🥀
چه آتشیست که در حرف حرف آب نشسته
که روضه خوانده که بر گونهها گلاب نشسته؟
صدای آه بلند است گوشه گوشۀ تکیه
چه نالههاست که در روضۀ رباب نشسته
کدام سو بدود چشمهای خستۀ این زن
که در مسیر نگاهش فقط سراب نشسته
«چه کردهاند که زیر عبا میآوریاش؟ آه!
چه کردهاند که در چشمهاش خواب نشسته؟
چه دیر میگذرد! کو صدای گریۀ اصغر؟»
میان خیمه زنی غرق اضطراب نشسته
کشیده روی سرش باز چادر عربی را
درست مثل سؤالی که بیجواب نشسته
کسی نگفت در آن سرزمین چه دیده که یک سال
رباب یکسره در زیر آفتاب نشسته
#فائزه_زرافشان
#قصه_رباب
@shaeranehowzavi
.
🏴 السَّلامُ عَلى عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع
بر داغهایش داغ دیگر مینشیند
داغی که بر قلبش چو اخگر مینشیند
از داغهای پیش از آن سر تا به پا سوخت
این اخگر است و روی آذر مینشیند
داغ بزرگ شیرخوار کوچک است این
این داغ روی داغ اکبر مینشیند
مولا که پشتش از غم عباس خم شد
از غصۀ ششماهه مضطر مینشیند
این تیرهای غصه پیش از قلب مولا
بر قلب زهرا و پیمبر مینشیند
طفلی که از گهوارهاش لبتشنه پر زد
بر دست بابا چون کبوتر مینشیند
در قاب خیس چشم آقای غریبم
تصویری از سرباز آخر مینشیند
ششماههای که تشنۀ یک قطره آب است
بر دستهای پور کوثر مینشیند
مولا لباس مصطفی را کرده بر تن
عالم دوباره پای منبر مینشیند
از تشنگیّ طفل میگوید به دشمن
این روضه کی بر جان لشکر مینشیند؟
اصغر تَلَظّی میکند، مولا تمنا
رحمی مگر بر قلب کافر مینشیند؟
دادند جای آب هم تیر سهشعبه
تیری که بر حنجر چو خنجر مینشیند
معلوم شد که میشود وحشیتر از گرگ
آنکه به قلبش بغض حیدر مینشیند
از گوش تا گوش علی را میبُرد وای
تیری که در حلقوم تا پر مینشیند
بر روی خونآلود و محزون حسینم
خون دل است این یا که اختر مینشیند؟
مادر چه حالی میکند پیدا خدایا
وقتیکه روی نیزه آن سر مینشیند
خون در دل سبط پیمبر میزند موج
بر داغهایش داغ دیگر مینشیند
#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@shaeranehowzavi
🥀
میهمان کوفه را کام از عطش خشکیده است
ساقی و پیمانه و جام از عطش خشکیده است
سر بگو بالا بگیرد کوفه از مردانگی
در مروت کوفه را نام از عطش خشکیده است
کام شب سیراب و کام روز عطشان ای دریغ
آه و وا ویلا که ایام از عطش خشکیده است
حرمت مهمان عجب خوش داشتید ای کوفیان
کام کودک، سینهٔ مام از عطش خشکیده است
از عطش شش ماهه چون ماهی تلظّی میکند ماهی افتاده در دام از عطش خشکیده است
کوفه در مهمان نوازی نیست کمتر از دمشق
دختری دردانه در شام از عطش خشکیده است
پختگان عشق را از سوختن کو چاره ای؟
آه، کامِ پخته و خام از عطش خشکیده است
#سید_مرتضی_شبانی_هاشمی
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀
تکنیک های جنگی او فوقالعاده بود
تحسین دشمنان همگی بیاراده بود
فرقش اگر شکست؛نه دشمن هنر نکرد
فرق شکسته قسمت این خانواده بود
#فاطمه_اسلامی
#یا_علی_بن_الحسین
@shaeranehowzavi
🥀
چقدر عطر تو جامانده بین آغوشم
چگونه زندهام و بی تو آب مینوشم؟
قسم به سرخیِ قندانهی سپیدت که
تمامِ عمر لباس سیاه میپوشم!
چگونه خونِ تو باران شد و نریخت زمین؟!
چگونه چشمه شدم گریه گریه میجوشم؟!
چقدر گریه کنم تا به خیمه برگردی؟
چرا به جای تو غم سر گذاشت بر دوشم؟
میان خواب تو را...، بین ظرف آب تو را...
چگونه میشود آن چشمها فراموشم؟!
****
و لای لایِ مرا باد برد سوی فرات
فرات موج مزن! خالی است آغوشم
#فائزه_امجدیان
#السلام_علی_الرضیع_الصغیر
@shaeranehowzavi
🥀
بند اول)
تقویم رساندهست به تو هرچه زمان را
نام تو کشانده است به مرثیه زبان را
از نام تو برخاسته این شور حسینی
مرسوم نمودهست غمت جامهدران را
آهیست که از سینه برون تاخته تا عرش
آیینه نشستهست بگیرد ضربان را
در چشم جهان اشک نشستهست به لبخند
در حنجرهات تا که شکستند اذان را
آتشکدهی سینهی ما شعله گرفتهست
بسپار به طوفان تل خاکسترمان را
دستان تو پل میزند از خاک به افلاک
باید که در آغوش بگیرند جهان را
ما در وسط معرکه لبریز تو بودیم
ما شعله به تن کرده و از عشق سرودیم
بند دوم)
صد کوفهی خونریز به پیکار تو برخاست
شیطان زمین خورده به انکار تو برخاست
تا جلوه کنی در شب تردید، خدا هم -
آیینه در آیینه به تکرار تو برخاست
در وسعت اندوه تو گم شد همه.ی عرش
خورشید ترک خورده به دیدار تو برخاست
آن لحظه که در غربت گودال نشستی
یک دشت پر از لاله عزادار تو برخاست
آن ظهر عطشناک که جانها همه میسوخت
آن لحظهی حساس علمدار تو برخاست
از داغ برادر کمرت خم شد و دیدیم -
گفتند: که عباس وفادار تو برخاست
بر زخم علمدار نگاهت شده مرهم
جمعیت ارباب وفا نگسلد از هم
بند سوم)
ماهیست که بر نیزه نشستهست، چه ماهی
ای کاش بمیریم از این داغ، الهی...
هر زخم که روی بدنت ریشه دوانده
وا کرده به دیدار خداوند تو راهی...
ما سینه سپر کردهی طوفان بلاییم
جانباز تو هستیم به امّید نگاهی...
حق تو نبودهست که لب تشنه بمانی
ای آنکه تو را نیست به جز عشق گناهی
آنان که تو را غرق به خون خواسته بودند -
انداخته بودند تو را در دل چاهی -
حالا بنویسند که ماندهست؟ که رفتهست؟
حالا بدهد بعد تو تاریخ، گواهی...
این داغ جهانسوز که بر شانهی ما ماند
سنگینی ننگیست که از کوفه به جا ماند
بند چهارم)
باشد که شب تار پس از تو به سر آید
از منتقم خون تو روزی خبر آید
ای کاش از این خواب گران چشم گشودن
ای کاش پس از اینهمه ظلمت سحر آید
آن وعدهی حقی که خدا داده به انسان
وقتست که با سیصد و اندی نفر آید
آن روز شگفتی که جهان منتظر اوست
خورشید هم از مشرق هر نیزه بر آید
شوق تو کشیدهست به این معرکه ما را
هرکس که به پا رفته از یقیناً به سر آید
تقدیم تو این شعر، اگر بیش و اگر کم
شاید که قبولش کنی و در نظر آید
ابریم که دریا اثری از قدم ماست
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
#حسین_سنگری
#محرم
#ترکیب_بند
@shaeranehowzavi
🥀
تیری رها شد سوی طفلی نیمه جان رفت
تیری که با آن حرمت تیر وکمان رفت
نامردِ جنگی پستیِ خود را نشان داد
تیرش بدون پیچ و خم سوی نشان رفت
تیرش دقیقا خورد آن جایی که تا خورد
سوی خدا از عرشیان بانگ فغان رفت
غلتید در خون غنچه ی نو رُسته ی باغ
با داغ او جان از وجود باغبان رفت
آتش به جان واژه ها افتاد از این غم
با تک تک ابیات خون از دیدگان رفت
چشم فلک تا هست خونبار است از،آن
خونی که از شش ماهه تا هفت آسمان رفت
مادر به یک گهواره دلخوش بود،آنهم
وقتِ هجومِ لشکرِ غارتگران رفت
شرح همه نامهربانی های دنیا
در کربلا بر آن امام مهربان رفت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#صلی_الله_علیک_یا_رضیع_العطشان
#محرم
@shaeranehowzavi
سلام علیکم
عزاداریاتون قبول حق انشاءالله.
لطفاً در این شبها مارو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید.
ارادتمندیم
#مهتا_صانعی
@shaeranehowzavi
هدایت شده از 🖋 سیاه مشق
#یا_رازق_الطفل_الصغیر
بعد از تو یک مفهوم خونین یافت گهواره
خود را میان آتشِ کین یافت گهواره
لبخندهایت، اشکهایت خاطراتش بود
در خود تناقضهای شیرین یافت گهواره
بوی تو را از دورها حس کرد اما حیف
یک شاخه گل در دست گلچین یافت گهواره
چرخاندن گهوارهات در تکیهها یعنی...
آمیزهای از عشق و آیین یافت گهواره
وقتی که دست عاجزی آمد دخیلش شد
بر دوش خود یک مرغ آمین یافت گهواره
#حمزه_محمودی
پ.ن: تصویر(شب گهوارهکشی عزاداران افغانستانی) با لنز دوربین و نگاه هنردوست مرحوم #سید_مرتضی_حسینی ثبت شده.
https://eitaa.com/hamzahmahmodi
🥀
در وصف تو صدها قلم و هم قدمت نه
ما دم دمی و هُرم مسیحای دمت نه
از درک تو بویی نبرد هرکه در این بزم
بر دوش علم دارد و درک المت نه...!!!
هرجا گرهی باز نشد از تو بریدیم
یک ذره ولی کم بشود از کرمت نه
هرچند هزاران غزل ناب سرودیم
هم رتبه ولی با اثر محتشمت نه
تلخ است که بخشندگی ات در صف محشر
مشمول جهانی شود از اهل غمت نه...!
نشناخته ام گرچه تو و حق نمک را
هرچیز بگیر از منِ مجنون، حرمت نه...
#محمدجواد_منوچهری
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀
سروِ بلند،از داغ تو شد قامتم خم
مشهور گشتم در جهان از شدّت غم
بر گوش دلها تا رسید آوای کُشتن
سروَم خمید و خیمه شد لبریز ماتم
ای حاصل عمرم،عصای دست بابا
از داغت "اکبر" عمر بابا شد بسی کم
هر گوشهای زینت گرفت از جسم پاکت
کردی برایم فرصت گریه فراهم
نیزه به پهلویت نشست از کین دشمن
شد صحنه ی "دیوار و مِسمارم" مجسّم
برخیز و بنگر سیل ِ اشکم را "علی جان"
بودی امیدم،درد و رنجم را تو مرهَم
دشمن تو را با تیغِ ظلم از پای انداخت
هر قطعه ای از تو بُرشهایی منظّم
پرپر شدی و بال پروازم شکستی
بر پیکرت شادی ِدشمن شد مسلّم
جسمت فرو ریخت از جفا با ضربِ نیزه
گشت آسمان از این مصیبت، زار و دَرهم
بعد از تو خواهر در جوار عمه زینب
زد زیر چادر، مِعجرش را بست ِ محکم
#فرح_یارمحمودی (صبا)
#حضرت_علی_اکبر
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀
جسم تو کجا مانده که آوازه ندارد؟
در آینه تکثیرِ تو اندازه ندارد
اوراقِ تنت بس که تورق شده در باد
انگار کتابیست که شیرازه ندارد
هر جای بیابان بروی حرفِ تنِ توست
جز جسمِ تو صحرا سخنی تازه ندارد
اقلیم تماشاییِ ایثار و شهادت
جز حلقۀ چشمانِ تو دروازه ندارد
هر چشمِ بدی شد ز تماشای تو کوتاه
چون سروِ بلندی که هم اندازه ندارد..
#محمد_شریف
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀
نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه
نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه
شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت
کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه
همینکه تیر به مشکش نشست، شد متحیر
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه
همینکه تیر به چشمش نشست هلهله برخاست
حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه..
نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا
نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه
عمو، عمود حرم بود و با تمام وجودش
نمیگذاشت جسارت کند نبَرد به خیمه....
#عاطفه_جوشقانیان
#حضرت_عباس علیه السلام
#شعر_عاشورایی
@shaeranehowzavi
🥀
برای آمدن خود شتاب خواهی کرد
و اشک های مرا مستجاب خواهی کرد
غریب و غم زده امن یجیب می خوانم
دعا به این دل پراضطراب خواهی کرد
غبار می شوم و خاک درگه مولا
نظر به خاک در بوتراب خواهی کرد
مدینه می روی و کوچه کوچه می گریی
و از غمت دل ما را کباب خواهی کرد
سپس به کرب و بلا می روی و با اندوه
برای تشنه لبان فکر آب خواهی کرد
صدای العطش کودکان و رود فرات
و گریه بر غم طفل رباب خواهی کرد
تویی که جاری و ساری شدی در این لحظات !
مرا به لهجه ی باران خطاب خواهی کرد
جهان به دست تو آباد می شود روزی
که کاخ های ستم را خراب خواهی کرد
.
.
میان این همه آدم که بهتر اند از من
مرا به نوکری ات انتخاب خواهی کرد ؟؟
#فاطمه_معصومه_شریف
#انتظار
#منجی
#کربلا
@shaeranehowzavi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
#اشعار_عاشورایی
🖌فاطمه معصومه شریف
صدای العطش کودکان و رود فرات
و گریه بر غم طفل رباب خواهی کرد
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1925
🖌 عاطفه جوشقانیان
همینکه تیر به چشمش نشست هلهله برخاست
حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه..
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1924
🖌فرح یار محمدی
هر گوشهای زینت گرفت از جسم پاکت
کردی برایم فرصت گریه فراهم
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1922
🖌احمد رفیعی وردنجانی
مادر به یک گهواره دلخوش بود،آنهم
وقتِ هجومِ لشکرِ غارتگران رفت
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1917
🖌فائزه امجدیان
پرسید حسین: بینتان مردی نیست؟
بیرحمترین جواب را حرمله داد...
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1906
🖌رضا یزدانی
نمیدانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان
که «حمد» آتش نمیگیرد که «الرحمان» نمیسوزد
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1893
🖌علی کاملی
به زینب گفت وقتی رفت از خیمه که: ای عمه!
شنیدی نالههای یوسف در چاه میآید؟
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1868
🖌مسعود یوسف پور
شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است
نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان
https://eitaa.com/shaeranehowzavi/1849
#شاعران_حوزوی
#نویسندگان_حوزوی
@shaeranehowzavi
@HOWZAVIAN
🥀
تو از تمام جوان ها سری علی اکبر
از آنچه گفته شدی برتری علی اکبر
نوشته ایم به مدح تو شعر نه ، تفسیر!
که عین مصحف پیغمبری علی اکبر
نشستهاست به یکتن دو روح انگاری!
تو جمع فاطمه و حیدری علی اکبر
تو نیز مثل علمدار کربلا کردی
به خیمهی عطش آب آوری علی اکبر
چهار گوشهی دنیا اسیر ششگوشه است
که تو به گوشهی آن زیوری علی اکبر
خودت برای امامِ زمان مُهَیا کن
از عاشقانِ جوان "لشکری علی اکبر"
#میلاد_خانی
#علی_اکبر علیهالسلام
#محرم
@shaeranehowzavi
سیلاب تیر و نیزه ،عطش در کنار رود...
با شطّ و مشک گریه فقط می شود سرود
شرمنده شد زمین و خجالت کشید آب
تیری به مشک خورد و به فرق یلی عمود
#محمدجواد_منوچهری
@shaeranehowzavi
🥀
گفتندعَلَم ،سقا ،من یاد تو افتادم
آمد شب تاسوعا، من یاد تو افتادم
ماندم که چه سِری هست بین تو و بوفاضل
خواندند از او اما ،من یاد تو افتادم
ای اهل حرم را گفت مداح که با گریه
شد شور به پا آن جا ،من یاد تو افتادم
گفتند ولایت را همراه و علمدار است
دل بسته به او مولا، من یاد تو افتادم
گفتند که دستش را در راه خدا بخشید
خواندش ولدی زهرا، من یاد تو افتادم
بر عهد وفا می کرد او سمبل غیرت بود
بوده ست دلش دریا من یاد تو افتادم
#محبوبه_حمیدی
تقدیم به علمدار امام حسین حضرت ابوالفضل علیهما السلام و علمدار رهبری شهید قاسم سلیمانی
@shaeranehowzavi
🥀
فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت
در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت
هر چیز که سیراب شد از شط فرات
تقدیـر از او گـرفت و در راه انداخت
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
@shaeranehowzavi
🥀
مَشک بر دوش سوی علقمه رفت، تا که شقالقمر نشان بدهد
تا که چشمش هزار معجزه را، بینِ خوف و خطر نشان بدهد
شیههدرشیهه اسب و گرد و سوار، آسمان مکث کرده تا چه کُنَد؟
خیمهدرخیمه گریه میشنود، آب را شعلهور نشان بدهد؟!
مَشک لبتشنه گرم زمزمه شد، گریههای رقیّه در گوشش
تا که یک دشت لالهعباسی، غرقِ خونِ جگر نشان بدهد
قبضهی ذوالفقار در مُشتَش، خشمِ دریاست در سر انگشتش
کربلا قلعهقلعه خیبر شد، رفت مثلِ پدر نشان بدهد
با خودش فکر میکُند که فرات، عطشِ باغ را نمیفهمد
میرود معنیِ شکفتن را، فوقِ درکِ بشر نشان بدهد
همهی خشم خونفشان علی، در صدایش وزیده، میخواهد
خطبه شقشیقهای دیگر، با رجزها مگر نشان بدهد
ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظه بعثتی شگفت آمد
سورهای قطعهقطعه در دستش، رفت شقالقمر نشان بدهد
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
@shaeranehowzavi
🥀
گفتم به دست خویش که من لشکرم، بمان
امید خیمه، دلخوشی خواهرم، بمان
پیکار بود و رفت ز پیکر، تو ماندهای
ای آب! آبروی منی، در بَرَم بمان
از آبروی خویش گذشتم، ولی ولی
اطفال تشنهاند و من آبآورم، بمان
زانرو که باورم کند آن یار، لااقل
قدری به خاک دور و برم از کَرَم بمان
ای نوردیده! دوست قدمرنجه کرده است
آخر دمی به دیدۀ از خون ترم بمان
گشتم من از خجالت او آب چون که گفت:
این آبها فدای سرت، دلبرم بمان ...
با آستین ز دیده گرفت اشک و ناله زد:
جانم فدات ای پسر مادرم، بمان ...
#سید_محمد_حسین_دعائی
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
@shaeranehowzavi
🥀
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ
اگر چه فاجعهای تلخ روبهرویش بود
میان او و شهادت چه انس و الفت بود
که مرگ سرخ هماره به جستجویش بود
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجر
که بوسهگاه رسول خدا گلویش بود
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهر
هزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمن
که خصم در عجب از همت نکویش بود
اگر چه از عطش آن روح کربلا میسوخت
فرات تشنهترین قطرۀ سبویش بود
سرم فدای لب خشک آن گل یاسین
اگر چه تشنگیاش اوج آبرویش بود...
#محمدعلی_سالاری
#محرم
#عاشورا
@shaeranehowzavi
🥀
«چه صبحی! چه شامی!» زمان از تو میگفت
«چه جغرافیایی!» جهان از تو میگفت
ازل تا ابد، ساحت آفرینش
به هر شکل و با هر زبان از تو میگفت
از آغاز عالم، از اندوه آدم
قدیمیترین داستان از تو میگفت
افق تا افق خون تو میدرخشید
کران تا کران آسمان از تو میگفت
دل سنگها از غمت آب میشد
اگر کوه آتشفشان از تو میگفت
و هر باد هقهق تو را مویه میکرد
و هر رود نرم و روان از تو میگفت
و هر آه محو غمت بود، هر دم
و هر آینه ناگهان از تو میگفت
تو ای روح کعبه! حرم از تو میخواند
تو ای جان مسجد! اذان از تو میگفت
تو ای گریهٔ کودکان در غم تو
نگاه تر مادران از تو میگفت
در آرامش پیرهنهای مشکی
هیاهوی پیر و جوان از تو میگفت
به دلگرمی چای در روضه سوگند
که با هر لبی استکان از تو میگفت
***
به خود آمدم، جمعیت گریه میکرد
به خود آمدم، روضهخوان از تو میگفت…
#فاطمه_عارفنژاد
#محرم
@shaeranehowzavi