احسان علی ست #نگین_نقیبی ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

🎥استعداد عجیب و متحیرکننده پسر مبتلا به اوتیسم در برنامه محفل 🔹پسر مبتلا به اوتیسم که سوالات عادی و ساده را نمی‌تواند پاسخ دهد اما حافظ کل قرآن است، میزبانان برنامه محفل را حیرت زده کرد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

🔥سرباز🔥 #پارت‌صدوهشتم🍀💚 فاطمه لبخند زد و گفت: _وقتی یه فرشته ی خوشگل و خوش اخلاق مثل من داره،چرا بره سراغ یکی دیگه؟ علی و مادرش بلند خندیدن. -افشین،زنت خیلی هم پرروئه. دوباره هر سه تاشون خندیدن. با شوخی های فاطمه و علی با خنده شام خوردن.بعد از شام همونطوری که صحبت میکردن،فاطمه میوه ها رو پوست میگرفت. و زیبا تزیین میکرد.با چنگال جلوی مادر علی گذاشت و گفت: _نوش جان کنید. مادر علی از این همه مهربانی و مهمان نوازی و خوش سلیقه گی فاطمه،هم تعجب میکرد،هم خوشش اومد.فاطمه با علی،هم با احترام و محبت رفتار میکرد، هم خیلی باهاش شوخی میکرد که هرسه تاشون بلند میخندیدن. مادر علی چشمش به ساعت دیواری افتاد. به ساعت مچی ش هم نگاه کرد. تعجب کرد که اصلا متوجه گذر زمان نشده بود.فاطمه گفت: _پیش ما بمونید. -نه.باید برم.دیر وقته. وقتی داشت میرفت،فاطمه گفت: _بازهم تشریف بیارید.از دیدن تون خیلی خوشحال میشم. مادرعلی با اینکه از مهربانی های فاطمه خوشش اومده بود،فقط لبخند کوتاهی زد و رفت.فاطمه کت علی رو بهش داد و گفت: _تا پایین برو باهاشون. علی لبخند زد،کتش رو گرفت و رفت. -لازم نبود بیای پایین -دستور خانومم بود. -دستور هم میده بهت؟ خندید و گفت: -نه. علی جلوی در ایستاده بود و مادرش سوار ماشین شد.شیشه رو پایین داد و صداش کرد: _افشین. علی جلو رفت و گفت: _جانم -قدر زندگی تو بدون. و رفت... فاطمه همراه دکتر مستان برای ویزیت بچه ها وارد اتاق شد.تلفن همراه دکتر شروع به لرزیدن کرد.... #سرباز #ادامه‌دارد...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

الهی درسڪوت شب تمام سختی روزمان را بـه تـو می سپاریم سـلامت را ارمغان فردای من و دوستانم کن و همزمان باطلوع آفتاب فردایت هدیه ای الهی ازنوع آرامش خودت بـه زندگی همـه ما هدیه فرمـا🙏 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky