قلب من
تا از کسی آزردهخاطر میشود
زندگی را بر خودش زهر هَلاهِل میکند...
#طلا_کاظمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سر و پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردمندیده ام
#رهی_معیری
#دهماردیبهشتزادروزرهیمعیریگرامیباد🌹
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیوهشتم🍀💚
حاج محمود روی زانو نشست.
اشک های مینا رو پاک کرد،دست روی سرش کشید و گفت:
_نه..دیگه نمیتونه بیاد..بخاطر همین به من گفت بیام پیش تون.
-شما بازم میاین؟
بغلش کرد و گفت:
_بله عزیزم،بازم میام..مامانِ خاله فاطمه هم میارم،خوبه؟؟
مینا سر تکان داد و گفت:
_آره..زینبم میارین؟
-مگه تو زینب میشناسی؟!!
-خاله فاطمه همیشه زینبم میاورد.به من میگفت زینب آبجی کوچولوی منه.باهاش بازی کنم و مواظبش باشم.
-باشه دخترم،حتما میارمش.
بالاخره مینا لبخندی زد و راضی شد.
از اون به بعد،
حاج محمود همراه زهره خانوم و علی و امیررضا و محدثه و پویان و مریم به اون مرکز و مراکز دیگهی شبیه اون میرفتن و با بازی به بچه ها قرآن و مطالب دینی آموزش میدادن.
بیست روز از مرگ فاطمه گذشت.
حاج محمود یادداشت ها و صداهای فاطمه رو به علی داد.علی اول فقط نگاهشون میکرد،با اشک.چند روز طول کشید تا اولین یادداشت رو خوند.هر نوشته ای رو بارها و بارها میخوند و گریه میکرد.هرشب برای زینب یه لالایی و یه قصه با صدای فاطمه میذاشت تا گوش بده.
سه ماه دیگه هم گذشت.
علی کنار مزار فاطمه نشسته بود و قرآن میخوند.حاج آقا موسوی نزدیک میشد. بعد از احوالپرسی با علی،برای فاطمه فاتحه خوند.
علی گفت:
_حاج آقا،یادتونه شبی که برای برادرتون رفته بودید خاستگاری،فرداش اومده بودید خونه من؟
-آره،یادمه.
-چرا آدرس منو از فاطمه پرسیدید؟
-چون هیچکس دیگه ای از اطرافیان تو رو نمیشناختم.
-فاطمه بهتون گفته بود آدرس منو از کی گرفته بود؟
-نه،مگه از کی گرفته بود؟!
علی لبخندی زد و با همون لحن اون روز حاج آقا گفت:
_بماند.
-پس بهت گفته بودن که کار تو مغازه آقای معتمد رو ایشون برات پیدا کرده بودن.
علی تعجب کرد.
-نه...قضیه چی بود؟!!
-اون شبی که اطراف مسافرخانه دیدمت، مثلا اتفاقی بود.اما قبلش خانم نادری اومده بود مؤسسه.جریان رو مختصرتر از چیزی که تو گفتی،تعریف کرد.بعد گفت آقای معتمد دنبال همکار میگرده.ازم خواست ضمانت تو رو پیش آقای معتمد بکنم.آدرس مسافرخانه هم ایشون بهم داد.اون خونه ای هم که اون موقع اجاره کرده بودی،خانم نادری برات پیدا کرده بود.اجارهت دو برابر مبلغی بود که تو میدادی.بقیه شو خانم نادری میداد.اون پولی هم که اون موقع بهت قرض دادم،خانم نادری بهم داده بود تا بهت بدم.
علی از تعجب خشکش زده بود.
فاطمه هیچ وقت به روش نیاورده بود. سرشو انداخت پایین و سکوت کرد.
حاج آقا گفت:
_چند وقت پیش یکی اومده بود مسجد.گفت خانمی از طرف شما به ما کمک میکرد.الان چند وقته خبری ازش نشده.چند روز بعدش یکی اومد مؤسسه و گفت خانمی از طرف مؤسسه به ما کمک میکرد.مشخصات اون خانم گرفتم. متوجه شدم خانم نادری بوده.خودش کمک شون میکرده ولی به اسم من یا مؤسسه..ما هم برای مؤسسه هروقت مشکل مالی یا نیروی انسانی داشتیم، مطمئن بودیم میشه روی کمک ایشون حساب کرد.همیشه اولین نفر بودبرای کمک.تا جایی که میتونست دریغ نمیکرد.
نگاه علی به مزار فاطمه بود.
-فاطمه از حقوق خودش به جاهای دیگه هم کمک میکرده ولی حتی منم خبر نداشتم.
سرشو بالا آورد و به حاج آقا نگاه کرد.
-حاج آقا
حاج آقا موسوی هم نگاهش کرد....
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این شب زیبـا
آرزویم این است که
صفحه غم و اندوه
در دفتر زندگیتان
همیشه سفید بماند...
اوقاتتون به وقت مهربانی
لبخندتون بـه رنگ عــشق
در پناه خداوند مهربان🙏
🌓🌓🌓🌓
شبتون پراز آرامش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخیز که بی اجازه آمد خورشید
با یک دلِ پرگدازه آمد خورشید
شب رفت و دوبـــاره روزِ نو آورده
با صبح بخیر تازه آمد خورشید!
#صفيه_قومنجانی
🟩 عضو کانال
🌺 صبح است و خورشید با انگشتان طلایی
می کوبد بر پنجره دلت
بیدارش کن
بگذار زندگی از دریچه چشمان زیبای دلت آغاز شود
دوباره شروع شد
یک شروع تازه
این به لحن تو بستگی دارد
امروز رو متفاوت ولی مثبت شروع کن ...!
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز خیر وخوبی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
پرسیدکسی منزل آن مهرگسل
گفتم که:دل منست اورامنزل
گفتا که:دلت کجاست؟ گفتم بر او
پرسیدکه:اوکجاست؟گفتم دردل
#ابوسعید_ابوالخیر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آنقدر اینپاوآنپا کرد! آخر دیر شد
یوسف از کنعان نیامد تا زلیخا پیر شد
روزۀ دیدار او را لحظۀ افطار نیست؟
تشنگی از یاد رفت و این گرسنه سیر شد!
خندههایم کم شده بعد از تو ای خوشحالیام!
جای خنده، اشک در چشمان من تکثیر شد
آن که پر میزد به شوقت روز و شب در آسمان
عاقبت در حفرۀ فقدان تو زنجیر شد
آنقدر در شعرهایش عشق را تکرار کرد
تا به حکم اهل تقوا عاشقت تکفیر شد
بردم اسماعیل عشقم را به مذبح، منتها
چاقوی عزمم در آن هنگامه بیتأثیر شد
شیر عشقت بیشۀ قلب مرا خالی گذاشت
در غیابت بیوفا! روباه آمد شیر شد
#زینب_نجفی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به خودت مهر بورز.... - @mer30tv.mp3
4.93M
صبح 11 اردیبهشت
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دست هایش پینه بسته از شرافت کارگر
مظهر ایمان و کار است و نجابت کارگر
نان او باشد حلال و غیرتش بیش از همه
آن عرق بر چهره اش دارد حکایت کارگر
#عاصی
🟩 عضو کانال
❤️ ۱۱ اردیبهشت روز کارگر بر کارگران عزیز ایران زمین مبارک باد🌹
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
میان جمعم و سرگرم داستانسازی
کیام؟ عروسک تنهای خیمهشببازی
به پایکوبی غمگین من نمیخندی
اگر نگاه به ناچاریام بیندازی
من و تو از دغل پشت پرده باخبریم
چقدر بازی و تا کی دروغپردازی؟
اگر غلط نکنم مزد پاک چشمی ماست
که میزنند به ما تهمت نظربازی
شدیم «سرو» و به ما بیثمر لقب دادند
سرت بلند! بیا این هم از سرافرازی
مگر نگفتمت ای دل به زندگی خو کن!
کبوتر! تو چرا با قفس نمیسازی؟
چه جای سعی! که فواره چون به اوج رسید
به گریه گفت امان از بلند پروازی
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانه که برقرار باید باشد
نان، تازه و مزه دار باید باشد
یک چای برای اینکه دلچسب شود
لبخند تو در کنار باید باشد
#زینب_عدالتیان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
جاده ها چه رسمی دارند
دور می کنند از هم انسانها را
و دوباره
چه رسم خوبی دارند
پیوند می دهند انسانها را
مانده ام از جاده بد بگویم یا خوب
و چقدر شبیهند به واژه ها
گهگاه دور می کنند
گهگاه نزدیک
کاش هیچوقت شاعر
مرگ واژه هایش را نمی دید...
#علیرضا_ناظمی
#شعر_سپید
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
از بین کتاب هایم
از لابهلای کلمات
تو را بیرون میکشم
دستان مرا بگیر!
از این به بعد میخواهم
با خودِ واقعیات زندگی کنم...
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خوش می روی به تنها، تن ها فدای جانت
مدهوش می گذاری یاران مهربانت
آیینه ای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
#سعدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
1702174467_-251127477.mp3
7.75M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #آرمان_گرشاسبی
🎼 از تو گفتم 😍❤️❤️
یا #امام_رضا
سر میگذارم روی قالیهای صحنَت؛
تا دردهایم اندکی تسکین بیابد
دل را به دریای پر از نورت سپردم؛
تا آفتاب مهر تو بر من بتابد
#نگین_نقیبی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در ڪلاس عاشقی شاگرد نو پایت منم
می نویسم با غلط من دوصطط دارم فغت!
#مهناز_نجفی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دست من نیست که هر روز به "یادت" هستم!
از خودم میپرسم
تو چه کردی بامن؟
که دلم میخواهد!
غرق چشمان تو و محو نگاهت باشم...
دست بر سینهی هر قاصدکی تا که زدم
نبضِ احساس تو را !
در سکوتی که شبیه من و توست خاطره کرد...
#الهه_نودهی
🟩 عضو کانال
دوست گرامیام بانو "نگین نقیبی" عزیز شاعر آیینی و فرشتهی اردیبهشتی❤️ تولدتون مبارک❤️🎊
امیدوارم همیشه بدرخشید✨
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸معلم كيميای جسم و جان است
🍃مــعلم رهنمای گمرهان است
🌸شده حك بر فراز قله ی عشق
🍃معلم وارث پيغمبران است
🌸 #روز_معلم بر همه معلمان
🍃پیشـاپیـش مبــارک 🎁
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یازدهم اردیبهشت ماه روز جهانی کارگر گرامیباد🕊
ما چون اَلفیم و استخوانی هستیم
پرونده ی کُنج بایگانی هستیم
این دخل کفاف خرجمان را ندهد
ما کارِگری ساختمانی هستیم
#نوروزرمضانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky